دوبیتی های سرگردان
مادر
ترا مادر در این دنیای فانی
به دل دارم و در آن جاودانی
همه پرورده ای شیر تو هستیم
برای نسل هر عصری زبانی
فساد
به این ملکی که هر جایش فساد
که میگوید که در آن عدل و داد است؟
بنای دولت از یورو و دالر ...
همه از رنگ و بویش خیلی شاد است
سیاست
به ملک ما سیاست گشته نیرنگ
بساط دین و آیین است صد رنگ
همه با خون مردم میخورد نان
به نام غیرت افغانی ... و ننگ
ظالمان
خدا عمری شده از ما بریده
چوما را ظالمان دهر دیده
نداریم رحم و شفقت با مسلمان
وخٔلق خوش و اخلاقی حمیده
دشمنی
خداوند چرا هر جا مسلمان
به لطف تو ندارد هیچ ایمان
رحیمی و کریمی تو ولی او
شده دشمن به هرجا هست انسان
ن.ت