مدیران دولتی قرن بیست و یكم با یك شبكه جهــانی و جدید مواجه هستند. لذا به كارگیری مدیریت دولتی نوین (NPM) و راهها و شیوه های اخلاقی قرن گذشته در تصمیم گیریها در یك شبكه جهانی و سازمانهایی با ساختارهای شبكه ای دیگر ناكافی بوده و حتی ممكن است به طور بالقوه مشكل ساز نیز باشد. در این مقاله سعی شده است تا با مروری بر فضایل اخلاقی جهانی و نیز بیان مشكلات اخلاقی دنیای مدرن و فرصتها و راه حلهای مناسبی فراروی مدیران بخش دولتی در بدو ورود با این حوزه جدید و بدیع قرار گیرد.
به عقیده مارك تواین “MARK TWAIN” خوب بودن و پرهیزگار بودن امری است بسیار شریف و بزرگ ولی آموختن آن به دیگران بسی شریفتر و بزرگتر است.
شاید در دهه ۱۹۹۰كلمات «تواین» درخصوص فضایل اخلاقی و نیز آموزش این فضایل اخلاقی در بخش دولتی را برای مدیرانی كه آموزش می دیدند كمتر به واقعیت نزدیك می دانستند، حتی عده ای نیز معتقد بودند كه دانشجویان در این رشته (بخش دولتی) با یك نوع خاص از گفتمان فلسفی درگیرند كه به آنها اجازه می دهد كه برای رفتارشان سفسطه كنند و احساس مسئولیتی در این میان نداشته باشند. اگرچه این بی میلی بر روی مشاركت در بحث اخلاقی به نظر می رسد به خاطر تاكید بیش از حد بر روی مفهوم مدرنیسم از استدلال و عقل (اعتقاد به جدایی عقل از ارزش) باشد ولی دردهه ۱۹۹۰چنین مفاهیمی حتی با پیدایش روشهای پست مدرن از «دلیل گرایی اخلاقی» پیچیده تر شده اند (عقل اخلاقی مطرح می شد یعنی عدم جدایی عقل از ارزش). و این درحالی است كه نتایج روشهای مدرنیسم و پست مدرنیسم در استدلالهای اخلاقی باعث شد تا مدیران بخش دولتی از هدایتهای سنتی كه می توانست اعمال آنها را حتی در شرایط بسیار پیچیده تر هدایت كند، محروم شوند.
امروزه افزایش و رشد اطلاعات، اینترنت، سازمانهای مجازی و نیز افزایش پذیرش تكنیك های مدیریت دولتی نوین، همه و همه درضرورت شكل گیری و تاسیس دوباره هدایتها و دستورات اخلاقی دخیل شده اند. بنابراین، سازمانهای دولتی نوین كه بعضی از آنها دارای ساختارهای جهانی هستند جانشین سازمانهای دستوری با ساختار سلسله مراتبی شده اند. یك روابط شبكه ای در داخل و خارج سازمان وجود دارد&، همچنین مسائل بالقوه اخلاقی و عملی برای مدیران بخش عمومی از قبیل پاسخگویی به رهبران و نیز اقدامات مسئولانه بیشتر شده است.
● جهانی شدن اصول اخلاقی
جورج فردریكسون (GEORGE FREDERICKSON) در كتاب خود به نام « روح مدیریت دولتی » در سال ۱۹۹۷به چاپ رسید به این موضوع می پردازد كه ناتوانی ما در اینكه بتوانیم به طور دولتی فكر كنیم و دولتی باشیم به افزایش مشكلات و مسائل فساد برانگیز و لغزشهای اخلاقی برای مدیران بخش دولتی منجر شده است. او حركت سازمانهای مبتنی بر یك سلسلـــه مراتب سنتی به یك سازمان شبكه ای متهور و جسور را دلیلی برای این وضعیت می داند. ازسوی دیگر، در این زمینه توماس دی لینچ (THOMAS D.LYNCH) و ویلا بروس (WILLA BRUCE) معتقدند كه به یك اجماع همگانی نیاز است كه در آنجا راجع به اخلاقیات و استدلال اخلاقی در بخش دولتی به بحث پرداخته شود.
« لینچ » معتقد است ما بر این باوریم كه در حرفه خود نیاز به ادبیاتی داریم كه ما را در فهم مسائل اخلاقی و بخصوص فضایل اخلاقی در زمینه جامعه جهانی كمك كند. همان طور كه قرن بیستم را پشت سر گذاشتیم، سراسر دنیا نیز بیشتر و بیشتر درحال یكپارچگی و متحدشدن است. و ما باید به فكر اصول اخلاقی در زمینه جهانی باشیم.
همان طور كه اصول اخلاقی به طور فردی ما را به سوی خیر هدایت می كند، برای سازمانها و خط مشی های دولتها نیز نیازمند اصولی هستیم كه بتوانیم بر آن اساس قوانین و سیاستهای مشترك را با توجه به اخلاقیات وضع كنیم.
