سـینـه را تا مجـمـر و تـندور آتش کرده اند
این دل سوزیده راققنوس جیغکش کرده اند
تا پــری نـازنـیـن افـتــاده در چـنـگال دیـو
ساز خـامـوش دل آزرده را غـش کرده اند
شادوسرشاروخرامان بود در صحرای ناز
آهـوی مستانـه را در دام غم کش کرده اند
آتش دل شعله ورمی گردد از بیت و غزل
گـرچـه پنهان اخگر تابنده در اش کرده اند
خامه را ازاستخوان ورنگ را از خون تن
چهــرۀ جـانـانــه را در دل منقّـش کرده اند
با کمان ابـروی تاجیک و بـا مـژگان ترک
تهـمتـن را مــرزبـان تـیــر آرش کرده اند
زیـر پـای دانش وعقل و خرد در شهر دل
تـوسن تـازندۀ خـورشـید سـرکـش کرده اند
نیک و بـد را در درون آدمی جـا داده انـد
جسم وجان رابسترجنگ وکشاکش کرده اند
داد و انصاف و مدارا ازدل نیکان گریخت
تا که شـیخ حنبلی را دشـمن رش کرده اند
اهـریمن را بر تر از یـزدان دانـا می کنند
با گریم، دیـو پلـیـدی را پـریـوش کرده اند
خنجـر افـراطیت را زنگ زدایی می کنند
شهر و ده را پرسر ببریده و لش کرده اند
از ژن القـاعـده طالـب و داعـش سـاخـتـند
با چونین بیمی جهانی را مشوّش کرده اند
خون انسان را به جای باده در ساغر کنند
آب رادردشت ریگین سوزعطش کرده اند
نیست معیاریکه زررا برکشدازچنگ مس
بس که دل ها راضلالتخانۀ غش کرده اند
در گـداز زر تکامـل می کـنـد مهـر منیـر
آتـشــی را داورِ پـاک ســـیـاوش کرده اند
یاد و گفـتار و عمل را تا کـنـد پاکـیـزه تر
پـاکی ازآتشـگه دیـریـنه پیشکـش کرده اند
رسول پویان
31/1/2020