افغان موج   

نوشتۀ عزیز یاسین

همه میدانیم که اکثریت نزدیک به اتفاق دانشمندان ، پژوهشگران و  روشنفکران مان به این باوراند ویا چنان وانمود میکنند که گویا زبان پدیده ییست هویت ساز ، ارجمند و مقدس . اما آیا این باور یک باور درست و سزاوار پذیرش هست ویا اینکه میتوان  آنرا به دیدۀ شک نگریسته و مورد نقد و بررسی قرارداد. ما در این نوشتاربه گونه یی بسیار فشرده  سعی خواهیم کرد تا این باور کلیشه یی و همه گانی را به چالش کشیده نادرستی و مردود بودن آنرا آشکار سازیم.

در این راستا پیش از همه باید یاد آور شد که گنجینۀ اسناد ومدارک باستانی یی که تا کنون در سراسر کرۀ زمین به دستآمده است گواهی میدهد که بشراین زنده جان هوشمند ازهمان نخستین ایام زنده گانی خویش به حیث انسان ، همواره بهگونه یی گروهی میزیسته است که این خود ایجاب مینماید تا افراد گروه در مراوده وپیوند و تفاهم متقابل به سر برده وهمدیگر را از خواسته ها و توقعات خویش آگاه سازند. این آگاه سازی در مراحل آغازین خویش بی گمان به وسیلۀ ایما ها و اشارات واصواتی که بیانگر خواستها و احساسات درونی آنان بوده است  صورت میگرفته است ، تا اینکه کتله ها و گله های بشری آهسته آهسته دریک پروسۀ هزاران ساله و با به کارگیر مغز اندیشمند و آفرینشگر خویش  به ایجاد وآفرینش نشانه های آوایی یاصوتی یی که بیانگر خواستها ، احساسات و اندیشه های ایشان بوده است مؤفق شده وسرانجام به آنچه که امروز به نام زبان یاد میشود و مورد بررسی ما نیز قرار دارد دست یافته اند.

زبان این شگفت انگیز ترین و پیچیده ترین محصول تکامل تدریجی مغز واندیشۀ بشر واین بزرگترین ابداع و اختراع ودست آورد فکرانسان ، عبارت است از یک نظام یا سیستم ویا شبکۀ قراردادی ، إکتسابی و اجتماعی و متشکل از نشانه ها وسمبولهای آوایی یا صوتی که افراد یک گروه ویا یک کتلۀ زبانی و بالتبع أفراد بشردر سراسر جهان با به کارگیری آن از اندیشه ها وخواستهای همدیگر آگاهی می یابند.

از آنچه گفته آمد میتوان استنباط کرد که  زبان شبکه ییست از نشانه های آوایی که انسان پس از ولادت و زیست باهمی با سائر افراد جامعه آنرا می آموزد و به کار میگیرد ، پس میتوان حکم نمود که زبان پدیده ییست إکتسابی و آموختنی و نه فطری و ازلی که همراه با انسان زاده شود ، لذا با در نظر داشت این امر مسَلَّم و این واقعیت آشکار میتوان گفت که این نظام و این شبکۀ درهم پیچیدۀ گروهی همانگونه که در بالا نیز یاد آورشدیم ،محصول یک روند طولانی چندین هزار ساله است که طی آن بشر آهسته آهسته  با به کارگیری أعضای آوایی و گویشی خویش و بدون شک با تقلید از آوازهای طبیعی ، عناصر اولیۀ این نظام را که همان نشانه ها و سمبولهای آوایی یا واژه های زبان میباشد إختراع وایجاد نموده و با پیوند دادن و پهلوی هم قراردادن واژه ها در قالب جمله ها وعبارتها توانسته است  اندیشه ها وخواسته های خود را با بقیۀ أفراد گروه خویش درمیان گذارد.ونه آنگونه که فلاسفه وداشمندان آیدیالیست و ماوراؤالطبیعی  وبیضه داران  و متولیان أدیان و باورهای خرافاتی با اتکاء و استناد بر کتابهای به زعم خودشان ” مقدس ” خویش مدعی آنند که گویا “خداوند” زبان را در همان نخستین روز پیدایش آدم به وی آموخت و او نیز بلا فاصله به مکالمه پرداخته ونه تنها با خودِ “خداوند” بلکه با حیوانات نیزإفهام و تفهیم نموده است ، مثلاً در بند یازدهمِ یَسنه – هات سی و یکم اوستا ، کتاب مقدس زرتشتیان آمده است :

أی مَزدا !

آنگاه که تو در آغاز، تن و « دینِ » مارا بیافریدی و از منش خویش ، { مارا }خرد بخشیدی ، آنگاه که جان مارا تن پدید آوردی، آنگاه که مارا نیروی کارورزی و گفتار راهنما ارزانی داشتی، {از ماخواستی که  } هرکس باورخویش رابه آزاد کامی بپذیرد.

