شـب یلـدا بـه دور صندلی بـسـیار زیبا بود
نشـاط و همدلی از چهـرۀ مجلس هویدا بود
اگرچه زندگانی ساده بود؛ اما دران دوران
صفا و گرمجوشی گرد آتش حین سرما بود
بهم بـود اختلاط و شبچره با خنده و شوخی
نه تشویشی ز گیرانی و ازاوضاع فردا بود
کتاب و قصه و افسانه بود نقل و نبات شب
شمیم مشک وعنبرپرفشان اززلف رویا بود
جدا از گوشی و انترنیت و رایانه بود مردم
نـه اخبار دروغـیـن از الف تا یای دنـیا بود
کسی ازتحریـم و تهدید امریکا نبود در رنج
جهان این گونه نه آشفته نه درگیر دعوا بود
پرستو آشیان ویران نبود در ده وشهرهرگز
غزال وآهـوگان وشیردرهرکوه وصحرا بود
نبود آلوده آب و خاک و جنگل اینقدر ویران
فـراز قـلـۀ رویـای دل سـیـمـرغ و عـنقا بود
محیط زندگیِ پاک و سالم چه صفایی داشت
گل و بلبل در باغ و خرامان سـرو رعنا بود
جهیل و چشمه و رودخانه و تالاب مملو بود
به هرسوجست و خیز آبزیان درآب دریا بود
نبود تفسیر دینی این چونین خونریزوافراطی
غزلخوانی ورقص ونغمههای طبل سرنا بود
خلوص و باور عشق و محبت بود در دل ها
به جای یأس و تشویش و ریا شوق وتمنا بود
اگرچه دردِ هجران بیدوا و زخم ناسوراست
ولی مهرووفاوعشق خالص صاف وگویا بود
هلا تا باور و قـول و قـرار دل شـود روشـن
که در کندوی عشق و دوستی شهد گوارا بود
ز وِدا و اوســـتـا نــور میـتــرا می شــود بالا
تعادل در سـرشت باور زرتـشـت و بـودا بود
خراسـان بزرگ و پارس ایران در دل تاریخ
به شرق وغربِ جان وپیکرِ فرهنگ، پایا بود
سرور مهرگان وعید و نوروز و سده با هور
پـیـــام نــور آگـیــن شــب تـاریـک یـلــدا بود
ز تاریـخ قـدیـم آمـوز جشن و شـادخواری را
کــهـن میــلاد هُــوران یـادگارِ جـدّ و آبـا بود
کتاب عـشق و فـرهنگ و تمدن در شـب یلدا
ز دید هُور دلهای درخشان خوب خوانا بود
کهن کاج تمـدن ریـشـه در عـمق زمیـن دارد
که عرش شـاخ و بالش برتراز اوج ثریا بود
بـه تـاریـخ تمدن گـر کنی یک دم نگاه ژرف
همیشه گـرز رسـتم، شـهپر سـیمـرغ بالا بود
رسول پویان
17/12/2024