دوش دیدم که در آغوش تو ام با دل شاد
چشم حیران، لب خاموش و نهان در فریاد
قلب با قلب تو پیوند، نگاه با نگه ات
سر به دوش تو نهادم غمم رفت از یاد
از روز ِخونین" هفدهم سنبله" 1361 حدود یک ماه میگذشت. من ونعیم " ازهر" با قلب های داغدار و روان های زخمی ، درمنزل چارم بلاک سوم درانتظار مرگ نشسته بودیم.
شدم تا همدم نـور آشیان در کهکشان دارم
از این جـا تا به اوج آسمانها نردبان دارم
گذشتم از سر افلاک و دیـدم مرز بی پایان
نه جایی درمکان ونه گذشتی اززمان دارم
جان و دلنی عاقبت، یۉ لینگده قربان ایله دیم
کۉ ز یاشیمنی سر به سر ، بغریم کبی قان ایله دیم
ناله ٔ زاریم مېنینگ بارور فلک لر قاشیگه
لیک ایشیتمه یسن جفاجو، شونچه افغان ایله دیم
او و چند رقاصهء دیگر در پس صحنه نشسته و منتظر نوبت برنامهء شان بودند که بروند روی ستیژ. تا شروع برنامهء آنها، یکی از آواز خوان های نه چندان محبوب و خوب، برنامه اجرا می نمود و آواز می خواند.
مقالات دیگر...
- آیا این یک آدمیزاد است یا غیر آدمیزاد؟!؟!؟!
- چرا جمهوری اسلامی ایران ضد مهاجرین افغانستانی است؟
- احمدظاهر: مبادا زندانی شوم
- په حکومت کولو کې بد، په خبرو کې بد او په جګړه کې بد!
- د نړیوال نظم سازماني بنسټونه (لومړۍ برخه)
- سروش واژگان
- د نړیوال نظم نورمونه
- همیشه
- "با جشن گرفتن قدرت کشتارش؛ اسراییل؛ انسانیت خود را از دست میدهد!"
- د نړیوال نظم اصول (د تیرو لیکنو په تسلسل)