بهار
بهار آمد ولی گلهای لاله
به دشت کوه دارند آه و ناله
که بهر عاشقانِ سیر گُلگشت
ز دست این تفنگی ها محاله
ملا
بهشتی را که باشد جای مُلا
نمیخواهم روم در آن به والله
کی میخواهد پس از مرگش که باشد
رفیق راه یک دیو و گوریلا
دین
خدا گفته چنین دیندار باشی؟
نمادی فتنه و آزار باشی؟
برای قدرت شیطانی خود...
به قوم و خویش در پیکار باشی؟
یار جانی
اگرهستم ترا من یار جانی
امید و آرزوی زنده گانی
چه شد احساسِ قلبت عاشق من!َ
که با معشوقه ای خود بد گمانی؟
ن.ت