ازپوهندوی شیماغفوری
تقدیم به همسر عزیزم نور محمد غفوری که آخرین خواهرش را هم در دل خاک سپرد.
شبی در خواب بودی
و من آزرده از غمها
به شمشیر خیال خود
دریدم صفحۀ سنگین صدرت را
در آن دیدم یکی مشتی ز موم آتشین،
گلنار همچون لالۀ صحرا
هموطنان عزیز.
کتاب نام و ننگ تالیف سلیمان راوش به هزینۀ عده ای از فرهنگیان در 574 برگ هفت فصل و 189 عنوان از چاپ برآمد این کتاب در مجموع مقاومت ملی و فرهنگی رادمردان خراسان زمین را علیه بیداد اعراب بیان داشته و در ضمن داشته های فرهنگی ما ار کیومرث تا به خیام نیشابوری را با نمونۀ کلام شان در بر میگیرد. در مجموع این کتاب میتواند تاریخ توضیخی بخش از ادبیات باشد نه تاریخ ادبیات.
علاقمندان میتوانند این کتاب را در بدل 20 یورو به شمول هزینۀ پست در اروپا و در بدل 25 یورو در امریکا و کانادا پش از واریز نمودن پول به حساب بانکی زیر با طریقی دیگر بدست یباورند
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید,kabiramir">این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید,kabiramir
kontoNr:751893209
Bank:Postbank Humburg
ابوالمعانی عبدالقادر بیدل از شاعران دری زبان از ترکان چغتایی در هند متولد شده است .
آمده است:« ميرزا ابوالقاسم ترمذي »که از سلاله های امام ترمذی استاد مولانا جلال الدین محمد بلخی است و صاحب همتي والا در علوم رياضي و نجوم داشت براي طفل نورسيده عبدالقادر فرزند عبدالخالق آينده درخشاني را پيشگويي كرد که این اولین ارتباط میرزا عبدالقادر بیدل به خاندان تورکی چغتایی اوزبیکی است.
تذکره نویسان نویشته است ابولمعانی میرزا عبدالقادر بیدل فرزند عبدالخالق از قوم برلاس است . در سال 1054 در اعظم آباد پتنه هند تولد یافته و نصبآ ارتباط مستقیم به امیر تیمور کرگانی دارد، و از اقارب امپراطوران سمر قندی یا بابریان به شمار میرفته است و یکی از دلایلی که وی را میرزا گویند ، اصلآ از بقای کلیمه امیر زاده گان تورکان واز خاندان بابر شاه پادشاه میباشند .
شفعی کدکنی نویسنده شهیر ایرانی میگوید ( بیدل شاعر است که فارسی دری زبان مادری او نبوده وبه گفته تذکیره نویسان از قوم بر لاس وبا ارلاس یعنی نژاد تورک است .) میرزاعبدالقادر بیدل از برلاس بدخشان از احفاد خداداد خان، امیرالامرای بدخشان در عصر تیمور گورگان و فرزند میرزا عبدالخالق برلاس و سرلشکر اردوی بدخشانی است که بکابل آمده در خواجه رواش به مسکن چغتائیان متوطن شده است.
تذکره نویسان نوشته اند(بیدل متوطن کابل، غریب و مسافر هند، سیاح ایران و عراق و ماورا النهر میباشد. افغانستان قدم جای قلمرو و میرزا عبدالقادر بیدل رح است.)
محمد عالم افتخار
به مناسبت سومین سالگشت حکم تفتیش قضایی پیرامون:
"خیانت، شر، فساد و قطاع الطریقی در مسند قضا"
به تقویم که دیدم در آستانه سومین سالجشن حکم طلایی جناب قاضی القضات جمهوری اسلامی افغانستان قرار گرفته ام . عزیزانی که تازه به این موضوع مهم؛ بر میخورند؛ باید بدانند که دیگر بزرگداشت همه ساله ازین سالگره بی همتا یک فرض عین گردیده؛ احتمال می رود که در آینده های نه چندان دور مقامات قانونگذاری کشور آنرا مانند “هفته شهید” وغیره درج تقویم ملی نمایند و حتی ـ چه میدانم ـ روزی هم سازمان ملل متحد تجلیل سالیانه جهانی آنرا تجویز بنماید!!!