همچنان در آیت نوزدهمِ بابِ دوُّمِ سِفرِ پیدایشِ تورات آمده است :

« و خداوند خدا هرحیوان صحرا و هرپرندۀ آسمان را از زمین سرشت و نزد آدم آورد تا ببیند که چه نام خواهد نهاد و آنچه آدم هر ذی حیات را خواندهمان نام او شد.»

با یک نگاه گذرا به این آیت تورات وبا چشم پوشی از اشکالات منطقی و دیدگاه خرافاتی و خرد ناپذیری که در آن نهفته است ، میبینم که آدم و خدایش در نامگذاریهای خویش ازمحدودۀ نامگذاری موجودات زنده پافراتر نگداشته اند ومزید برآن ، این آدم بوده است که پس ازپیدایش خویش و با برخورداری از آزادی درگزینش نامها ، این موجودات را نامگذاری کرده است، نه اینکه خدا واژه ها را قبل از خلقت آدم ایجاد نموده و پس از آنکه وی را از گِل سرشت آنرا برایش آموزانده باشد ؛ یعنی تورات ایجاد و پیدایش زبان را در مرحلۀ مابعد خلت آدم قرار میدهد.

و اما محمد در کتاب قرآن به گونه یی بسیار ساده اندیشانه و خرد ناپسندانه آورده است که الله ظاهراً در غیاب ملائک نامهای تمام آنچه راکه در جهان موجود است ایجاد نموده آنگاه همه را به آدم آموخت و اورا یاری داد تا امتحانی را که طی آن “خدا” خودش آدم و ملائک را دربرابرهم قرار داده بود، پیروزمندانه سپری نموده ملائک را خجل و شرمسار گرداند، چنانکه آیتهای {31 -  33 } سورۀ البقرة حاکی از آن است:

وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿31﴾ قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ﴿32﴾ قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَآئِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ ﴿33﴾

ترجمه :

و [خدا] همه نامها را به آدم آموزاند ‏سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و گفت اگر راست ‏گوي هستيد از اسامى اينها به من خبر دهيد {31} گفتند : منزهى تو ما را جز آنچه [خود] به ما آموخته‏اى هيچ دانشى نيست تويى داناى حكيم {32} [خدا] گفت : اى آدم ايشان را از اسامى آنان خبر ده و چون [آدم] ايشان را از نامهای آنها  آگاه گردانید [خدا] گفت : آيا به شما نگفته ام كه من نهفتۀ آسمانها و زمين را مى‏دانم و آنچه را آشكار مى‏كنيد و آنچه را پنهان مى نمودیدمى‏دانم ؟! {33}

    درطول تاریخ انسانها ، نهادها و نظامهای استفاده جو و ستمگر همواره کوشیده اند تا از زبان همانند ابزاری جهت فریب توده های ملیونی مردم و به کارگیری نیروی بازوو توانمندی های فزیکی و معنوی آنان دربرپانگهداشتن حاکمیت ستمگرانۀ خویش بالای خود همین توده ها و غارت و چپاول دارایی ها وحقوق حقۀ آنان استفاده نموده  آنرا پدیده یی مقدس و هویت بخش ودر بساموارد چنانکه گفته آمد آسمانی وخدایی وغیره وغیره جازده و کوشیده اند با حقه بازیها ونیرنگهای ویژۀ خویش مردم را که هنوز با کمال تأسف درلجنزاری از نا آگاهی وخود بیگانه گی محض به سر میبرند ، تحت شعارهای به ظاهرآراسته و زیبایی چون «  زبان مان هویت مان » ، «زبان مان شرف وعزت مان » ، « زبان مان تاریخ گذشته و آیندۀ مان » … بسیج و ازنیرو و رأی آنان در جهت تحکیم و گسترش تسلط و حاکمیت خویش بالای خود همین مردمان از خود بیگانه و نا آگاه  استفاده نمایند. دراین میان نقش روشنفکران  ناروشن وسطحی نگر و نیمه سواد که متأ سفانه بیشتر از نود درصد افراد این قشر را در افغانستان تشکیل میدهند بسیار برجسته و تعیین کننده است، چه این گروه ازخود راضی و برج عاج نشین از هیچگونه سعی وتلاش و فلسفه بافی و دلیل تراشی در جهت مشروعیت بخشیدن و نهادینه ساختن پندارها و توهمات ناسیونالیستی و خرافاتی و دین باورانه و آنهم تحت شعارهای میان تهی و فریبنده یی چون احترام به عقائد مردم وفرهنگ ملت ودفاع از ارزشها وافتخارات ملی  وغیره وغیره ، دریغ نفرموده و در این راه از هر ملا و آخوند و واعظ ومحتسب و چماق به دستِ امربالمعروف ونهی عن المنکر پیشی جسته و با صدها گونه تبختر وفضل فروشی و عوام فریبی های روشنفکرانه و خودنمایی های مزورانه ،میکوشند تاخویشتن را به حیث عناصر آگاه ، حق به جانب ، ارجمند وواجب الإحترام  بالای توده ها و مردمان بیچاره و ساده دل کشور تحمیل نمایند. پس به حق میتوان گفت که : عجب آشفته بازاریست برپا !.. آری ، این به اصطلاح  روشنفکر ان به جای روشنگری و بیدارسازی مردم وتاختن علیه باورها و پندار های پوچ و خرافاتی و پوسیده یی چون وطنپرستی و ملت گرایی و تعصبات زبانی ومذهبی و قومی و منطقوی وغیره  که اربابان زر و زور قرنهاست با به کارگیری از آن توده های مظلوم و نا آگاه را هویت کاذب بخشیده و آنان را دربرابرهم قرار میدهند  و دارو ندار شان را به یغما میبرند ، آنرا هرچه بیشتر قدسیت و حقانیت بخشیده و در حقیقت به جای رفع موانع و مُعَوِّقات ، خود سدراه تحقق آرمانهای واقعی توده های ملیونی مردم میشوند.

