اگـر عـشـق و امـیـد از سـینۀ آدم شـود بیرون
نـیـابی در نهــاد آدمی جـز رنـج روز افـزون
نگـویـد کـس دگر غمنانـۀ فـرهاد و شـیرن را
شـود محو از کتاب عـاشـقی افـسانـۀ مجـنون
نبـاشــد اعتمـادی بـر وفـا و وعـده و پـیـمـان
بـود دل های ماشینزادگان پـر از تب مظنون
نمی تـابـد دگـر نـوری ز سـینای امـل یـارب
نمی گـیـرد چـرا آخـر زوالی ثــروت قـارون
سـروشی از مـزامیـر دل تنگـش نمی خـیـزد
بخوانی گر هـزاران بار دیگـر قصۀ هارون
اگـر آتش زنـد شـیخ دغـل در زنـد و پازنـدم
بتابـد پـرتـو صد مهـر و مـه از دامن هامون
ز بیداد سـعـودی رگ رگ تاریـخ می سـوزد
به آب دجله شـوید خاطرات طاهـر و مأمـون
هـیـولای جهـالـت پـرورد تـا خـاک پاکسـتان
نـبـیـنی در تمـام آســیـا یک خـاطـر مصـئون
زکین طالبان صد پاره شد شهمامه وصلصال
بـه خـون آغـشـتـه بنیاد تمـدن داعـش ملعـون
سیه پوش عرب را نیست راهی در خراسانم
اگر از خون پاکان خاک عالـم را کند گلگون
اگـر بـا طالـب بـیـگانـه بـنـدد بـارهـا پیـمـان
اگـر بـا کیـنه ســازد خـانـۀ اجـداد را وارون
ز پهنای خـراسـان سـربـرآرد آفـتـاب عـشـق
اگـر خنجر زند صد بار دیگـر در دل مفتون
چه میخوانی به جز حماسه از شـهنامۀ رستم
چه میجویی بجز مردانگی ازخامه ومضمون
نیـابی غـیـر شـیـران و عـقـابـان در دل بـابـا
نجـوشـد جـز تششع گهـر از خیـزش جیحون
بگو از همت یعقـوب و مسلم قارن و برمک
کند اولاد شان خصم دغا را در وطن مدفون
بـه نـور دانـش و آزادی و ارث تـمــدن بـاز
شـود ملک خـراسـان تا ابـد پاینـده و میمون
رسول پویان
14/3/2015