با نگــــاهی به مذاهب و ادبیات فلسفی می توان هر یك از آنها را پایه و اساسی برای روشی مشترك جهت رسیدن به اصول اخلاقی كه تقریباً برای همه ادیان این دنیا قابل قبول است پیدا كنیم. ولی به هرحال این راه تنها زمانی امكان پذیر است كه ما در جستجوی آن باشیم و فعالانه در بین خودمان به بحث و گفتگو بپردازیم، تا ببینیم كه آن راه مشترك كدام است. اگر اخلاق نسبی شود (یعنی از بین رفتن اخلاق) لذا اگر مفاهیمی را از ادیان مناسب استخراج كنیم می توان به یك اصول اخلاقی جهان شمول رسید كه مورداعتقاد همه ادیان و مذاهب است.
● جنبه های اصول اخلاقی
درخصـــوص اصول اخلاقی قابل قبول می توان به سه دیدگاه از لحاظ حرفه ای اشاره كرد، كه شامل دیدگاههای ابزاری (DEONTOLOGICAL) ، عدالت (ارزشی) (TELEOLOGICAL) و تقوی یا اخلاق ناب (VIRTUE) است. مسلم است كه بحث اخلاق و فضایل اخلاقی بسیار قدیمی و به زمان ارسطو برمی گردد هرچند كه تا پایان قرن بیستم درخصوص آن مباحث زیادی مطرح شده بود ولی این امر هیچگاه به صورت یك سری اصول حرفه ای مطرح نشده بود و تاثیر ادبیات روی فضایل اخلاقی هنوز توسعه نیافته بود.
● اخلاق در بخش دولتی
در ادامــه این مقاله، به تعبیر و تفسیر خلاصه ای از چهار مقاله كه هركدام به طور ویژه ای به موضوع و مسئله اخلاق در مدیریت بخش دولتی اشاره كرده اند، می پردازیم. هریك از این مقاله ها به ترتیب به دنبال یافتن پاسخی برای این سوالات هستند كه چگونه به جامعه جهانی برسیم، چگونه مردم و جامعه را حمایت كنیم، چگونه این جوامع را اداره كنیم و چگونه به خواسته های خود برای دنیای استوار، پایدار و ایمن برسیم. اولین انتخاب مــا به كارگیری عقل روحانی و خرد معنوی (APPLYING SPIRITUAL WISDOM) است كه توسط <«توماس>» و «لینچ» گردآوری شده است. آنها اعتقاد دارند، تفكر سكولاریسم برای پیروزی وفائق آمدن به چالشهای مستمر بخش دولتی ناتوان و ناكافی بوده و برای اداره جوامع جهـانی نیز ناكافی خواهدبود. بنابراین، ما می بایست درجایی دیگر به دنبال یك اصول هدایت كننده و راهنما بگردیم. این دو نفر ما را دعوت می كنند كه جستجو باید ازطریق مبانی مذهبی و فلسفی در تمامی جهان باشد، این موضوع ما را به سمت خرد معنوی كه در میان فرهنگها وجود دارد، هدایت می كند و ما را با یك منبع جهانی از دانش آموزان آشنا می سازد و ما را آموزش می دهد كه چگونه رفتار و نگرش درست داشته باشیم، اگرچه آنها از یك مذهب و دین خاصی حمایت نكرده اند اما بررسیهای آنها به یك قانون طلایی (GOLDEN RULE) منجر شد كه همان ماهیت اخلاق جهانی است&، كه در بسیاری از مذاهب جهان وجود دارد. این قانون طلایی در انجیل بدین شكل آمده «آنچه می خواهی دیگران بر تو كنند، تو نیز به ایشان آنچنان كن».
این دو دانشمند برای اثبات ادعای خود از مفاهیم گسترده ای مانند جنبش اصلاح طلب، عصر اطلاعات تغییر در پارادایم بعد از تنویر افكــار و نیز كتابها و ضرب المثلها استفاده نموده اند. آنها در خاتمه پیشنهاد می كنند كه همچنان كه ما بـــــه سمت قرن ۲۱به پیش می رویم باید از قانون طلایی برای اداره زندگی فردی و اجتماعی خود بهره بگیریم.
مقاله دوم از جیمز گازل (JAMES GAZELL) است. او یك اصول اخلاقی جهانی را كه مبتنی بر قانون طلایی است را موردبحث قرار می دهد كه همان منشا، و مبدا توسعه اصول اخلاقی جهانی است. او در این مقاله یك تاریخ تفضیلی از حركتهایی را كه در بین گروههای مختلف مذهبی، تجاری و بین المللی درجهت به رسمیت شناختن نیاز به اخلاق جهانی در یك جــامعه جهانی است را مطرح می كند. جامعه ای كه در آن ارتباطات همگانی روز به روز بیشتر می شود. او همچنین به بررسی نیروهای مذهبی، اقتصادی و سیاسی كه بر روی این حركتها و جنبشها تاثیر می گذارند می پردازد و بیانیه ها و برنامه های آنها را كه توسط گروههای مختلف كاری به سمت ایجاد و توسعه یك اخلاق جهانی ترویج شده است را مطرح می كند.