مقدس شمردن وبرتر پنداشتن یک زبان به خودی خود خوار شمردن و ناچیز پنداشتن زبانهای دیگر جهان درمجموع  و یا کم ازکم زبانهای مردمانی را که درمجاورت و در پیوند نزدیک با گوینده گان زبان مقدس و برتر ویا تحت تسلط آنان به سر میبرند، درپی داشته و کتله های زبانی را در برابر هم قرار میدهد و باعث ایجاد خصومت و دشمنی بیهوده وفرسایشی میان آنان میشود.

از آنچه گفته آمد میتوان استنتاج نمود که زبانهای تکامل یافتۀ امروزی محصول و نتیجۀ سعی وتلاش چندین هزار سالۀ انسانها میباشد که در بستر یک فرایند دراز و گسترده از زایش وفرسایش واژه ها و یا همان نشانه های آوایی صورت پذیرفته است. لذا زبان هرگز یک پد یدۀ ازلی و ابدی نبوده و همواره دستخوش تغییر و دگرگونی بوده و هست و خواهد بود ، چنانکه به گواهی تاریخ تا اکنون صدها وبلکه هزاران زبان در روی زمین زاده شده  تکامل یافته و نابودمنقرض شده و جای خود را به لهجه ها وگویشهای تازه یی داده است که ازآن زاده شده وبه مقام زبانهای مستقل ارتقایافته است و یا برعکس، از اشتراک وآمیزش دو یا چند زبان ، زبان واحدی پدید آمده وبه کاربرده شده است،و امروزه به چشم سر می بینم که این فرایند کماکان ادامه داشته وبه یمن تکنولوژی مدرن ارتباطات همه گانی کنونی ، سرعت هرچه بیشتری نیز یافته است ، پس در آینده نیز، نسلهای بعدی شاهد مردن و زایش زبانها فراوانی خواهند بود تا آنکه به یک زبان واحد دست یافته و به مثابۀ یک کتله ویک خانوادۀ زبانی واحد و یگانه و در یک فضای مملو از صفا و صمیمیت باهم زیست نمایند  وبا تأکید میتوان گفت که آنان هنگام مطالعۀ تاریخ، بالای اجداد نادان و متعصب خویش به شمول ما و شما که اینقدر در جهالت و نادانی و تعصبات ملی و زبانی و غیره وغیره به سر میبریم  از ته دل خواهند خندید.

واین درحالیست که همه ادیان جهان به ویژه کتابهای به اصطلاح مقدس اوستا و تورات و قرآن در ناهمگونی و ضدیت کامل با واقعیت آشکار و ملموس ، زبانهای مربوطۀ خویش( اوستایی ، عبری و عربی ) را ابدی و ازلی وهویت سازو مقدس و تغییر نا پذیر اعلام داشته و کوتاه نگری و دگم اندیشی خدایان و پیامبران خویش ودنباله روی کورکورانۀ پیروان شان از این آموزه های جاهلانه ونابخردانه  را به نمایش میگذارند.  حال اینکه بر مبنای آنچه که در بالا یاد آورشدیم ، زبان تنها وسیله و ابزاری  برای افهام و تفهیم میان انسانها بوده و در جوهر اصلی خویش از هیچگونه  ازلیت ،ابدیت ، تقدس و هویت بخشی یی برخوردارنیست و آنانی که همچو صفاتی را برایش داده وآنرابه مثابۀ ویژه گی های اصلی و جوهری زبان جازده و نهادینه ساخته اند ، یا در هاله یی از جهالت ونادانی به سرمیبرند ویا هدف و مرامی جزنیرنگ وفریب و استفاده جویی نداشته و ندارند.

پایان