محمد عالم افتخار
چرا اندیشه های حزب دموکراتیک خلق؛ نیازمند نقد است؟(بخش 2)
درین بخش میخوانید:
ـ روح و روان هم از هوا و آب و نان آغاز میشود!
ـ کلچر قبیلوی؛ مانع رشد مدنی و پخته گی حزبی و سازمانی است!
ـ «سنگر جهل» بریتانیا در امتداد سرحدات جنوبی و شرقی؛ منبع خطر دایم برای ماست!
ـ تئوری طبقات و مبارزه طبقاتی؛ درست ترین تئوری است ولی آسانترین نیست!
ـ ملاحظاتی پیرامون همزیستی مسالمت آمیز دولت ها، دیتانت و صلح جهانی، اتوم، بمب اتومی و جهان اتومی شده.
به جای مقدمه:
«جنرالایز» کردن جرم و خطا و عزم و اراده و خصلت و عادت...؛ شایعترین بیماری روانی مردمان عقبمانده و رشد نیافته است. این بیماری؛ از آنجا که در کتاب های مقدس منجمله کتب مقدس ادیان ابراهیمی؛ حتی به مثابه بدیهیات عقلی و اخلاقی منعکس گردیده است؛ میتواند ناشی از اوضاع سخت قبایل دایماً در حال جنگ طئ چندین هزار سال پیش بوده باشد.
با اینکه اصول حقوقی و منطقی و اخلاقی مدرن؛ به درجه اول «جنرالایز» کردن یعنی توسعه دادن مسئولیت خطا و اشتباه و جرم و برعکس حق و فضیلت و افتخار را از فرد به جمع و از شخص معین و معلوم به خانواده و قوم و قبیله و ملت و نژاد و سازمان وغیره مردود میداند و محکوم میکند؛ معهذا نه تنها عقبمانده های ذهنی و عقلی بلکه وسایل غول آسای تبلیغاتی و اطلاعاتی پیشرفته ترین و دموکراتیک ترین کشور های سرمایه داری؛ تقریباً همیشه به این ترفند عصر توحش و بربریت متوسل می شوند.
بدین حساب افراد و شخصیت ها خصوصاً در «دار الحرب» جهادی های صلیبی و امپریالیستی فقط به حساب قبیله و خانواده و حزب و تنظیم شان؛ خوب یا بد اند و شعار قدیمی اموی و یزیدی «از هر طرف که کشته شود؛ خیر اسلام است» یکی از موارد خیلی برجسته آن است.
به قلم الهه افتخار
یک سوال:
انسان تر می شویم یا وحشی تر؟
امروزهنوز هم اجتماعی عظیم از انسان ها با مسایل عمیق و سنگین حیاتی درجوامع خود روبرو اند و به بسیار سادگی والاترین منظومه اخلاقی وحیثت وحرمت انسانی پیرامون آنها و پیش چشمان حیرت زده شان در مرداب جهل و نادانی و وحشیگری غرق میگردد.
گویی جامعه انسانی به بزرگترین مسلخ انسانی مبدل گردیده است . توحش بیرقیب که میلیون ها انسان را بیرحمانه با انتحار، انفجار، قتل و کشتار دسته جمعی ، تیرباران و قطع اعضای بدن مسخ و نابود میسازد و جایگاه انسان و آزادی و حیثیت و حتی معنی و تعریف آن را به بن بست کشانیده است.
حسن روحانی بعد از ترک نیویورک به سمت تهران ؛ ازهمان داخل هواپیمان ؛ خواستار گفتگوی تلفنی با اوباما شد ! به گفته یک بوفالوی آمریکایی که خواسته نامش فاش نشود ،آقای روحانی پیش از ترک نیویورک خواستار گفت و گوی تلفنی با آقای اوباما شده بود ومثل شخصییت ETهی میگفته تلفن تلفن ! روحانی بعدا با انتشار پیام هایی در شبکه اجتماعی توییتر بخش هایی از مکالمه خود با باراک اوباما را نقل کرده است . به نوشته آقای روحانی او به باراک اوباما گفته است که با عزم سیاسی می توان به سرعت به اختلافات بر سر برنامه اتمی ایران پایان داد . آقای روحانی همچنین به باراک اوباما گفته است که به تعامل با اعضای گروه ۱+۵، به خصوص ایالات متحده در هفته ها و ماه های آینده امیدوار است .
شروع تماس :
روحانی : چطوری بوفالو؟
اوباما : خوبم گاومیش . اون کلیدتو اگه میفروشی مشتری ام !
حسن : نه فروشی نیست . الان چکارمیکنی ؟
حسین : دارم با تو حال میکنم....
حسن : تا دیروز کجا بودی ؟
حسین : از سی و چهار سال پس از آن روزی که مهدی بازرگان نخست وزیر دولت موقت ایران به همراه مصطفی چمران و ابراهیم یزدی در الجزیره رودروی زبیگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملی جیمی کارتر نشستند تا درباره آینده روابط تهران-واشینگتن پس از پیروزی انقلاب ایران مذاکره کنند....تا حالا تو کف بودم !
