نامۀ سر گشاده
الا کرزی خدا را طالبیم ما
ازین پول ها کمی برما روا کن
شویم قوم تو و خــویش تو دایم
بیا درد دل ما هم دوا کن
اگر گویی که راکــــــت زن زنیم ما
اگر گویی که قبـــــری کن کنیم ما
اگر گویی که مصلحت به ریش است
سراز فـــــردا ریشی هم میخـریم ما
اگر تقدیم کنی بر دزد و رهزن
مائیم دزد و به راه تو چون زن
اگرگویی که نه دستی به کار شو
زنیم آتش به هر جا کوی و برزن
اگر گویی که مردم را بیازار
به دهان هر کدامی میکنیم زار (زهر)
اگر گویی که نه! ویرانه تر کن
به شهر و ده نه در مانیم نه دیوار
اگر خواهی کنیم ما قیل و فانه
ملت را لت به صد شکل و بهانه
کشیم ما دود از چشم زن و مرد
نمانیم مکتب مسجــد و خـانه
اگر دانی که حاصـــل داره تریاک
کشیم از بیــخ وبن هر بوته و تاک
بکاریم بر در دیــوار ز شیـــره
نترسیم یی هراس ایم خیلی بی باک
الا کرزی الا ای رهــبر خوب
به چشم ما تویی محبوب محبوب
ازین پولها به ما هم یک کمی ده
بساز دنیای ما رنگین و مرغوب
که ما دست دعــا بهر تو اریم
به عضویت حزب ات روی اریم
به پهــلوین نشینیم بی غل و غش
همه انچه که تو خواهی بخواهیم
شعر از نیشکی
25.01.2010
شکار سیاسی
هفـــده وزیر به کابینه راهی نیافته اند
جوش تقلب گشته است بازار سیاسی
دولت اگر به چهره اش ماسک دگر کشد
پرده به زیر پرده کشــد کار سیاسی
شورا به روی گــره دولت زند گـره
ملت ازین مناقشه شــد زار سیـاسی
هر روز به روی مشکل ما مشکل آورند
قامت خمــیده گشت زیر بار ســیاسی
دولت زروی مصلحت کابینه ساخته است
شورا ز روی معـامله بیــدار سیاسی
کشور میدان بزکشی گشته هزار دریغ
ملت حلال به دست چــپن دار سیاسی
مشکل کجا که حل شــود با این تقلبات
وضع خراب ما شود مـردار سیاسی
رحمی به وضع مردم مظلوم لازمست
ورنه به تاریخ میشویم سنگسار سیاسی
هرکس برای مطلب خود گـر کند عمل
آلوده مگسیست شده شـکار سیاسی
برفرق خود دودسته زدن آورد چه سود
چو آنکسان که رفته ز انظــار سیاسی
ملت ز هر که آمد و رفت یاد ها کند
بازی مگیــر که گشته اند بیزار سیاسی
شعر از: آدم خان بشر زاد