بابا رحیم مشرب شاعر ؛ عالم ، صوفی ، فیلیسوف در سال 1653 در ولایت نمنگان تولد یافته و در سال 1711 به اساس دسایس ملا های متعصب وکور دل با حکم محمود خان در ولایت بلخ به دار آیخته شده و در پهلوی قبر جوانمرد قصاب دفن گردیده و سپس جسد مبارک آن به شهر اشکمش ولایت تخار انتقال یافته که اکنون زیارت گاه خاص عام است.
شب نشینی های مشرب خوانی با اجرای دنبوره در مهمانخانه ها بشکل دسته جمعی که در افغانستان آنرا جهر میگویند شب های زمستان در بار خلیفه های طریقه ی قادریه را روز میکند. بابا رحیم مشرب غزلسرای معروف و محبوب فارسی و اوزبیکی است و علاقمندان زیاد بین مردمان آسیای میانه و افغانستان دارد.در مناطقی که مشرب خوانی مروج است معلم های خانگی ،مساجد و مدارس، دیوان مشرب را بعد از اتمام پنج سوره و قرآن به حیث کتاب درسی می خوانند و سواد را از آن می آموزند. و بیشتر غزلیات و اشعار آن در سینه ها از نسل به نسلی در قالب حافظه قرار میگرفته است.
سید موسی عثمان هستی
تابه کی گویی پرچمی خاین توومن
که زدستت ملول گشته مردم وطن
همه ویران شدزدستت شهرو چمن
تونمی شرمی؟ بازمی کنی تو دهن
شاعربی سنگ وترازو
همین که من دبربرابرحرکت دیوانه واروجنون آمیزپاپی گک ها وطوله سگان حزب دموکراتیک خلق بی خیال مانده ام شایددرفکرخوانندگان این قلم گرددکه چرانوشته قرمز زیراثریا بهارامن به پایه دار تفسیروکنجکویی کشیدم.
نه تنها من تمام ملت افغانستان می دانندکه خانم ثریابها بدیل جانشینی خانم اناهیتادرحزب وعروس خانواده شاهی قبلوی حزب دموکراتیک خلق ودختر یک مبارزشناخته شده وافتخار روشن فکری افغانستان بوده نقش این خانم درمبارزات منفی اش بازیرپاکردن افتخارت خانوادگی خوددرپهلوی یک حزب بدنام قابل انکارنیست وهرنوع انتقادقلمی خانم ثریابها بخاطردانش سیاسی ، وبودن درپهلوی حزب دموکراتیک خلق دریک موقف بالا پاسخ گویی وطیفه هرمنتقدکتاب رها درباد بوده وتفسیرنوشته زیرمن ازنوشته قرمز نشرشده سایت حماسه زن نمایندگی به ارزش نوشته های خانم ثریابهامی باشد ومن حاضرم که نوشته های بی نقاب وونقاب دارثریابهارا بی نقاب سازم وروشن سازی کنم امید است که مثل نوشته قرمزرنگ زیرخودهمیشه بنویسد که تاالهام حقایق برنقد صاحب این قلم گردد.
درسایت سپده دم نشرشده
سنگ وآهن را مزن برهم گزاف
گه زروی نقل و گه از روی لاف
زآنکه تاریک است و هرسو پنبه زار
در میان پنبه چون باشد شرار
" مولوی*
"رها در باد" نام کتاب زفت و کلفتی است، دارای (27) فصل، (784) برگه، تألیف خانم ثریا بها، چاپ نخست سال 2012 ترسایی – 1391 خورشیدی که از سوی بنگاه نشراتی "شرکت کتاب" در ایالات متحده ی امریکا، در کاغذ شکری رنگ (اخباری) به چاپ رسیده است.
کتاب را محترم محمد کاظم کاظمی، ویرایش و صفحه آرایی نموده که در برگه های پایانی (765-784) تصویر ها و اسناد جا گرفته اند.
مؤلف، موضوع کتاب را : "خود زیست نامه در متن نیم رخ انکشافات تاریخی، سیاسی ربع اخیر قرن (20) افغانستان ، به معرفی گذاشته است.
از سروده های بلقیس بخاری
مدینه منوره
وطـن آغـوش پُـر مهـرت جهـان و جان هر افغان
وطن عشـق دل انگـیـزت نـواى قلـب هر انسان
زمـيـن آريــا هــسـتى , تـــو اى افـغانــستـان مـن
تــو خاک پــاک ما هـستـى تـو اى افغانـستان مـن
وطــن افـغـانســتان مــن بــنازم نـام زيــبايـت
تـو قــلب آســيا هـستى بنـازم مـوقـع و جـايـت
ملک بی صاحب ما بی در و بی دیواراست.
زآنجهت جای خس و خرغوله ها و خار است
هـــــر طرف چاله ای یا پرتگهی می بینی
خانه ای عقــــرب و زنبور سیاه و مار است
کشت ما دستخوش توفان حــــوادث گردید
دهگان دست روی دست بُود... بیمار است
هر کجا است همین خاک و همین موسم تر
لیکن اینجا همگی صخره و سنگ انبار است
همه جا لطف بود زندگی و حاجــــت خیر
بخت بد بین که اینجا همگی اشرار است
هر کسی حرف حقیقت زد و حق گفت دریغ
سر او منتــــظر حلقه و چوب دار است
***
ای خدا! تا به کی این فنته روا میداری
تا کی این سفرۀ غم بر دل ما هموار است؟
نعمت الله ترکانی
24 اگست 2012
مقالات دیگر...
- فراتر از تبصره؛ و فراتر از «به عبارت دیگر»!
- پیامد های نامیمون استخراج معدن مس عینک از دید گاه جیولوجی
- چیز هایی که از کودک نوزاد خانه مان الهام می گیرم
- قسمت هشتم فصل نهم حرفهای قناری هنوزدرقفس نقداست
- دیدار سفیر جمهوری اسلامی افغانستان در کانادابا
- برخورد دانشمندانه و کارستان هیجان انگیز آقای نادر نورزایی
- سؤقصد علیه ملالی یوسفزی لکۀ ننگی برجبین ارتجاع اسلامی
- یادبودی اززنده یاد بانو ناديه انجمن
- اگر بناست؛ بشریت را نجات دهید؛ کودک را نجات دهید!
- قسمت هفتم فصل هشتم حرفهای قناری هنوزدرقفس نقداست