حضور گروه های تروریستی خارجی در میان گروه طالبان یک امر ثابت شده، قطعی و با شواهد کافی است. حتی این گروه قبل از حضور امریکا، گروه های تروریستی خارجی از کشور های آسیای مرکزی، چین، بنگلادیش، چیچین، پاکستان و کشور های عربی به عنوان مهمان میزبانی می کردند.
در جریان بیست سال جنگ بر ضد نیروهای امریکایی و دولت جمهوری نیز طالبان به مدد این گروه ها عمدتا در مناطق شمال، شمال شرق و جنوب شرق کشور، جبهات فعالی داشتند. حالا بعداز معامله دوحه و تحویل دهی افغانستان به تروریسم طالبانی، بحث حضور این گروه ها میان طالبان و کشور های منطقه بخصوص چین در جریان است. چین از مدت مدیدی می شود که با میانه خوب با طالبان، در تلاش است تا منافع راهبردی و امنیتی خود را حفاظت و از کارت طالبان منحیث به صرفه ترین ابزار در جهت مبارزه بر ضد شورشیان ایغور استفاده نماید. به همین منظور تاحال، سطح داد و ستد و تعامل تاکتیکی میان طالبان و چین بسیار قابل لمس است. سفارت چین در کابل باز است و چینایی ها با علاقمندی خاص در تلاش هستند تا در پهلوی تحصیل منافع امنیتی، بهره برداری های از معادن افغانستان وموقعیت آن داشته باشند. اما در این میان چیزی که بیشتر چینایی ها را نگران ساخته، موجودیت واحد های نظامی جنبش ترکستان شرقی است که عملا مناطقی از افغانستان را وضع الجیش خود ساخته اند. علی الرغم تعهدهای سپرده شده به مقامات چینایی، طالبان تا اکنون کدام اقدام عملی در برابر ایغور های مسلح در افغانستان نداشته اند و این باعث شده تا چین خواستار تحویل دهی تعهد کتبی از جانب طالبان جهت راستی آزمایی و صداقت این گروه در مبارزه برضد ایغور ها باشد.
این در حالی است که به تازگی وزارت خارجه چین گفته است که گروه طالبان برای اولین بار متعهد شده اند تا به گروه شبه نظامی مربوط به اویغورها اجازه فعالیت در خاک افغانستان ندهد. به گفته وانگ ونبین سخنگوی این وزارتخانه، طالبان برای اولین بار به صورت مکتوب متعهد شده است که فعالیتهای «گروههای تروریستی مانند جنبش اسلامی ترکستان شرقی» را در خاک افغانستان تحمل نخواهد کرد. این گفته ها بعد از نشست سه جانبه وزیران خارجه افغانستان، چین و پاکستان، بیان شده و به اساس گزارش ها، امیرخان متقی وزیر خارجه طالبان متعهد شده اجازه فعالیت جنبش اسلامی ترکستان شرقی را در خاک افغانستان ندهد.
چین امیدوار است رژیم طالبان با اقدامات ملموس اعتماد بینالمللی را کسب کند، امری که باعث شده رژیم طالبان هرروز در انزوای بین المللی فرو رود و به اجندای بعنوان تهدیدی به امنیت منطقه و جهان مبدل شود. اگرچه طالبان در گذشته وجود گروه های تروریستی خارجی هم پیمان خود را تکذیب می کردند، اما حالا وزیر خارجه این گروه، رسما و به گونه کتبی تعهد کرده که از تروریسم لانه گرفته در خاک افغانستان، استفاده نخواهد شد. در واقع، این اولین تعهد مکتوب طالبان در مورد عدم تحمل اقدامات تروریستی و فعالیت گروههای تروریستی مانند جنبش اسلامی ترکستان شرقی است که برای توسعه روابط چین و افغانستان و همکاری در زمینه مبارزه با تروریسم در منطقه از اهمیت زیادی برخوردار است. این گروه که در یک تبانی نزدیک با سایر گروه های تروریستی قرار دارد، شک است که بتواند در قبال تعهداتش به کشور های منطقه، صادق بماند. دلیل این عدم صداقت میتواند موارد زیاد باشد که ذیلا به آن پرداخته می شود:
