روز سیه سر (طنز)
نوشتۀ بصیر احمد مهاجر
هشت مارچ را روز عاجزه ها گفته اند،دلیل و قصه آن برای من نا معلوم است، ولی میدانم که در این روز سیاه سر ها را باید احترام کنیم (باقی روز ها سرشاریست) و به آنها بگویم که چقدر در زندگی ما ارزش دارند و مهم هستند(مانند خانه ، موتر ،پول وغیره لوازم) چوق! چوق! چوق!
تجلیل از روز سیه سر در وطن ما ، فکر کنم بعد ازآمدن حکومت رفقا به عنوان روز رسمی و بزرگداشت از عاجزه ها رواج پیدا کرد ( خدا گردنم را نگیرد )؟
این روز در میان مردم شهری و روشنفکران یاد شان بخیر با یک نوع نا بلدی و شرمک برگزار میشد، اما نیمچه روشنفکرو تاریک فکر ها از آمدن و رفتن آن هیچ خبر نمی شدند و اگر هم خبر میشد به قصه آن نبودند و با یک نوع غرور تیپ وطنی میگفتند : روز زنه کی کشیده بابا!؟ اگر راست بگویم خود سیه سر ها هم خبر نداشتند که روزی را به نام شان رقم زده اند، چه معنا؟ یک عده اندک از این سیه سر ها که به سر شوهران خود زور بودند هرروز، روز آنها بود، ولی عده بیشتر شان که شوهران غیرتی وبد خویی داشتند به خصوص اگر ایور و یا خسر شان در زندگی فامیلی شان حاکم باشد این بیچاره ها نه تنها که از روز سیه سر خبر ندارند بلکه یاد شان رفته که امروز چند شنبه است ، و چندان مهم هم نیست ، چون در تقسیم اوقات بیست وچهار ساعته زندگی شان خللی وارد نمیکند.
صبح وقت باید برخیزند که آب گرم به وضو آقای خسر آماده کند، بعد تنور کرده که آغالاله (که لقب ایور بدخوی از روی احترام بوده) اگر در چای صبح نان گرم نباشد پیشانی اش سر ...افتاده خشم کرده چای نمیخورد، باز بیا همرایش پوره کن.
جمع وجاروی خانه و حویلی که نتیجه آن جمع کردن دو سیر گرد و خاک از لب وروی خانه ، دهلیز وحویلی باشد تمام میشود.
کالا شستن ، دیگر بلای خدا به خصوص اگر لباس ها وطنکی باشد، تنها بیست و پنج متر کلانی تنبان میاید و یک روی جایی چهارو درهشت تحت عنوان پتوی دولایه از آغای ساجده گک که شستن آن به گفته عوام زور میخواهد ، این ها لباس های مهم هستند که باید خوب شسته شوند (آن هم در طشت یا تشت) که خدا نکند کدام لکه در آن نباشد، در غیرآن عاجزه کم بخت را به نام این که نه نه اش چیزی را یادش نداده و قابل نیست توهین میکند.
وای به حال سیه سر که صابون هم از آن صابون های روسی هفتادو پنج فیصد نباشد که دیگرها کف نمیکند. خلاصه دم راست نکرده وقت نان چاشت میشود ( ده دانه طفل و بیست رقم ناز و خشم) تا کاسه ها را بشوید، نان شب میآید و همین طور فلم دوام دارد .
روز خوشی شان آن است که خانه بوبویش برود مهمان یا که کدام عروسی شود آن هم بعد از سالها .هر قدر که حوصله کند و ریگ و جغل را زیر دندان بیگیرد به همان اندازه پدر کرده و مادرکرده بوده و آغا بیدر هم هر قدر که بدخویی کند و زن را به حساب نیارد کاکه و غیرتی معلوم میشود. در بعضی مناطق که از ظلم کردن سیر نشدند نام شان را حیوانان میگذارند که در این میان اولاد هایش هم شامل است .
