بدترین خیانت بخود وخلق، ملوث ساختن فطرت راست گویی به گزافه گویی، هرزه گویی و شماتت است . راست گویی، راستی و راست کرداری مخلوقه هایی ستوده شده اند و هر مذهب زمینگیر، اصولش راستی است.
بودای بزرگ، فشرده کلامش در همه جا ستایش راست گویی ست، از صداقت میگوید، کسان راست پیشه را میستاید و گیتی را منزه با راست گویی وراست پرستی میشمارد.
زرتشت، اصول آیین اش به کردار نیک، پندار نیک رقم خورده و این بابت هستی دینش را در راستکرداری
می.دید. کتاب مقدس، با ابیات زنانه بافت عمیق و پیچیدهی با پدیدهی راستی دارد و داشت، هر کلامش بانی راستی است و هر پیامش پرده از مبارکی راست گویی میبردارد. در آیهی خطاب گفته است :« ای یوشع در راستی کامیابی ست. » قران ، بار ها تکیده تکیده و به گونه ی بسط دار از صداقت گفته و میگوید :« ان الله مع الصادقین» . افلاطچچچون و سقراط راستی را اصل آدمیت میدانستند و می گفتند« راستی با ادم ها فطری ست».
وقتی این همه مذاهب، اربابان دین ها و بزرگ پیشه ها راستی پیشه کنند، مایهی اصالت بشر صداقت را دانند و هر پیام شان پیوسته با ستایش « راستی» استـ، پس ما آدمیان سست و کم قوت کی باشیم در مقام راستی دروغ را تکیه داده، کذب را خانه دهیم. امام غزالی میگوید:
« آدم بد بردهی حاکم بد است، حاکم بد دروغ پیشه است. پس برده اش ترویج دهندهی پیشه.ی اوست. » چنین است حال ما (افغانستانی ها) - به تاریخ خود
می بینیم نه حاکم خوب داشتیم ، نه قهرمان راستین ونه مرد وطن پرست وملت پرسترهبران افغانستان دروغ گو اند!
بدترین خیانت بخود وخلق ، ملوث ساختن فطرت راست گویی به گذافه گویی ، هرزه گویی وشماتت است . راست گویی ، راستی وراست کرداری مخلوقه هایی ستوده شده اند وهر مذهب زمین گیر ، اصولش راستی است.
بودای بزرگ، فشرده کلامش در همه جا ستایش راست گویی ست ، از صداقت می گوید ، کسان راست پیشه را می ستاید وگیتی را منزه با راست گویی وراست پرستی می شمارد.
زرتشت ، اصول آیین اش به کردار نیک، پندار نیک رقم خورده واین بابت هستی دینش را در راست کرداری می دید. کتاب مقدس، با ابیات زنانه بافت عمیق وپیچیده ی با پدیده راستی دارد وداشت ، هرکلامش بانی راستی است وهر پیامش پرده از مبارکی راست گویی می بردارد. در آیه ی خطاب گفته است :« ای یوشع در راستی کامیابی ست ». قران ، بار ها تکیده تکیده وبه گونه ی بسط دار از صداقت گفته ومی گوید :« ان الله مع الصادقین» . افلاتون وسکرات راستی را اصل آدمیت میدانستند ومی گفتند« راستی با ادم ها فطری ست».
وقتی این همه مذاهب، اربابان دین ها وبزرگ پیشه ها راستی پیشه کنند ، مایه اصالت بشر صداقت را دانند وهر پیام شان پیوسته با ستایشـ « راستی» استـ ، پس ما آدم یان سٌتت وکم قوت که باشیم در مقام راستی دروغ را تکیه داده ، کذب را خانه دهیم . امام غزالی می گوید:« آدم بد برده حاکم بد است ، حاکم بد دروغ پیشه است ، پس برده اش ترویج دهنده پیشه ی اوست. » چنین است حال ما (افغانستانی ها) - به تاریخ خود می بینیم نه حاکم خوب داشتیم، نه قهرمان راستین و نه مرد وطن پرست و ملت پرست. بزرگان سیاسی ما دنبال منافع خود بودند یا از تبار و دود مان خود یاهم پیوسته با پیسه میرفتند. هیچ کس نبود و سراغ نداریم به نفع عامه گفته و یا کرده باشد. بزرگ ترین آدم های ذهنی ما، یک عالم کژی و خوردی داشته اند.
هویداست رهبر های این وطنپ، چشم به دیدهی بیگانگان بودند تا با مدد و زور آن ها گوشهیی از ملک ما برش افزوده رسدـ یکی از ایران میخواهد تا ملت خود را تحت دستش بیاورد، یکی هم دست به دامن امریکا میزند تا صلاح کارش را یابد و یکی هم به کشور های همسایه ائتلاف نموده تا این جا، درین ملک سرد، مسکن و قدرت گیرد. آیا به این ها مناسب است بگوییم قهرمان ؟.
پس نیک است نگاهی به وجدان خود بیاندازیم از تله های مشاجره و مناظره های قومی سر بیرون کشیم، تا وطن مان وطن شود، نه کفن. راستگو ترین سیاست مدار عصر جمهوری آقای « لطیف پدرام » بود، و با این پیوند ناب ، در هر پیامش یا کذب است یا اشتباه یا پر داختن به آثار وپیشنه های تاریخی ودیرینه . کنش ی که مسولیت اش نیست . کار سیاست مدار آبادی ملک، تعریف درست از خاکش و ملت سازی است ، تنظیم موازنه سهم غریبان است وگرفتن وگفتن حقایق پنهان دولت هاست ، نه مثل هر فرهنگی به سراغ گپ های شاعرانه برود . پیشنه یی ادمیان وفهمش با ارزش است ولی کار سیاست مدار نیستـ ، اگر باشد در افغانستان نیست ، این جا همه چه فرو رفته ومیباید هرکس برای کاری موظف شود که شایسته اش است ومسولیت اش می نماید. نوروز جزئی از فرهنگ دیرینه ای ماست ،باید ازش گفت وپخش اش داد ولی کار هرکس گفتن نیست .
اما، وقت بیکاری برای بزرگان سیاسی ست ،همین قدر هم می کنند ،شهکاری نموده اندـ ای کاش بقیه چیز فهم های سیاسی درین را ستا سهیم شوند وبگونه درست ودور از تعصب به «نوروز» به پردازند.
شیون شرق . بزرگان سیاسی ما دنبال منافع خود بودند یا از تبار ودود مان خود یاهم پیوسته با پیسه می رفتند . هیچ کس نبود وسراغ نداریم به نفع عامه گفته ویا کرده باشد . بزرگ ترین آدم های ذهنی ما ، یک عالم کژی وخوردی داشته اند .
هویداست رهبر های این وطن ، چشم به دیده ی بیگانگان بودند تا با مدد وزور آن ها گوشه یی از ملک ما برش افزوده رسد ـ یکی از ایران میخواهد تا ملت خود را تحت دستش بیاورد ، یکی هم دست به دامن امریکا میزند تا صلاح کارش یابد ویکی هم به کشور های همسایه ائتلاف نموده تا این جا ، درین ملک سرد ، مسکن وقدرت گیرد. آیا با این ها مناسب است بگوییم قهرمان ؟.
پس نیک است نگاهی به وجدان خود بندازیم از تله های مشاجره ومناظره های قومی سر بیرون کشیم ، تا وطن مان وطن شود ،نه کفن. راست گو ترین سیاست مدار عصر جمهوری آقای « لطیف پدرام » بود، و با این پیوند ناب، در هر پیامش یا کذب است یا اشتباه یا پر داختن به آثار و پیشنه های تاریخی و دیرینه. کنشی که مسؤلیت اش نیست. کار سیاست مدار آبادی ملک، تعریف درست از خاکش و ملت سازی است. تنظیم موازنه سهم غریبان است و گرفتن و گفتن حقایق پنهان دولت هاست. نه که مثل هر فرهنگی به سراغ گپ های شاعرانه برود . پیشنهی آدميان و فهمش با ارزش است ولی کار سیاست مدار نیست. اگر باشد در افغانستان نیست. این جا همه چه فرو رفته و می باید هرکس برای کاری مؤظف شود که شایسته اش است و مسئوليت اش مینماید. نوروز جزئی از فرهنگ دیرینه ای ماست. باید ازش گفت و پخش اش داد ولی کار هرکس گفتن نیست. اما وقت بیکاری برای بزرگان سیاسیست. همین قدر هم میکنند. شهکاری نموده اندـ ای کاش بقیه چیز فهم های سیاسی درین را ستا سهیم شوند و بگونهی درست و دور از تعصب به «نوروز» به پردازند.
شیون شرق