اول- جنبش اسلامی ترکستان شرقی، یکی از بدنه های اصلی جنگی گروه طالبان را در گذشته و حال می سازد. حضور نظامی و عملیاتی این گروه در شمال شرق افغانستان، باعث دستاورد های زیادی به گروه طالبان شده است. در این میان از شاخه های متعددی که در درون این گروه برای کسب و گسترش قدرت خود تلاش می کنند، یکی هم گروه حقانی است که بسیاری ها آن را به اساس قدرت عملیاتی، سازماندهی تروریستی و دست بالای که در کشتن افراد و خلق خشونت دارد، بنام شبکه حقانی می شناسند. شبکه حقانی در واقع مخوف ترین شاخه عملیاتی طالبان در بیست سال گذشته بوده است. این شبکه در حال حاضر این قدرت عملیاتی خود را حفظ کرده و در یک تبانی نزدیک با سایر گروه های تروریستی خارجی در افغانستان قرار دارد. برعلاوه، شبکه حقانی با این گروه در یک تبانی مشترک عملیاتی و اجرای حملات تروریستی، تفاهم ایدیولوژیک و همگرایی و توافق فکری قرار دارد. در ضمن آن، مساعی مشترک به وجود آمده میان شبکه حقانی و گروه های تروریستی مستقر در شمال و شمال شرق افغانستان، باعث شده تا از همه بیشتر این شبکه بر این گروه ها اشراف کامل داشته باشد و موجب وابستگی آن ها به این شبکه شود. در صورت اقدام طالبان علیه گروه های تروریستی خارجی به خصوص ایغور های چین، انشعاب در درون طالبان، حتمی است. به این اساس که نظر تمام طالبان در مورد گروه های تروریستی، یکسان نیست و این عدم همسانی در نحوه برخورد با گروه های تروریستی، جانمایه اختلافات و انشعاب در میان این گروه خواهد شد؛
دوم- طالبان صاحبی دارند که بدون اجازه آن، توانایی تصمیم گیری مستقل را ندارند. هرگونه کنش وواکنش این گروه، مبتنی بر اجازه نامه ای است که از جانب صاحب شان، صادر می گردد. پاکستان مدیر اجرایی این گروه و امریکا صاحب اصلی شان است که این گروه را در راه تحصیل اهداف راهبردی، هدایت می کند. اگر طالبان تعهد کتبی ای هم به چین بدهند که دیگر به گروه های افراطی اجازه فعالیت از خاک افغانستان را نمی دهند، صلاحیت چنین تصمیم گیری مستقل را ندارند. در سطح منطقه ای پاکستان از این تروریزم در شمال افغانستان، مانند گاو شیری استفاده می کند. هم از جهان در بیست سال گذشته و هم از چین بابت تحت کنترول داشتن گروه های تروریستی، مبلغی را دریافت می کند. در سطح کلان، یکی از اهداف راهبردی روی کار آوردن طالبان، آماده سازی چتر مطمئنی برای تروریسم منطقه ای است که امارت طالبانی، تنها صلاحیت ارائه خدمات لوژیستیکی به آن را دارد و بس. پس طالبان در عمل تنها یک عامل بدون اثر و یک مجری یک بخشی از این روند هستند و هیچ واکنشی در برابر گروه های تروریستی در خاک افغانستان، نمی توانند داشته باشند؛
سوم- در بیست سال گذشته و حتی قبل از آن، اکثریت گروه های تروریستی خارجی از آسیای مرکزی، چین، بنگلادیش، پاکستان، کشور های عربی، چیچین در مناطق شمال افغانستان لانه کرده اند. خانواده های شان را باخود دارند و از لحاظ بافت اجتماعی با این مناطق پیوند خونی پیدا کرده اند. این پیوند خونی باعث شده تا ریشه های این تروریسم بین المللی در شمال و شمال شرق افغانستان، مستحکم باشد و نوعی از تروریسم بومی را شکل دهد. بنا بیرون راندن، اجازه ندادن به انجام عملیات ها و سرکوب و واکنش در برابر این گروه ها، نه از توان طالبان است و نه هم کدام نظام مستقر سیاسی دیگر، توانایی آن را دارد تا در برابر این گروه های خفته و استحکام یافته در شمال افغانستان، تحرکی نشان دهد؛
چهارم- به اساس دلیل بالا، به علت پیوند خونی این گروه های تروریستی که برای سالیان متمادی در شمال و شمال افغانستان لانه ساخته اند و با جامعه افغانستان، خلط شده اند، گزینه بیرون ساختن آن ها از این مناطق، کار ساده ی نخواهد بود و در صورت درگیری طالبان با این گروه ها، جنگ خونینی در سراسر منطقه شعله ور خواهد شد. این شعله ور باعث خواهد شد تا جغرافیای وسیعی از کنترول طالبان بیرون شود؛
