با گريه مي نشينم در گوشه ي بخاري
فهميده ام كه ديگر حسي به من نداري..
خورشيد گريه مي كرد در بند چشم هايت!
وقتي دوباره فهميد ... در فكرِ انتحاري
اينروز ها خداهم از حد گذشته صبر اش!
گيتار مي نوازد با شور و بي قراري ...
محمد عالم افتخار
(تبصره سیاسی)
قبل از همه؛ نسبت فاجعه آفرینی بیسابقهِ لشکر نیابتی پاکستان (تروریستان طالبانی) در رستورانتی کاملاً ملکی و غیر نظامی در منطقه وزیر اکبر خان شهر کابل که منجر به کشتار حداقل 21 تن از هموطنان بی سلاح و مهمانان صلجو و مددگار افغانستان منجمله ماموران ملل متحد گردید؛ مراتب خشم و نفرت و لعنت به عاملان فاجعه و تسهیل کنندگان زمینه ها برای آنها از درون حکومت فاسد و تروریست نواز حامد کرزی؛ ابراز می دارم.
سزاوار دقت است که نوکران نظامیان پاکستانی؛ مسئولیت این ننگین ترین، ضد افغانی ترین و ضد انسانی ترین جنایت را عام و تام بر عهده گرفته و آنرا به حیث عمل انتقامی در برابر عملیات نیروهای وطنی و خارجی در دره سیاه گرد پروان خواندند.
قرار خبر ها؛ در عملیات برای پاکسازی منطقه سیاه گرد و تأمیت امنیت آن برای انتخابات ریاست جمهوری و شورا های ولایتی؛ ضرورت به حمایه قوای هوایی پیش آمده و در نتیجهِ سرکوبی تروریست ها(به شمول ملاعبدالرحمن قوماندان مشهور طالبان و آزادشده از زندان بگرام،قاری عتیق الله ـ ولسوال نام نهاد طالبان در ولسوالی سیاه گرد)؛ سه چهار فرد ملکی نیز آسیب دیده و شهید گردیدند که مسلماً اسفبار است ولی مانند صد ها مورد دیگر؛ مسئول خون و فلاکت آنها؛ فتنه انگیزان طالبی و باداران پاکستانی و عربی و حامیان دولتی شان میباشند و بس.
رسول پویان
تا که دل در خـم زلف تـو پریشانم کرد
مـرغ آواره شـدم بیسـر و سامانم کرد
گرچه از سوز فراغ تو بود دیده پرآب
دل بـریان شـده آتـش بـه گریبانـم کرد
گفته بودم که دیگرشیشۀ کس رامشکن
جـبر ایـام کنون سـنگ بـه دامانم کرد
درسکوت شب دلگیر اگرعمر گذشت
صبحدم آمد و خورشـید درخشانم کرد
محمد عالم افتخار
برای من جای مسرت غیر منتظره و احساس خوشبختی وصف ناپذیر است که هم به خودم و هم به وطنداران گرامی و به ویژه به جواندختران و جوانپسران پُراستعداد میهنم مژده میدهم که افغانستان؛ یخ و کنگل تحجر طالبانی را درهم شکست و پیروزمندانه و کارستان ساز وارد ژرفترین و مقدمترین ساحل بحر جوشان علوم عصر جدید یعنی قرن 21 گردید.
عیبی ندارد اگر این لید و پیش سخن؛ به عزیزانی مقوله «متفکر بزرگ دوم» را تداعی نماید، برای کسانی «ریاضی فلسفی جهان»، به کسانی «تلیسکوب قرآن» و به کسانی مفاهیم و ایده های مماثل را.
هیچ شخص حقیقی و حکمی و منجمله متفکر و پژوهشگر و محقق و دانشجو و دانشمند و به تبع آن هیچ قشر و لایه اجتماعی و ملی و کشوری... که با اندیشه و علم و کشف و اختراع سر و کار دارد؛ نمیتواند یکدم و بدون مقدمات و آموزش ها و "آزمون ـ خطاـ آزمون" های بیشمار؛ حتی به علوم و فنون حاضر و آماده؛ محاط و مسلط گردد.
اینگونه در جریان تدریسِ حتی مجهز با لابراتوار ها و ملزومات دیگر توسط لایق ترین و حاذق ترین استادان؛ میتواند دانشجویانی از ماتریال ها برداشت ها و تعبیراتی خیلی شرم آور و دقیقاً احمقانه و سفیهانه ای داشته باشند و بار بار هم اینچنین موارد را تکراراً از خویشتن متبارز گردانند.
وانگهی علم؛ ولو در عالیترین ستیژهایی که امروزه رسیده است؛ نیز ابداً مدعی مطلقیت چوکاتی نیست یعنی عجالتاً کاملترین علوم نیز؛ به جانب کمال عالیتر و عالیتری پویایی دارند و درین مسیر؛ نقطه ایستایی و توقف احتمالاً هرگز وجود نخواهد داشت.
اینجا افق نظر و دایرهء سخن من؛ محدود به بهترین و طبیعی ترین روند ها و روال هاست و اصلاً به ابتذال های چه بسا جنایتکارانهِ خرید و فروش اسناد و القاب علمی و سیاست ها و مفسده های گوناگون درین راستا؛ وقت و ارادهِ مکث و صغرا و کبرا ندارم.
امان معاشر
به جواب:(آیا با کله خام می توان سیاست پخته نمود؟)
با تاسف در اواخر عده ی از نویسنده گان ما به عقده کشایی پرداخته و در رسانه ها بجای رقابت مشروع بر پیروزی کاندید مورد نظر شان در انتخابات ریاست جمهوری به توهین قوم و ملیتها پرداخته و دلهای هزاران هموطن ما را رنجور ساخته است .
(آیا با کله خام می توان سیاست پخته نمود؟)
سوال فوق نویشته یکی از اراجیف نویسان است که با انتصاب جنرال عبدالرشید دوستم در پست معاونیت ریاست جمهوری تیم آقای اشرف غنی احمدزی زمین را زیر پای خود آتش احساسو به تپش افتاده چو مریضان روحی به ناسزا گویی پرداخته اند.
نویسندۀ این چرنده ها خواسته است ،ملتی را به اهانت بگیرد و خاطرات بد در اندیشه ی انسانها بگذارد که به هدایت عقل و منطق هیچ سازگاری ندارد.
آنها خواسته اند اسباب نفاق و بد بینی اقوام و ملیتهای با هم برادر شوند و نفاق قومی را دامن بزنند و فاز جدید جنگ و خونریز و بد بختی را بر تن رنجور ملت عذاب کشیده ما رویکار سازند. چنین افراد مورد نفرت هموطنان ما قرار میگیرند.
یکی از این هرزه گو و یاو نویسان بنام ( دکتور هارون امیرزاده) بی انصافانه لجام گسیخته نویشته است (از قدیم گفته اند که با کله خام نمی توان فکر پخته ریخت.) و دلهای هزاران هموطن ما را رنجاندیده است.بخاطر معلومات این کمدان قسمتی از نویشه (ق ارسلان ) می آرم که با اسناد معتبر تاریخی برای این اقای سفسطه گوجواب نویشته است: