افغان موج   

آرایش‌گاه اولویت ما نیست. ‌ازادی وطن از اشغال اولویت ماست

هر قانونی خطوط سرخ و ممنوعه دارد حتا در دنیای مدرن. حفظ حریم خصوصی، دین و هویت از این خطوط سرخ اند.

 

غصه ام بر این است که برخی ها در قرن ۲۱و در عصر مدرنیته و درگذرگاه های خِرد و‌ اندیشه حتا یک صفحه از تاریخ را مطالعه نه کرده و به خود‌آموزی‌ و خود آگاهی نه رسیده، چه کورهای چشم‌دار‌ و چرند گفتار نویسانی‌ که اینان اند. گاهی می‌شود که چنان نوشته ها مسیر هوشی جامعه را به بی‌راهه‌های دور از واقعیت ببرد. ما، در حالات و احوالی قرار داریم که باید افتاده‌گی در پرت‌گاه‌ها را تکانه‌‌ های پیوسته هوش‌دارها بدانیم و در برون پریدن از چاله هایی تلاش خردمندانه کنیم که نابخردان پرتاب مان کردند. برای یک آگاه روی‌دادهای سیاسی و نظامی و کشوری و جهانی الزامی و بایسته است تا تحلیلی را به آگاهی مردم برسانند که مردم هم اطلاع گیری های درست داشته باشند و هم باور های تصنعی پیدا نه کنند و هم خود شان را به هر عبور از احتمال مثبت و منفی عیار بسازند. سه، سی‌روز پسین به ویژه منطقه و جهان آبستن حوادثی بودند و گواهان رخ‌داد هایی. در غایله‌ی داخلی پاکستان، برخی تحلیل‌گران بیش‌تر از پاکستان غایله سازان فرافگند بودند. آنان برای مردم خوشی های کاذب را تلقین می‌کردند و حرافی هایی را راه اندازی کردند که نه می‌دانم حالا چه‌گونه به آن تحلیل ها و برنامه های شان نگاه می‌کنند؟ درست است که عمران خان پیروان بی‌شماری داشت و دارد. و قابل تمجید است که توانسته با یک دنده‌ توپ کریکت آن همه هواخواه برای خود دست ‌و پا کند. ولی من، نه خواندم که تعداد زیاد تحلیل‌گران، نه همه‌ی شان، ساختار های اتنیکی و شناسه‌یی و هویتی و اقتداری در پاکستان را مورد بررسی قرار دهند. فوج مقتدر پاکستان را نادیده گرفتند و گفتار های خود من در آوردی آوردند که گویا پاکستان را سیلاب ها برد و افغانستان از پلیدی های سیاسیون و نظامیان آن رهید. در دیدگاه های تحلیل گران گرامی خاص ما، بایستی مواردی از حقیقت های سیاست بی‌ برگشت و بی‌تغییر ملی پاکستان نسبت دشمنی با افغانستان به عنوان عنصر اصلی شناخته شوند. سپس در مورد داخلی پاکستان که ربطی هم به ما نه دارد، ولی بدانیم که پنجابی ها و فوج مقتدر پنجابی، هرگز قدرت مانور بیش از حد لازم به پشتون های پاکستان را نه داده و نه می‌دهد و پشتون هرگز هم حرف اول را در پاکستان نه خواهد زد و نه اجازه خواهد یافت. حفظ اقتدار پنجابی خط سرخ جنرالان پاکستانی است. لذا من نه دانستم که حالا چرا آن تحلیل‌گران محترم در سکوت اند واز پاکستان و عمران خان و ویران‌گری در پاکستان چیزی نه می‌نویسند؟ چون گپی به گفتن نه دارند. در بعد حمایت های خارجی از پاکستان یا عدم حمایت های خارجی از پاکستان، برخی بهترین و زُبده‌ترین کارشناسان!؟ ما چنان با دهل و سرنا و نغاره خوشی ها داشتند که گویی جهان، کشور پاکستان را به افغانستان بخشید. در مورد عدم پرداخت قرضه از صندوق وجهی جهانی به پاکستان چه ها نه بود که نه نوشتند و چه برنامه‌هایی که نه دادند. ولی در میانه‌ی احساسات ظاهری، پرداختن به این واقعیت منتهی حقیقت را فراموش کردند که پاکستان، ژاندارم انگلیس و حالا آمریکا و اروپا در آمریکاست. آن‌ها هرگز نه می‌گذارند که پاکستان سقوط کند. مدام پاکستان را تا گلو خفه می‌کنند. ولی هرگز نه‌ می‌گذارند پاکستان بمیرد. چون بدیلی در منطقه وجود نه دارد که جانشین پاکستان به نفع غرب و انگلیس و آمپریالیسم آمریکا گردد. در بحبوحه‌ی این خوش‌باوری ها بود که پاکستان با بر افروزی عمدی غایله‌ی داخلی خودش، همه را کند و کاو سیاسی مصروف ساخت و برنامه‌ی اشغال بیش‌تر و کلی شمال افغانستان و جا به جایی لشکرش را زیرپوشش جابه‌جایی ناقلین پشتون از پاکستان تا امتداد مرزهای آمو عملی ساخت. تحلیل‌گر مسئول در افغانستان باید می‌دانست یا لااقل بداند که بازی های بزرگ براندازی ها در جهان از سوی کارتل های مواد مخدر و اسلحه و جنگ‌افزار های سبک و سنگین و تجارت های دارو چنان با شدت به دور و بر آسیای میانه یا حوزه‌ی سنتی اقتدار روسیه احاطه کرده روان اند که یک لحظه درنگی هم نه دارند. افغانستان در این میان اشغال شده پنداشته می‌شود و نیروی مزدور جنگی آمریکا یعنی طالب در تحقق این پروژه استخدام شده و همین جهان به اصطلاح دموکرات و مردم سالار!؟ چشم های شان را نسبت به انجام جنایات هر لحظه‌یی و دامنه‌‌دار طالب جنوبی و غل‌زایی و حقانی ها در تمام ولایات شمال و ولایات هلمند و‌ کندهار، کور انداخته اند. جنگ اوکرایین، ناکامی های پی در پی برای غرب نومیدی های جنون آفرین دارند که تا به خود نیایند هرگز راحتی را نه می‌بینند، اظهارات وزیر خارجه‌ی آلمان برای حمایت از تداوم جنگ در اوکرایین و تصمیم احتمالی متفقین برای سپردن بم های خوشه‌یی به اوکرایین، اعلام های صریح حمایت از جنگ اوکرایین، جنگ را میانه‌ی حیثیتی برای متفقین بر ضد روسیه داده است. ولی چنان هم نیست که اروپا و آمریکا و انگلیس اثرات و پی‌آیند های جنگ در کشور های شان را نه دانند. تحلیل‌گران گرامی که بیش‌ترین شان در اروپا تشریف دارند، این موضوع را نیز در داده های جهانی شان مدنظر داشته باشند که هر صبح وقتی بیرون از متزل شان می‌روند، رده های زیادشدن تخلیه‌ی مغازه ها و فروش‌گاه های متوسط را می‌بینند. مغازه های زنجیره‌یی لوکس فروشی به کاهش فروش و عاید و بستن برخی نمایند‌ه‌گی های شان شده اند. قدرت خرید برای مدرن زیستی به شدت کاهش یافته، تجارت پرسود خرید و فروش خودرو ها به یک چهارم حصه سقوط کرده است، ام‌سال اهالی کم‌در آمد بومی غرب، توان پرداخت هزینه های رفتن به مرخصی ها را از دست داده اند. شدت نومید‌ی ها برای برگشت زنده‌گی پیش از جنگ اوکرایین در میان اروپایی ها به حد اکثر رسیده است. نارامی های فرانسه و خشونت پلیس علی معترضان نشانه‌های نارضایتی شدید مردم اند. دلیل کودکانه‌ی پلیس فرانسه برای توجیه جنایاتش خنده آور است که گویا پلیس در هر جا خشونت می‌‌کند و پلیس فرانسه هم باید خشونت کند. این اقدامات دست‌وپاجه شدن دولت ها را نشان می‌دهد. تصمیم مردم ایرلند شمالی و همه مردم اروپا برای دوری و نفرت از جنگ پیام هایی اند که سیاسیون اروپا را دچار سرگیچه کرده. اگر روال چنین ادامه یابد، انفلاسیونی اروپا را زمین‌گیر کند که انفلاسیون آلمان در جنگ های جهانی اول و دوم را فراموش کنند. همین حالا دلار آمریکا برابر ، یورو € در اروپا شده است. اوضاع افغانستان در این میان از نظر ها افتاده و جهان بی‌خرد سرمایه‌داری در بهترین حالت، نگران مسدود شدن آرایش‌گاه ها در افغانستان اند. یونام،‌ چین، جاپان و آمریکا، سخن‌گویان