محمد عالم افتخار
مقاله «اسلام و پارسیان!» به قلم محترم احمد ذکی "موسی" و نوشتار «آیا داعش و طالب متفاوت اند؟» از خامه محترم اکرم اندیشمند نمونه هایی از جریان اندیشوری امید بخشی است که علی الرغم اعتیاد ها و وابستگی های ایدئولوژیک بنابر جبر های عینی و ذهنی متعدد و متکثر در میان جامعه و مردم ما به طرف بالنده گی و احتمالاً جهنده گی می رود.
محترم احمد ذکی “موسی”که معمولاً آثاری از متفکران معین قسماً نو اندیش اسلامی را برگردان نموده و به نشر میرساند؛ این بار خود دست به نگارش زده و به یکی از اساسی ترین مسایل زمان ما و جهان ما در حدود بینش خویش؛ تماس پرتوان و دلچسپی گرفته است.(1)
لطفا به این نکات حکمی بر گرفته از مقاله ایشان دقت نمائید:
ـ هنگامی که نور اسلام بر جزیرۀ عرب تابید، وادی مکه را که در جهل و تاریکی کامل به سر می برد با نور تابناکش روشن کرد.
مدرسه فمینیستی: رشد جنبش زنان عرب را می توان به پیشگامان این جنبش نسبت داد. زنان پیشگامی که برای نخستین بار، موقعیت فرودست شان را در جامعه درک کردند و به این امر پی بردند که چنین موقعیتی، لزوماً، سرنوشت الهی و مقدّر آن ها نیست. ظهور جنبش های این زنان پیشرو، همزمان با جنبش های اصلاح طلبانه ای بود که برای اولین بار در پایان قرن نوزدهم در سرزمین های عربی فرا رویید.
با این وجود، بررسی و ارزیابی تاریخ جنبش زنان عرب، دربردارنده ی سه مرحله ی تکمیلی است که هر یک از این سه مرحله، رابطه ی نزدیکی با یکدیگر دارند. هریک از این مراحل، نشانگر دلایل زنان برای ایجاد جنبشی جهت توانمندکردن آنان و مطالبه ی حقوق کاملشان در جامعه است. مرحله ی اول، با تجربه ی ناخوشایند امپریالیسم و تأثیر آن بر «زنان»، «خانواده» و «خانواده های گسترده» گره خورده است. مرحله ی دوم، در رابطه با ایجاد یک دولت-ملتِ پس از استقلال و تنش های ناشی از ماهیت و مفهوم این فرایند و طرف های درگیر در آن است. سومین مرحله، به ظهور بینش های جدید زنان مربوط است که موضع قدرت چنین بینش هایی تعمیم و گسترش بدن زنانه بوده و ناشی از حمایتِ گفتمان های بین المللی از آزادی، توانمندسازی و یکپارچه سازی زنان است.
رسول پویان
جنگ و بحران وطن پایان نمی گیرد چرا
خـانـۀ بی نظـم مـا سـامـان نمی گیرد چرا
خون ناحـق گر نمی خسبد بـه فـرمان خدا
دشـمنان را درد بی درمان نمی گیرد چرا
صدیقالله توحیــدی
یک شنبه 4 دلو 1394
«افسوس برای نرگس های افغانستان»، مجموع خاطراتِ سفرِ ششگانۀ ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نگارِ ایرانی به کابل، هرات و نیمروز در سال های ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۶ را در بر میگیرد. این کتاب، یک روایتِ ساده و خشکِ ژورنالیستی نیست؛ بلکه نویسنده در سفرهایش به افغانستان، توانسته به عمقِ دردهای مردمِ این سرزمین راه یابد و درد های بیشمارِ این کشور را واکاوی کنـد. نثر این کتاب، ساده اما مملو از احساس است.
https://www.youtube.com/watch?v=VoRidSmfMQg
ارسالی: سلیمان کبیر نوری