محمد عالم افتخار
خدای جاهل و دین جاهل؛ همان «جهل» اوست!
(تفسیر و تحلیل)
بنیاد روشنگری«گوهراصیل آدمی» به مثابه خونبهایزلین جان و الیاس جان تقدیم میکند:
*ـ چرا خدای جاهل و دین جاهل؛ همان «جهل» اوست؟
*ـچند نمونه «جهل دینی» و «جهل قرآنی» فراگیر در جهان اسلام:
*ـ علم روانشناسی؛ و قربانی و عید قربان:
*ـ به حکم قرآن؛ کودکان؛ نباید زیر آموزش تعبدی گرفته شوند!
در ابتدا اجازه میخواهم تا به مناسبت دوازهمین سالگرد ویبسایت بزرگ، مؤفق و محبوب آریایی؛ خدمت جناب عزیز جرئت مؤسس و گردانندهء پُر انرژی و خستگی ناپذیر آن و کافه دست اندکاران و کاربرانش؛ تبریکات ویژه تقدیم بدارم.
رسول پویان
جهان چـو کـوه گران بـر سـرم فرود آمد
چونان که از جگرم خون همچو رود آمد
ز سـوز آتش هجران تار و پودم سـوخت
بـه آن طـریـق که از اســتخوان دود آمد
انیس و مونس دل نیسـت جز غزل گفتن
بـویــژه وقـتـیکه غــم از در ورود آمـد
استاد من را خواسته بود ، لحظاتي باهم بوديم ،سالون بسيار بزرگ وزيبايي بود ؛ هرقدرنگريستم انتها نه داشت ،بي نهايت فراخ و پر وسعت ، چَهت آن بسيار زيبا بود ،يادم نيست مسطح فلزي بود يا از تكه يي ؛ به هرحال مسطح از زيبايي خاصي برخوداربود ،سالون با دهليز عجيبي پيوسته بود ،در طرف راست دهليز موبل ، كوچ ،الماري شيشه يي اشياي زيباي عروسها به نمايش گذاشته شده بود ،درست داخل الماري بوتل عطر ،كريم دندان ،برس دندان ،برس فيشني موي ،هفت موادآرايش ،لب شيرين ،سفيه قيمت بها ،كريمهاي متنوع …درجعبه بالايي الماري به ظن من ميوه هاي خوراكي يانمايشي سيب ، انار ،اناناس ،كيله ،نارنج ، كينو ، نشپاتي ، ليمو ،تربوز ،خربوزه ....ديده مي شد.
نميدانم استادمنرابخاطر چه چيز خواسته بود ،امّااينقدرميدانستم اخلاصمندبوده هيچگاه نيت بدي رادرقبال من نخواهدداشت ،علاوه برآن انسان حسابي ونيكي است ،درلحظات بعدي ازمن پرسيد! درست كردن چيزي رابلدهستي؟! لحظه اي انديشيدم وباخودگفتم نبايد انكاركنم ،پاسخ گفتم بلي زماني بلد بودم ،ميكانيك حرفه يي اكنون نه ميدانم ،شايدبتوانم بياوريد ،ببينمش !شايدتوانستم ،استاددقايقي مكث كردوگفت:«تواينجاراحت خواهي بودمن دنبال كاري ؛ شايدشهررفتم وتاديگربرميگردم ،دستورميدهم كمپيوتررابرايت بياورند ،اصلن جايت آزادهست ، كسي مزاحمت نخواهدكرد» باسري بي مويش يك راست سالون راراه انداز كردوگفت:
پوهندوی شیما غفوری
به منظور آشکارنمودن بیشتر آلام زنان افغانستان در اینجا از چند مثال زندگی روزمرۀ آنان یاد آور میشوم. برای درک حالت آنها از شما خواننده عزیز خواهشمندم تا خود را برای لحظۀ چند در موقف این دختران و زنان قرار بدهید.
گاهی دختر نوجوانی را که با جبراز جانب پدرش در عقد مردی درآمده بود، پرسیدم:
وژمه جانې، راته ووایه کله چېد تا میړه کورته راځی، څه احساس درته پیښیږي؟
چشمان بزرگ و زیبایش را ریزه، ریزه نموده و با تعجب به سویم نگاه کرد، مثل اینکه برای بار اول با این سؤال مواجه شده باشد. ولی با قاطعیت با همان زبان ساده و بی تکلفش برایم جواب داد:
- کله چه هغه په دروازه را ننوزي، فکر کوم چې کورتهبلا راځی.
رسول پویان
تاریخ جوامع انسانی مینمایاند که جنگهای درازدامن، کشاکشهای خونین و بحرانهای دامنهدار هماره در قلمرو مدنیت به صلح و آرامش رسیده اند و انسان در بستر امنیت و فضای مصئون تمدن توانسته است که رشد و انکشاف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را تأمین کند و به خلق آثار گراسنگ ادبی و هنری بپردازد. فروپاشی و گسستگیهای تمدنی همیشه هرج و مرج، جنگهای قبیلوی، بحران و نا امنیهای درازدامنی را به دنبال داشته است که نمونههای بارز آن در تاریخ میهن ما فراوان اند. برای عبور پیروزمندانه از بحران عمومی کنونی که ناشی از کشاکشهای قومی، تهاجمات خارجی و اغتشاشهای داخلی چند سدۀ پسین خاصه چند دهۀ اخیر میباشد، نیاز همه جانبه به درک و شناخت عمیق مدنیت تاریخی ما با تمام ابعاد، ارزشها و داشتههای متنوع آن است؛ با اتکا بر این ارزشهای گوناگون و میراث شکوهمند نیاکاناست که قدرت شناخت و ظرفیت ذهنی درک و تطبیق دیموکراسی در کشور به حاصل آید.
نگاه تاریخی به سیر مدنیت در افغانستان
در روزگار باستان، کهن ریشههای مدنیت ایرانشهر شرقی و غربی و خراسان قدیم از تمدنهای ایلام، ماد، اوستایی(که در سلسلههای هخامنشی و ساسانی تبلور رسمی یافته بود) آب خورده و از نسیم ملایم و گاهی سوزناک تمدنهای میانرودان(سومر، بابل، آشور و کلدانی)، مدینت مصر، یونان، چین، هند و روم نیز بیبهره نبوده است. به این صورت حوزۀ تمدنی ایرانشهر و خراسان قدیم به مثابۀ قلمرو مرکزی در قلب آسیا محل تلاقی و امتزاج تمدنهای بزرگ شرق و غرب بوده است و از ارزشهای بس متنوع و رنگارنگ آنها در بستر پردرازنای زمان تغذیه کرده و شخصیت مستقل و ژرفناک خود را در روزگار باستان شکل داده است.