این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
درنیمه دوم ماه ژوئن 2013 حکومت اسلامی با نشاندن حسن روحانی برجایگاه ریاست جمهوری قدم درراهی گذاشت که نهایتا شاید مردم ایران را دریک پروسه میان مدت با استحاله حکومت اسلامی از شراختاپوس و فاشیسم دینی رها کند .
حسن روحانی پروسه ای پوشیده و تمیزیا مردمی ندارد . حسن روحانی هم مثل بقیه دست اندرکاران حکومت اسلامی سالهاست درتاروپود این بختک حضوری ملموس دارد . این رئيس جمهور جديد به طور مستمر در مسئوليت های سياسی و امنيتی حکومتاسلامی حضور داشتهاست، سال ۱۳۶۵در ماجرای مک فارلين (ايران گيت) طرف مذاکره بوده است. روحانی يکی از سه نفری است که همراه فريدون وردینژاد و محمدعلی هادینجفآبادی با مک فارلين و هيئت همراه وی ديدار نمود.حسن روحانی از سال ۱۳۶۸عضو شورای عالی امنيت ملی، از سال ۱۳۷۰عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام، از سال ۱۳۷۱رئيس مرکز تحقيقات استراتژيک و از سال ۱۳۷۸نماينده مجلس خبرگان رهبری است.او همچنين نايب رئيس مجلس شورای اسلامی (در دوره چهارم و پنجم) و دبير شورای عالی امنيت ملی از سال ۱۳۶۸تا ۱۳۸۴بود که در اين سمت، رياست تيم هستهای با سه کشور اروپايی آلمان، فرانسه و بريتانيا در مورد برنامه هستهای ايران را هم بعهده داشت.
دوعدې سره سم دادی ځما دغوښتنو او پوښتنو په لړکې له غيرتي افغانانو څخه څو پوښتنې لرم.
افغانه!
وايه افغانه چې کوم چا درنه حجره ورانه کړه؟
چا د بابا د جرګو خونه، چا ديره ورانه کړه؟
چا دې سورڼۍ، چا دې رباب، چا دې سه تار مات کړو؟
چا دې سندره، چا ټپه، چا ننداره ورانه کړه؟
سید موسی عثمان هستی ۱۶ جون ۲۰۱۳
دو رُخ یک سِکه
چو نرفته در جنگل ، نشناختی شیر و شغال
نسل آنها را نه کن جان پدر تو بال ، بال
گر ندانی راز تاریخ را ای مرد بی خبر
بنشین در گوشۀ خود، هیچ نکو قال و مقال
شاعر بی وزن و بی ترازو
نامۀ عبداللطیف پدرام، رهبر کنگره ملی افغانستان را که به فهیم، دنباله رو کرزی، شاه شجاع امریکایی، بسیار با احتیاط و بزدلانه نوشته بود، خواندم که قابل نقد می باشد.
من بار اول پدرام را که بچگک مقبول و چهرۀ معصومانه داشت، در خانۀ طاهربدخشی دیدم که در خدمت آن خانواده بود و از مهمان های طاهر بدخشی پذیرایی می کرد.
محمد عالم افتخار
* دومین بنای مسلمانی ی قرآنی؛ انفاق است!
(بخش 2) سیمای تاریخی و تکامل معاشی و عقلی مخاطبان قرآن
مَثَل عمیق و گویایی داریم که:
«...ملایی نیست که پرپر بخوانی؛ خرکاری هم دریای علم است!»
مصایب و گمراهی هایی که قرون متمادی به اصطلاح "جهان اسلام" را در خود غوطه ور نموده و به موازات تحولات تمدنی ی بشریت؛ به طور روز افزون حدت و شدت می یابد؛ به لحاظ ایدئولوژیک و نظریاتی؛ ماحصل مستقیم همان «مُلایی ی پرپر خوانی» است.
مخصوصاً مردمان هردم شهید و بیگناه و بیدفاع کابل و ولایات افغانستان؛ طی چند هفته اخیر ابعاد جدید و جدید تر این توحش و بربریت ناشی از «پرپر خوانی» اسلام و مسلمانی را با گوشت و پوست و استخوان و اعماق روح و روان خود بیش از پیش احساس و درک و دریافت نمودند.
جنایت کبیر ضد انسانی «جهادی» های جنت روِ! طالبان و آی.ایس.آی و جمهوریه اسلامیه پاکستان؛ در مزدحم ترین منطقهء مکروریان سوم؛ نمونه واپسین ولی نه آخرین بود.
