افغان موج   
FacebookTwitterDiggDeliciousGoogle BookmarksRedditLinkedinRSS Feed

مرکزفرهنگ وتمدن اسلام

شفیق رفیقی 

هموطن ای هموطن برخیزازخواب گران

اسپ خودسوی هدف بهرخداچابک بـران

چـشـم دنیاسـوی ماوشـهـرغـزنه دوخــتـه

ازحـسدبیگانه گان چـون شعـلۀ افـروختـه

مـرکـزفرهـنگ اسلام است درغـزنیـن تو

آمــدعـنـقــای سـعــادت نـیـزبـربـالـیـن تو

بازاقبال است بـنگرپـرفـشان برکشـورت

شهـرت وعـزت رسیده حال بربام ودرت

تاج محـمـودی دوبـاره جلوه داردبرزمین

گرچه بـاشـدعالمی بهرحصولش درکمین

ایـن سـعـادت رابـرای کـشـور تـوداده اند

بـهـرخـدمـت نـیـز بـنگرجمـلگی آماده اند

فـرصـت زرگـونه راهـیهـادازکف میدهی

بافـغـان ونـوحـه وفـریاد ازکــف مـیـدهی

بازمیـگـرددعـروس شهر ها درکـشورت

تاج سلطانی رسدازشان وعـزت برسرت

آن عـروس شهـرهاراگربه آتش سـوختند

هـفـت شام وروزآتـش رادرآن افـروختند

دهـل بـربـادی بهــرکـوه وکـمـربنواختند

غزنه آن شهرعروسان را گدالی ساختند

غــزنـۀ ویـرانـه تاامـروزویـرانـه بـمـاند

ازجلال وشکوت آن عصـرشاهانه بماند

دگـرازعصرتمدن نی صلابـت نی نشان

گـنـج دانـش مـاندامـادردل پاکـش نهـان

روزگاران طلایی آن شکوه وآن جـلال

بازمـیـاید زلـطـف کـردگارذوالـجــلال

شهرغزنه مهد فرهنگ وتـمدن میشـود

جـان تـازه بـازدرجسـم نحیفـش میدمد

بازمی پیـچدبخودچون اژدهابالاحصار

بازمـی آرد به دلـها هیـبت وآن افتخار

بازدردریای غـزنه آب رحمت میرود

ازدل هرمردوزن اندوه ومحنت میرود

بازازسرچشمه ها آب شـفاجـاری شود

مردم رنجـیـده ام ازهـربلا عاری شود

الـبیــرونی بـازگـردد بـرسکوی افتخار

بازگرددغزنه راچون عصرمحمودی وقار

بازگـلـزارتـصـوف ازسنـایی گـل کـند

درفشانی ها به هرگلشاخه اش بلبل کند

بازپنـجاب ازشکـوه غـزنه افتددرذوال

زنده گردد دوره های دُرفشان پرجلال

مـوج هـای رفـته ازهـم بازآیـددرکنار

نقـطۀ پایان گـیردلحـظـه های انـتـظار

آن(حسن) رابازبرگی تحفه گویامیرسد

ازمـحـمـدمـصطفی یعنی هدایا میرسد

بازشمس العارفین گردد انیس عارفان

سیـدِمـکـه ز مـکه بـاز آرد ارمــغــان

بـازشهـراولیـا گـردد مـکان عـاشقـان

برمـرام مابچـرخدباز چرخ این زمان

باغـهابـاردگـرسبـزوشگـوفـان میـشود

ازپساروروضه تاکشک ومغلان میشود

خـارهـاخـشکیـده ولاله بجایش سرزند

بازخوشبختی به کوی بیـنـوایان پرزند

غزنه گردد باز مهدشاعران وفاضلان

زمـزمه آیدزشهـرکهنـه تا آهـنـگــران

نورخوشبختی بتابدزآسمان درکوی او

کاج رویدجوقه جوقه درکنار جوی او

