بـه غـیـر سـبزۀ یـاد تـو در بـاور نمی گیرد
دمی جز شوق دیدار تو ام درسر نمی گیرد
به جـز مهر تـو در شـبهای بی پایان تنهایی
چـراغ دیگـری در کلـبـۀ دل در نمی گـیرد
کتاب عشق را ازنرگس چشم تو می خوانم
سرودی دردبسـتانم ازین خوشتر نمی گیرد
محمد عالم افتخار
گور خونین شهیدان به تو آواز دهد:
شعله ای را که فروزان شده خاموش مکن
ما به امید وفای تو گذشتیم ز جان
دوستان را مبر از یاد؛ و فراموش مکن !!!
محترم سمیع حامد طی پارچه شعر اخیرش؛ افغانستان را به «اتاق انتظار مرگ»(1) تشبیه کرده است. انتظار مرگ از سوی انتحار و انفجار برادران «بوکوحرامی» حامد کرزی و ربات های فرانکشتاینی آی ایس آی پاکستان و ایضاً خادم الحرمین الشرفین!! و الشیوخ البحرین و الجانبین...، انتظار مرگ از سوی ابر و باد و رعد و برق و باران و برف و یخ و سیلاب و توفان؛ انتظار مرگ از سوی زلزله و برفکوچ و خاک کوچ و سنگکوچ؛ انتظار مرگ از سوی ماشین های پرنده آهنین «ینگی دنیا»؛ انتظار مرگ از سوی گاز های گلخانه ای و آلودگی های هوا ـ خاصتاً در شهر هاـ و سم ها و ویروس ها و میکروب ها و قارچ ها، انتظار مرگ از سوی درنده ها و گزنده ها و بلعنده ها و لاش خوارها و مُردار خوارهای دو پا و چار پا و چندین پا و...و...
هکذا محترم پرتو نادری؛ در بدل اینکه مترسک های حکومت خان کرزی؛ در دومین روز فاجعه انسانی «آب باریک»؛ عملیات نجاتِ زیر آوار ماندگان را متوقف ساخته ساحه را «قبر دسته جمعی» اعلان و بر مُردگان و نمُردگان زیر خاک ها «جنازه غیابی» خواندند؛ چهار تکبیر نماز جنازه بر خود این حکومت غرقه در آوار فساد؛ نثار نموده است.(2)
رسول پویان
نور حق دردل مادر چو گذر پیـداکرد
بند فـردوس فـروپاشـیـد و در پیداکرد
عشق در چشم تـو مفهوم دگـر پیداکرد
جـلوه باریـد بـه دل هـا و نظـر پیداکرد
نـور یـزدان بـه سـراپـردۀ توحید دمید
دردل شوهروزن شور وشرر پیدا کرد
مادر را ستایش کنیم
نوشته فریبا آتش صادق
مادر را ستایش کنیم، مادر را که زندگی من و تو منوط و مربوط به اوست. مادر را که در عرصه
مشکلات و سختی ها در کوره راههای دشوار زندگی استوار ایستاده و در رساندن قافله و یا کاروان
کوچک خانواده به سر منزل مقصود نقش حیاتی و سازنده را ایفا میکند .
مادررا ستایش کنیم که پناه بی پناهی های ماست،مادرراکه نخستین روز های که هنوزپابردنیا نگذاشته
بودیم همچو خونخوار خونش را میکده ایم یا اینکه شبها موجب بیخوابیهایش شده ودرآوان جوانی دلهره
های را به روا داشته ایم و او با آنکه در جمع همه باشد خود را بدون فرزندش تنها احساس میکند فرزند
برایش همچو گلیست که درپرورش وتربیت آن شب وروزهمچوباغبانی ازدل وجان میکوشدو هیچگاهی
آرزوی دوری از گل پرورش داده خود اش را ندارد ـ
بخش دوم
مداخلات در حریم عشق، احساس و عواطف دیگران
در میهن ما و در دیگر کشورهای عربی (خاصه ممالک عقب نگهداشته شدۀاسلامی) این مداخلات از هسته های خانواده شروع می شود و از همان روزهای آغازین زندگی اختلاف بین دختر و پسر در نهاد کودکان تزریق می گردد. به دختر و پسر با دید متفاوت می نگرند. این سنن و رسوم بیشتر از فرهنگ عرب که ریشه در دوران جاهلیت دارد، به سرزمین پهناور خراسان بزرگ( افغانستان، ایران و ماوراءالنهر) آمده است. به طور مثال تاهنوز در عربستان سعودی زنان از ساده ترین حقوق انسانی و آزادی های مدنی محروم اند. در کشور ایران و کشورهای عربی زنان از بسیاری آزادیهای عام مدنی، حقوقی و انسانی که در جهان به فرهنگ عمومی و زندگی روز مره تبدیل شده است، محروم می باشند.
در کشور ما نیز موانع فراوانی بر سر راه روابط احساسی و عاطفی، انسانی و اجتماعی زنان با مردان و دختران با پسران وجود دارد. عشق و محبت خیلی کم فرصت تبارز و تجلی داشته می تواند. فرهنگ مداخلات در حریم خصوصی دیگران تنها به زندگی احساسی، عاطفی و عشقی خلاصه نمی شود؛ بلکه همگان عادت کرده اند که در تمام اموری که به آنان اصلاً ارتباطی ندارد، مداخلات بیجا و آزار دهنده کنند. بسیاری از آنان خود را به جای داکتر، طبیب، انجنیر، فیلسوف، ملا، قاضی، عاشق، معشوق، زن، شوهر، پدر، مادر، متخصص و کارشناس، غیره و غیره قرار می دهند و در تمام موارد نظر می دهند. به همه فرمان و دستور صادر می کنند. حتی برای بکرسی نشاندن نادانسته ها، اوهام و سلیقه های شخصی خود تا پای جان می رزمند، جدل می کنند، دلیل می تراشند و وقت خود و دیگران را تلف می سازند.
مقالات دیگر...
- پیکر زخمین عشق در زیر رگبار جهل و تعصب
- چهار رباعی
- اندیشه های شما در مورد کمپاین "تفکر، تحریر و عمل"
- اعلامیۀ سازمان سوسیالیستهای کارگری افغانستان به مناسبت قربانیان رانش زمین در آب باریک ولایت بدخشان
- روشنگری چیست؟
- آیا زبان واقعاً یک پدیدۀ مقدس و هویت ساز است؟
- خشم هندکش
- شفیع عیار ( بدخشان)
- وفاق او اتفاق
- جوشش عشق