تا این جا زندگی وطنکی بود که شاید از این بدتر هم باشد. خدا میداند. مگر در مراکز و شهر ها فلم کمی رومانتیک است
غیرت ها کمی واکسین شده و در هر گپ به جوش و خروش نیمآید فقط خشو یگان وقت کودتا میکند ، ولی زود خنثا میشود. خویشاوندان زن بیشتر قدر میشود که این نشانه حقوق سیه سر به حساب میآید.
در شهر از القاب گل آغا و شیرآغا خبری نیست اینجا دیگر به نام آغای پرکاش جان و یا سویتا جان یاد میشود و سیه سر هم از نام او دختر فلانی و یا حیوان فارغ بوده و به مادر فلانی جان ترفیع کرده. یک عده از عاجزه ها که لقب خانم به خود گرفته اند از لطف زندگی شهری با سواد و وظیفه دار بوده که غیر از کار خانه کار دولتی را هم انجام میدهند و چند قران هم به خاطر زندگی بهتر بدست میآرند. در اینجا آغای فلانی میانه رو تر است. و گاهی هم به گفت خانم بوده که در میان خویش و دوست سبب طنز گردیده اما چه کند که زورش به خانم نمیرسد.
در شهر موضوع حقوق سیه سر مطرح نیست هرکه زور شد و یا زور بود کلان کاری میکند در همچو حالات وضع خانه خط اول جبهه را میماند.
دولت روز سیه سر را به خاطری که نشان بدهد که به زن ارزش قایل است تجلیل میکند (ای دولت چالاک) و در دوایر دولتی این روز را به شوخی ومزاح تبریک میگویند.
راست پرسان کنی تا حال جمله مناسبی که این روز را تبریکی بدهند کشف نشده ، یک عده اندک کتابی ها به یک زور میگویند که روز زن را برایت شما تبریک میگویم ، که بعد از گفتن آن جمله از شرم چهره ها سرخ میشود. خدا میداند که چرا؟ اصلا این جمله ها چندانم جدی معلوم نمیشوند شاید چون سابقه حزبی ندارند.ولا که بفهمم.
و یگان چشم چران ها جرات کرده به همکاران سیه سر خود گل تحفه میدهند ولی این رقم حالات بسیار بسیار کم است نادر است خال خال یکی که مثل ناموس است و دیگر این که در کل شهر که بگردی غیر از کوچه گلفروشی در دیگر جا ها کسی گل نمیفروشد(ولی تفنگ هرقدر که بخواهی). و از کوچه گلفروشی هم مردم وقتی گل میخرد که یا به گل دست عروس باشد یا که به موتر عروس .یگان تا غوم غوم کرده میگویند که مردم نان خوردن ندارند گل بخرد!
همان یک تبریکی خشکه هم صحیح است اگر کسی جرات گفتن آن را داشته باشد .(میخواستم فرهنگ بگویم ولی دیدم که کمی زشت است هر چه نباشد روز سیه سر است باید که مراعات کنم)
اگر به تاریخ آزادی و حقوق سیه سر در وطن ما یک نظر برقکی بیندازم یک سر برق هایش رفته است، یگان روشنی گک های به اندازه شیطان چراغ معلوم میشود که صرف در حلقه های بسیار لوکس آن هم در کابل سو سو زده که باید از حکومت داران آن دوره ها سپاس چقر ابراز بداریم . شاید تعجب کنی که صدو چند سال پیش یک وطندار بنام شاه امان الله جان بود که تا شیطان چراغ را روشن کرد چون کمی بی وقت بود و تیل کم بود زود خاموش شد.
بعدآ که هیچ باورت نیاید یک بیادر دیگر به نام ظاهر شاه آن هم در آخر لپ وجپ نیم قرنه خود ازشاه امان الله تق و لید کرد ، این بار کمی نا وقت بود و بچه کاکایش هم در مورد نظر بد نداشت. گپ سر گرفت.