پنجم-گروه های تروریستی مخصوصا ایغور ها در شمال و شمال شرق افغانستان با سایر گروه های تروریستی در این مناطق، پیوند مستحکم ایدیولوژیکی دارند. این زنجیره ی از پیوند های فکری، باعث شده تا این گروه ها در بسیاری موارد بصورت هماهنگ و برنامه ریزی شده، حرکت کنند. تمام آنها یک خط مشترک دارند و آن هم استقلال مناطق تحت نظر شان و یا جدایی طلبی در کشور های متبوع. مجموع این گروه ها مانند زنجیر، در برابر هرگونه تحرک بیرونی واکنش نشان می دهند. هرگونه حرکت ممکن مناطق شمال، شمال شرق و جنوب غرب کشور را که این گروه ها در آن مستقر هستند، به حرکت بیاورد. تحرک این گروه ها، آن هم از جانب طالبان، باعث می شود تا چتر مطمئنی برای داعش ایجاد شود. زیرا در صورت واکنش این گروه در برابر سایر گروه های تروریستی خارجی، ممکن این گروه ها با داعش که ایدیولوژی فرامرزی دارد و خلافت را راه اساسی می داند، پیوندی پیدا کنند. این تکانه در واقع، موجی از بی نظمی در برابر رژیم طالبان در شمال و شمال شرق افغانستان خواهد بود. در چنین شرایطی که رژیم طالبان با چالش های بالقوه سیاسی( عدم مشروعیت سیاسی داخلی و خارجی)، امنیتی وجنگی( جبهات فعال مقاومت) و اقتصادی( اقتصاد وابسته به هفته چهل میلیون دالر که از جانب ایالات متحده امریکا) برای این گروه ارسال می شود، این گروه را در قعر یک بحران فراگیر فرو خواهد برد. در این صورت این گروه توان مقابله با این همه چالش های بالقوه نظامی و امنیتی را ندارند و سران و دست اندرکاران این گروه از این موضوع به خوبی آگاهی دارند. انها همچنان به خوبی واقف هستند که هرگونه بی مهری در برابر گروه های تروریستی خارجی مانند ایغور های چین، زمینه برای سرباز گیری داعش از میان صفوف این گروه ها به خوبی، مساعد و فراهم خواهد شد؛
ششم- بحث معادن افغانستان، قاچاق مواد معدنی از آن، قاچاق مواد مخدر، تبانی با تروریسم بین المللی که ریشه آن در منطقه به طالبان بر می گردد، به توان مستقیم این گروه ها به نسبت آشنایی شان با منطقه، بستگی دارد. طالبان هرگز برای تعهدات، منافع امنیتی، سیاسی، اقتصادی و منابع در آمد خود را قربانی نمی دهد. این کار بر علاوه، تضعیف بنیاد های مالی و منابع در آمد طالبان، بازوهای نظامی این گروه را قطع خواهد کرد و به یکی از ضعف های این گروه در عرصه عملیاتی در شمال افغانستان که منصه حضور داعش ساختگی و گروه های مقاومت است، مبدل خواهد شد؛
هفتم- در صورت مشاهده تحرک و واکنش طالبان در برابر ایغور ها، سایر گروه های تروریستی، اقدام از قبل را در برابر طالبان اجرایی خواهند ساخت.گروه طالبان، از این امر به خوبی واقف است که مقابل شدن با تروریسم منطقه ای که پشت دیوار شانگهای ایستاده است تا با قوت و توان بخصوص خودش، دیوار را سرنگون کرده و به لشکر پیاده نظام ناتو و امریکا در برابر چین و روسیه مبدل گردد، چه تبعاتی برای حاکمیت این گروه دارد؟ به این اساس ایغور ها که نفوذ قابل ملاحظه ای در ولایت های تخار و بدخشان هم مرز با چین و آسیای مرکزی دارند، می توانند به یک زنجیری از شورش، طغیان و طوفان برعلیه حاکمیت طالبان باشند. شورش ایغور ها حتی مقدمه ای برای داعش در این مناطق است. حال آنکه به اساس گزارش های متعدد در حدود 60 الی 80 جنگجوی ایغوری، از صف طالبان و سایر گروه های نظیر آن، جدا شده و به صفوف داعش پیوسته اند. این کار به علت ناخشنودی این گروه ها از بی میلی طالبان در محقق ساختن وعده های گروه طالبان به این گروه در گذشته بوده است. طالبان حال با دو سنگ آسیاب گیر کرده اند. نمی توانند به ایغور ها و سایر گروه های تروریستی خارجی و هم پیمان خود، پشت کنند و نه هم می توانند در کنار آنها ایستاده شوند و در برابر منطقه وبخصوص جمهوری خلق چین قرار گیرند.
عبدالناصر نورزاد- پژوهشگر امنیت و ژئوپولیتیک
ارسالی: سلیمان کبیر نوری