بنـدسـرده دشـتهـا رابـازپـرسـنبل کند

برسردیواربـنـدش نسـترن ها گل کند

جایگاه عنصری خالی نـماندبعدازین

میـشـودآنجـاازآنکه جنتِ روی زمین

افـتخـارات بغـاوت رفتـه آیـددرکـنـار

آرزوهاقدکشدآنروزچون بالاحـصـار

باغ فـیروزی دوباره میشودباغ جنان

بشگـفدگل هرکجاازنسترن تاارغــوان

کشک مسعودی دوباره مخزن گوهرشود

جـوهـریان بـازبازارپـُرازجـوهـرشود

بیـهقی نازدازین تاریخ پرشان وجلال

چیده گرددزین چمن دامان هررنج وملال

ابـن سیـنابازگـیردنبـض دستت رابدست

میشودپایان دیگرفصل پرتاب وشکست

گل بباردبرسرت چون برف وباران میسزد

گرخزان یاس گرددچون بهاران میسزد

اولـیـابهــردعــای صلـح آیـد آن زمـان

تافـضای آشـتی رابـرتـوسازدارمـغــان

هموطن ای هموطن فرصت مهیاگشته است

قطره های آرزوهاموج دریاگشته است

گلخن تبعیض راازریشه برکن ای عزیز

تـخـم خـارتـفـرقـه بهـرخـداگاهی مریز

دست دردستان هم بایست باهم درکنار

تابه ملک خویش آریم این شکوه وافتخار

افـتـخـارات نیـاکان رابـبـایـدزنده کرد

نوررابـرظـلمت این سه دهـه تابنده کرد

نـسل های بعـدبـرتـونـیـزسازدافـتخار

کاشتی گلهای وحدت درخزان بی بهار

بااخـوت خـارهـابـشگـفتـه وگل میکـند

هـمـوطن باهمـدلی هم راتحـمل میکـند

اینهـمه تبعیـض نبودجزبروی هم زدن

گرچه این ملت بودهمواره روح یکبدن

تـفـرقـه این تخم غم دربین ماانداخـتـند

ملت یکدست راصدقوم وملت ساختـند

تابکی از جوی ماماهی بگیرددشـمنانان

آتـش نـفـرت بـریـزددردل بـاغ جـنان

اتحــادمــابــودســرمــایــۀ احــفـادمـا

اتحـادوهمـدلی ارث است ازاجدادما

مااگـربـربادرفـتـیم ازجدال وازنفـاق

بهــرنسـل نـوبـبـایدکاشت کاج اتفـاق

گرتوخواهی غزنه رامهدتمدن میشود

شهرتش بالاترازتهران وازبُن میشود

نسل نوبهرت دعای خیرورحمت میکند

نـام والای تــراتـاریـخ عــزت میکند

تـاتـوانی ازبـرای اعتـلای اوبـکوش

ناتوانی گربرودرگوشۀ عزلت خموش

سنگ ازبهرخدادرپیش پای کس مریز

صلح راکن پیشه ازگندابۀ نفرت گریز

ای خوشـامهـدتمـدن میشودغزنین ما

شدقـبـول کبـریاازصدق دل آمین ما

هردعای ملت ماگشت آخرمستجاب

الـتجـای ملـتم از مـشرقی تاانـدراب

پای شـهـرت بازغزنه درثریامـینهد

گام عـزت دمبدم یک زینه بالامینهد

مردافـغـان بازگرددبرسکوی افتخار

گم شـوداندیـشه های انتـحاروانـفجار

نصف ایمان است زانکه هموطن حب الوطن

دست دردستان هم گل بشگفـانیم در چمن

ملت ما ای "شفیقا"یکدل ویک پارچه ست

دررگ ماخون تپـد یکسان از روز الـست

اول ماه حوت 1390 خرشیدی  -21ماه فبروری 2012 میلادی