یک دفعه رفقا رسیدند واه! واه !واقعآ با" احساس "،" فرهنگ دوست" و زن پرست بودند .یک دفعه جلو را رها کردند که دم روی زن را کسی گرفته نمی توانست ، باز یک نا جوانی کردند که که نرخ سیه سر را به سه صد روپه کردند ، که هر مامور که یک هزار و پنجصد روپه تنخواه داشت میتوانست پنج پنج تا زن بیگیرد.
در این دوره هرج و مرج را پیشرفت و آزادی و دفاع از حقوق سیه سر گفته در جان مردم میزدند . مردم هم که رند دفعتآ گیر شان کردند.
چه درد سر بدهم که نوبت برادر ها رسید که با داشتن تجربه کافی از گذشته شیوه مناسب را پیش گرفتند . که هم لعل به دست آید و هم یار نرنجد . ولی نآرامی های کابل سیه سر ها را وادار به فرار از خانه و کاشانه کرده در مساجد ومکاتب مهاجر نمود در این وقت زنده ماندن از روز سیه سر کرده کمی مهم تر بود. البته این روزی که به سر عاجزه ها در وقت برادر ها آمد قبلا هم در دوران رفقا در دهات و قریه جات به سر شان آمده بود وحال کومندو شده بودند. ری نمیزدند.(مزاح کردم)
کم کم اتش سرد شده میرفت که یک دفعه ملا رسید.آخ! آخ! شیر هفت سالگی را سر سیه سر ها قی کردند چپ میرود دره راست میرود دره . خدا نجاتش میداد که اگر بی محرم از خانه میبرآمد یا نوک یا شنگ دامنش از زیر چادری معلوم میشد راست همرای مرمی در فرقش میزدند . مثل ناموس و غیرت است برادر ریشخندی خو نیست .
مگر یک خوبی داشت که زن و مرد را مساوی کرده بودند . در کل کابل میگشتی یک مرد پیدا نمیشد که از خواهری که زیر دوره افتاده بود دفاع کند . باز همین سیه سر را خدا کم نکند که وقتی مرد ها ده بلا میرفتند به کمک شان شتافته داد و بی داد میکردند فقط همین قدر از دست شان میآمد. خانه شان آباد هر چه نباشد حفظ شوهر از بلا هم فرض بود بالای شان .
خلاصه سیه سر در این دوره یعنی عیب آن هم عیب کلان و بلای جان بود.
قصه کوتاه که گلیم و لنگی ملا جمع شد که دموکرات ها آمدند .باز یک بین خمیری جور شد (اصل گپ این است که ملا طالب ها درجه آخر وحشت بودند از آن بیشتر جای نبود)
فعلآ شرایط از زمین تا ابرها فرق کرده . صرف اگر یگان وطنداران ایساف در وقت تلاشی کمی نزاکت را مراعات کنند به گفته ایرانی ها( آغا حرف ندارند.)
ولی اگر باز کمی چقر تر نگاه کنیم در هیچ دوره این چرخ وفلک در وطن ما به زن به صفت یک انسان کامل و مساوی با مرد ها دیده نشده که این موضوع ناشایسته است . چون خواهران هموطنم در طول تمام مشکلات به خصوص این جنگ ویرانگر در هیچ شرایط کمر خم نکرده اند و همراه برادرن خود مردانه استاده شده اند و یار ویاور با افتخاری بوده اند. من به خواهران درد دیده هموطنم بی نهایت افتخار دارم.
امید وارم این هشت مارچ آغازی باشد برای درست اندیشیدن در مور حق زن در وطن ما .
هموطن!
پیامبر گفته است: بهشت زیر پای مادران است و خدمت مادر بزرگترین جهاد میباشد.
و در آخر شعاری از رفقای قدیم را که میگفتند (کارگران جهان متحد شوید )دست کاری کرده.
میگویم :خواهران هموطن دست بدست شوید.
با عرض حرمت و ادب
برادرتان