بدینجهت؛ بنده امسال این مناسبت فرخنده را خدمت فضیلت مآب عبد السلام عظیمی قاضی القضات، خدمت فرد فرد اعضای شورای عالی قضا(ستره محکمه)، خدمت جلالتماّب حامد کرزی رئیس جمهور، رئیس قوای سه گانه افغانستان و فراتر "ولی امر" مسلمین افغانستان، خدمت جناب جلالتمآب مارشال صاحب قسیم فهیم دوم رئیس جمهور، خدمت جلالتمآب حجت الاسلام والمسلمین کریم خلیلی سوم رئیس جمهور، خدمت جلالتمآبان مشاوران ارشد 100 و چندگانه ریاست جمهوری، خدمت جلالتمآبان وزیران و کلان رئیسان عضو کابینه، خدمت جلالتمآب صلاح الدین ربانی وارث رهبر کبیر جهاد و مقاومت و شهید اکبر راه صلح و همه اعضای شورای عالی صلح، خدمت اعضای معزز ولسی جرگه و مشرانو جرگه، خدمت فضایل همراهان اعضای شورای عالی علمای اعلام، خدمت رهبران معظم جهادی، خدمت سایر علما و فقها و قاضی ها و مفتی های برحال و نابرحال، خدمت حضرات امامان و خطبیبان و مشایخ و کافه ملت مسلمان افغانستان صمیمانه تبریک و تهنیت میگویم!
نوشته الهه افتخار
مدت زمانی است جامعه خود را از روزنه نظرم میگذرانم این همه سلوک و رفتارهای غیرمنطقی و غیرعاقبت اندیشی اکثر اعضای خورد و کلان و غریب و دارا و قدرتمند و بی قدرت و مخصوصاً ملا و داملای آن افکارم را پریشان و دیدگانم را تیره میسازد.
کم کم متوجه آن شدم که در فعالیت های فکری و ذهنی جامعه ما اختلالات پایای عمیقی وجود دارد که دلیل عمده آن تربیت غلط و جاهلانه خانواده گی و اجتماعی هر دو است . بعضی از ما خیال میکنیم با وارد کردن چند تا ماشین و چند تلویزیون یا دیگر تولیدات امروزی ـ مردم پیشرفته و امروزی شده ایم در حالیکه کله های اکثرمان از مفاهیم انتزاعی خرافی پوسیده بدوی پیش از اسلام و حتی پیش از حضرت ابراهیم پُر است. روز به روز به قیمت های بسیار گران ثابت شده میرود؛ چیز هایی را که ما به نام دین و ایمان و اسلامیت هم محکم گرفته ایم؛ همان خرافات و جاهلیت بدوی میباشد.
مقالات دیگر...
- فقر شخصیت ورها شدن درگذرگه ای باد ها
- آیا گوهر اصیل آدمی؛ همان «نفخهء روح خداوندی» است؟!
- شیر و خون
- دوبیتی های سرگردان
- مناسبات سابق دولت افغانستان و اتحاد شوروی آمدن قوت های نظامی اتحاد شوروی در ششم جدی به افغانستان
- من نوکر خان هستم نه نوکر بادنجان…!
- مرگی؛ که فرمان زنده گی دارد!
- چه باید کرد؟ برای آنکه تاریخ؛ لاشهِ "سگی مرده" نشود؟
- نقدی بر کتاب " رها در باد " قسمت دوازدهم - فصل سیزدهم
- بپاس خاطر شاعر بزرگ محترم شفیق احمد( ستاک )