و مدافعان و لابی‌گران طالب تروریست اند. که بر ملت ما حاکم شان ساخته اند. به شمول ملل متحد، همه در پی شناسایی رسمی طالبان اند و کمک های شان را با سخاوت به این گروه تبه‌کار ادامه می‌دهند. خطر جنگ در جابه‌جایی های شمال و‌ توسعه‌ی به سوی غرب افغانستان دروازه های ایران را دق الباب می‌کند. و حملات انتحاری برای اولین‌بار در ایران آخوندها را هوش‌دار داد. ارجند من باور نه دارم که این حملات بدون آگاهی و مدیریت استخباراتی سپاه پاس‌داران ایران صورت گرفته باشد. بیش‌تر یک بازی اوپراتیفی‌ست تا حقیقت. هند و چین و روسیه، هنوز هم اژ طالبان حمایت می‌کنند. ولی اشتباه می‌کنند. افغانستان شمالی، هندوکشان و پامیر ها لقمه‌هایی اند که در گلوی گلوی هر حیوان بلعنده گیر می‌کنند. تا نفس حیوان را نگیرند، از گلویش بیرون نه می‌جهند. این موارد برای برخی ها که آب را نادیده موزه از پا کشیدن چه سودی دارند؟ آگاه باید بود و مردم را آگاهی خردمندانه داد.
برخی من را بیمار روانی می‌خوانند، آن دیگری را لڼده‌غر می‌گویند. یکی دیگری را کولابی می‌خوانند. اما من یک پرسش دارم. بزرگان ما و آنانی که تاریخ های حقیقی را نوشتند و حالا حیات ندارند تکلیف شان نزد شما چیست؟ تاریخ جهان را چه می‌کنید؟ این‌بار نه می‌نویسم ولی می‌پرسم، همه اعضای طالبان شامل فهرست تحریم ها و تعقیبِ جهان اند؟ در کدام سندی، به کدام‌ دلیلی اجازه‌ی جهان‌گردی و حج گروهی و تمویل میلیاردها دلار برای‌ شان استثناء بوده؟ این ها همه ترفند هایی اند برای رقم زدن یکدمعادله‌ی مجهول و عوام فریب در سرعت دادن برای رسمیت شناسی طالبان تروریست.
ولی تویی که جبونانه در سکوتی و من و دگری را به خاطر دفاع از هویت خودت ‌و مادرت و پدرت حمایت نه می‌کنی. فردا که ما مُردیم، هرگز پیام دل‌‌آسایی به بازمانده های ما ننویسی ‌و نفرستی. چون تو از ما نیستی.
داوری ما داریم، تعیین تکلیف مذهب و دین برای اشخاص و افراد را ما داریم،‌ جنت و دوزخ را به دست خود و صلاحیت خود به افرادا می‌دهیم. تعیین سیاست‌مداری و استفاده جویی دگران را ما داریم. بی میلی نسبت تردید دیگران به دیدگاه های مان را ما داریم.‌ میل شدید برای قبولاندن دیدگاه ما بر دگران را ما داریم. از خود بی‌خبر و بر دگری باخبری ما داریم ما کی و چه و چی هستیم؟ چرا چنین هستیم؟ به خود آیید تا بی‌خود نه شوید. در پی آن هم نه باشیم که غرب از کتاب سوزانی و قرآن سوزانی ما مسلمانان توسط ایادی شان خوش نه می‌شوند. آزادی بیان بهانه‌یی‌ست بر توهین به مقدسات ما، جطور پوتین در کشورش توهین به قرآن را جرم می‌پندارد، و غربی که خودش را دموکرات و صاحب احترام به عقیده های مردم می‌داند، سوزاندن قرآن را اجازه می‌دهد؟ آنان اجازه‌ی سوزاندان قرآنی را می‌دهند که همان قرآن ما مسلمانان را امر کرده تا موسا و عیسا علیهماالسلام را بشناسیم و به پیام‌بربودن شان و به کتاب های شان یعنی تورات و انجیل و زبور داود ع ایمان داشته باشیم. در غیر آن ایمان ما کامل نه می‌شود. بهترین تصمیم برای احترام گذاشتن به همه ادیان ابراهیمی آن است تا غرب و اروپا سوزاندن هر نوعی کتاب به شمول قرآن‌کریم را قدغن کند و جرم بشمارد، هر قانونی خطوط سرخ و ممنوعه دارد حتا در دنیای مدرن. حفظ حریم خصوصی، دین و هویت از این خطوط سرخ اند

نوشته‌ی محمدعثمان نجیب