اینکه در سازماندهی و راه اندازی ی این سلسله توحش و بربریت؛ از تسهیلات علمی و تکنولوژیک عصر حاضر به دقیق ترین وجوه کار گرفته میشود؛ چیزی در مفهوم حزن انگیز «پرپر خوانی» اسلام و مسلمانی؛ به طور اعم در 14 قرن؛ و به طور اخص در دوران «بازی شیطانی» از قرن 19 بدینسو در شرق میانه؛ و نزدیک به چهل سال اخیر در افغانستان؛ تفاوتی نمی آورد.
بنده؛ بنا ندارم وارد مباحث سیاسی، استخباراتی، مسایل «ستون پنجم» و کان و کیف بازی های ارگ نشینان، مافیا ها وغیره شوم. رضامندانه اذعان میدارم که این ماموریت را خیلی از دست اندرکاران قلم و مطبوعات و رسانه...که به سرطان «پرپر خوانی» اسلام و مسلمانی؛ مصاب نیستند و مستقیماً اجیر آی.ایس.آی و شبکه های ابلیسی ی فراتر نمی باشند؛ بسیار عالی و به طور روز افزون هم عالیتر؛ انجام میدهند!
دغدغه بنده؛ کشف و تشخیص و برملا سازی واقعیت، حدود، ابعاد و مضافات مرض مدهش سرطان «پرپر خوانی» اسلام و مسلمانی است!
به دنبال قشنگ ترین واژه ها و کلمات میگردماما هیچ کلمه و واژه ای نمیتواند عظمت حضور تو را در زندگی من وصف کندفقط میگویم ” دوستت دارم پدر ” روزت مبارک
من در سال 2006 در ولایت سمنگان افغانستان به دیدار اقارب رفته بودم. ازآن سفر خاطرات شرین چو اسطوره پر از مهر بر سر دارم.
در سمنگان روزی به خانه اقارب خود در شهر ایبک ناگهانی رفتم. موقع صرف نان شب بود مرا به دسترخوان دعوت کردند همراه آنها مصروف غذا خوردن بودیم پدر فامیل از بیرون آمد بعد از خوش امد گویی ما او را به صرف غذا دعوت کردیم. پدر بعد از مکث گفت: (من سیر هستم دل من به هیچ چیز نمی شودچقدر خوب، امشب در خانه ما مهمان آمده کاش وقت میدانستم و ترتیبات خوب برای مهمان ما می گرفتیم.) پدر فامیل در ختم سخنانش گفت :(امشب برایم در بیرون خانه جای اندازید که در هوای آزاد خواب شوم) من همرا با دیگراطفال خانه به فکر آرام غذآ روی دسترخوان را نوش جان کردیم. در حویلی که آنها زندگی میکردند، دو اطاق خواب داشت که به یکی آن صندلی مانده بودند همه در اطراف صندلی نشته بودیم. مایان اطفال شب را با خوشی دف ودایره، چستان گویی و فال کتاب خواجه حافظ گذشتاندیم. صبح وقت نظر به ضرورت بیرون شدم. دیدم پدر فامیل درهوای سرد بیرون روی چپرکت فلزی خواب است با بیرون شدن من از جا برخواسته وبرایم گفت (شب خنک نخوردین؟من خوش دارم در هوای آزاد بیرون خواب شوم ) پدر فامیل با وجود آنکه از صورتش افسردگی ناشی از سردی هوا و همچنان نخوردن غذا شب بخاطر آنکه ممکن بر ما کم نشود نمایان بود ،نهایت خوش به نظر میرسید. درآن وقت تعجب نموده بودم که چرا کاکایم در سرما زمستان هوای سرد را خوش دارد ؟حالا پی بردم که در داخل خانه جای برای خواب برایش نبود بخاطر خوشی دختران خود در هوای سرد بیرون شب را گذشتانده است.
مقالات دیگر...
- متن بیانیۀ پوهندوی شیما غفوری در تظاهرات هشتم جون در شهر فرانکفورت
- پوښتنې اوغوښتنې
- همایش و راهپیمایی در پشتیبانی از "قانون منع خشونت علیه زنان" در شهر فرانکفورت
- سیمای تاریخی و تکامل معاشی و عقلی مخاطبان قرآن
- اعلامیه هیئت عامل شورای افغانان مقیم دنمارک در...
- اطلاعیه
- اعلامیه جبههُ نجات از بحران در مورد رویدادهای جاری در پوهنتون کابل
- قسمت سیزدهم -- روایات شیطانی وروایتگران شیطان صفت
- دانشگاه و پوهنتون
- وحیدامید پیشقراول (راک ان رول)درموسیقی افغانستان
