شرف الدین نزد داکتر دندان رفته و میگوید از مدت دو هفته به اینسو دندان ام درد میکند. داکتر پس معاینه میگوید باید دندان شما را بکشم... شرف الدین آهی کشیده میگوید پس اجازه بدهید جناب داکتر تا طهارت نموده دو رکعت نماز شکرانه بخوانم... داکتر خندیده و میپرسد:
نماز شکرانه چرا؟ شرف الدین پاسخ میدهد:
ـ شکرانه بخاطریکه دل ام درد نمیکند....