هفدهمین سالروز شهادت روان شاد دوکتور نجیب الله رئیس جمهور پیشین افغانستان ،طی مراسمی روز بیست و هفتم سپتمبر 2013میلادی در تالار کابل ننداری شهر کابل برگزار گردید.
اعضای وفا دار به حزب (وطن)،نمایندگان سازمانهای جدا شده از بدنه ح د خ ا (وطن) ، سازمانهای مترقی و اجتماعی نواحی مختلف شهر کابل و ولایات افغانستان و شخصیتهای برازنده ی میهن با موجودیت جنرال عبدالقادر افسر با وقار سابق دولت از هفدهمین سالروز شهادت دوکتور نجیب الله را تجلیل نمودند.
بعد از تلاوت ایات چند از قرآن عظیم الشان و اتحاف دعا به روح و روان شهید گرامی ،محترم سلیمان لایق سابق عضو فعال طرح مصالحه و اشتی ملی افغانستان در مورد شخصیت، استعداد و توانایی ان سخنرانی مبسوطی داشت و شهادت بی رحمانه ی انرا به وسیله باند طالب سخت نکوهش نمودند.
پیامهای ازطرف خانواده ی شهید ، داکتر نجیب الله و انجینیر نظر محمد معاون حزب (وطن) از خارج افغانستان مواصلت ورزیده بودند درین محفل به خوانش گرفته شد که در ان ارامش ، وخوشبختی مردم میهن ارزو شده بود.
تقی روزبه
رمزگشائی از یک عبارت مبهم و دوپهلو: معنای «فرصت استثنائی و ناپایدار» کنونی چیست؟!
عبارتی مبهم ولی مهم وهشدارآمیزبطورمکرر و به انحاء گوناگون درسخنان روحانی و یا درنامه خاتمی در گاردین به قدرت های غربی و 5+1 نسبت به از دست دادن فرصت استثائی وناپاپدارکنونی ابرازمی شود. براستی مراد ازآن چیست؟ وچرا بصورت مبهم وهشدارآمیز مطرح می شود؟ آیا یک عبارت تک معنائی است یا چندمضمونه؟ بنظرمی رسد برای درکجوانبی از اوضاع کنونی رمزکشائی از آن ضروری باشد. اما برای آن لازم است که نگاهی به رویدادهای اخیرداشته باشیم تا معلوم شوداین عبارت رمزآلود درچه زمنیه و بستری مطرح شده و معنا پیدامی کند.
اینک پس از فرونشستنِ تب دپیلماسیِ معطوف به رفتارها و دیدارهای تشریفاتی و سرپائی در کریدورها و یا میزضیافت سازمان ملل توسط رسانه های جمعی که ظاهرا به همان سرنوشت دست ندادن خاتمی و بیل کلینتون انجامید، و روحانی به سی ان ان گفت که گرچه بطوراصولی اختیارچنین دیداری را داشته است اما شرایط مناسب و فرصت برای آن کم بوده است. در واقع وی و مشاورانش با درنظرداشت شرایط داخلی و بین المللی برآن شده اند که آن را هم چون برگی نسوخته برای مراحل بعدی دست نخورده نگهدارد. با فرونشستن امیدهای کاذبِ برانگیخته شده پیرامون دیدار و حتی مذاکره دو رئیس جمهور، و فاصله گرفتن از خطابه های مشحون از کلیات و تعارفات طرفین، زمان شخم زدن زمین سخت و کلنجاررفتن با مشکل مزمن و اصلی که سال هاست که مذاکره بی حاصل حول آن بی بی نتیجه مانده است فرامی رسد. البته وجود تحولاتی چون درهم شکستن تابوی مذاکره مستقیم با آمریکا و با محکوم کردن هلوکاست و تبادل نامه بین دو رئیس جمهوری و تغییرات لحن رژیم و ترکیب تیم مذاکره کننده و کلا انعطاف های طرف ایرانی، گرچه تلطیف کننده فضا و تسهیل کننده مسیردشوار مذاکره اصلی بشمارمی روند، اما هیچ کدام به تنهائی راه حل و شخم زدن زمین سخت هسته ای نیستند. در این جاست که ما با واقعیت یک بستر و رؤیاهای متفاوت مواجه می شویم. رویائی که درآن حتی هم پوشانی ظاهری برخی مفاهیمی چون اذعان به داشتن حق صلح آمیزانرژی هسته ای ترک برمی دارد و کشاکش هدف ها و رؤیاهای متفاوت درپشت آن رخ می نماید. و در غیاب آن بعیداست مثلا اعلام آمادگی و دعوت جمهوری اسلامی برای همکاری و ایجاد صف مشترک علیه خشونت و تروریسم و تأمین صلح، هم چون دعوت خاتمی به گفتگوی تمدن ها درسال 2001، به عنوان راهکار و گامی واقعی برای خروج از بحران جدی گرفته شود.