مقاله سومی كه انتخاب شده است نیز موضوع اخلاق جهانی را دربرمی گیرد. عنوان این مقاله جهانی شدن، توجیهات اخلاقی و خدمات عمومی است كه توسط چارلزگاروفالو (CHARLES GAROFALO) تهیه شده است. در این مقاله به مرور و بررسی توجیهات اخلاقی پرداخته شده كه بر روی معیارهای ارزشی بوروكرات ها استوار باشند. در این مقاله چند سوال مطرح می شود و سپس به پاسخ دادن به هریك از آنها می پردازد. سوالاتی همچون: این ارزشها كدامند؟ چگونه این توجیهات و ارزشهای اخلاقی انتخاب می شوند؟ و اینكه این ارزشها چگونه باید باشند؟ در این مقاله یك اصول اخلاقی جهانی را ارائه می كند كه به شكل زیر تعریف شده است. مجموعه ای از یك سری اصول و رشته های اخلاقی كه در فلسفه ابزاری عدالت (ارزشی) و تقوی (اخلاق ناب) مطرح و پیشنهاد شده اند. كه از این اخلاق واحد باید به عنوان چارچوبی برای هدایت تصمیمات مدیران، درجهت پاسخ به پرسشهای مربوط به ارزشهای بوروكراتیك و نیز برای ایجاد یك پایگاه اخلاقی و مشروعیت اخلاقی جهت گفتگوی جهانی و تصمیمات جهانی استفاده بشود.
مقاله چهارمی كه خلاصه آن مطرح خواهدشد با عنوان گفتمان اخلاقی مدیریت دولتی (P.A-ETH-TALK) از دیوید فارمرز (DAVID FARMER’S) است. او مدلش را تحت عنوان مطالعه و بحث اخلاقیات مدیریت دولتی تعریف می كند. او ممكن است كه نسبت به آنچه كه در آمریكا تحت عنوان احیای اخلاقیات مطرح شده خوش بین و خوشنود باشد، اما او هشدار می دهد كه نباید موضوع اخلاقیات و آموزش اخلاقیات به عنوان ابزار و تاكتیكی از سوی مدیران دولتی استفاده شود. او خاطرنشان می كند كه بحث اخلاقی می تواند برای مدیریت دولتی مضر باشد مگراینكه مابین مطالعه و بحث اخلاقی « سالم و ناسالم (ناكارآمد)» تمایز قایل شویم. او براساس یك سری از آثار فلسفی متعلق به «سنت آگوستین » و « جان رولز» سه معیار برای بحث اخلاقی سالم را ارائه می كند:
۱ - تشخیص اینكه اصول اخلاقی نه قطعی هستند و نه معین و ممكن است شامـــل تناقض گویی درعمل و تصمیم گیری باشند؛
۲ - درك این مطلب كه مدیریت دولتی، به منظور گنجاندن یك حوزه عملی گسترده تر باید بیشتر توجه اش را بر روی مسائل اصلی و نیروهای بزرگ اجتماعی معطوف كند؛
۳ - تأمل و تفكر مجدد به این موضوع كه فرد چگونه دیدگاههای اخلاقی خود را با دیگران سهیم مـــی سازد و یك نوع سازگاری ایجاد می كند.
●● نتیجه گیری
اگر بخواهیم گفته مارك تواین را كه در ابتدای مقاله ذكر شده است را تفسیر كنیم، خواهیم دید كه تقوی و پرهیزگاری در زندگی انسان به سختی به دست می آید ولی آموزش تقوی و توصیه به پرهیزگاری برای دیگران امری بسیار آسانتر است.
این چهار مقاله حول موضوع اصلی «مرور اخلاقیات جهانی» به ما یك دیدگاه خوبی را ارائه می كنند، كه چگونه مشكلات اخلاقی را در تمامی حوزه های این جهان شبكه ای شده در قرن بیست و یكم شناسایی كنیم. همچنین مؤلفان به محدودیتهای موجود در دیدگاههای مدرنیستی و پست مدرنیستی كه به استدلال و روشهای مدیریت دولتی قرن بیستم سایه افكنده بود، پرداختند. همچنین این مقالات روشهای اخلاقی و ترجیهات اخلاقی را به عنوان عوامل بالقوه ای برای رویارویی با محدودیتهای موجود در پارادایم قرن بیستم پیشنهاد می كنند و نیز این روشها را به عنوان احیاءكنندگان مـــــدیریت دولتی در قرن بیست و یكم به عنوان هنجارهایی لازم جهت اقــدام در یك محیط شبكه ای جهانی معرفی می كنند.
مقاله حاضر برگرفته از سایت http://www.pamij.com/۷_۱_۰۱_intro.htmlاست.
ترجمه و اقتباس:
تورج مجیبی و محسن محمدیان ساروی
22 جنوری 2016