افغان موج   

شـب یلـدا بـه دور صندلی بـسـیار زیبا بود

نشـاط و همدلی از چهـرۀ مجلس هویدا بود

اگرچه زندگانی ساده بود؛ اما دران دوران

صفا و گرمجوشی گرد آتش حین سرما بود

بهم بـود اختلاط و شبچره با خنده و شوخی

نه تشویشی ز گیرانی و ازاوضاع فردا بود

کتاب و قصه و افسانه بود نقل و نبات شب

شمیم مشک وعنبرپرفشان اززلف رویا بود

جدا از گوشی و انترنیت و رایانه بود مردم

نـه اخبار دروغـیـن از الف تا یای دنـیا بود

کسی ازتحریـم و تهدید امریکا نبود در رنج

جهان این گونه نه آشفته نه درگیر دعوا بود

پرستو آشیان ویران نبود در ده وشهرهرگز

غزال وآهـوگان وشیردرهرکوه وصحرا بود

نبود آلوده آب و خاک و جنگل اینقدر ویران

فـراز قـلـۀ رویـای دل سـیـمـرغ و عـنقا بود

محیط زندگیِ پاک و سالم چه صفایی داشت

گل و بلبل در باغ و خرامان سـرو رعنا بود

جهیل و چشمه و رودخانه و تالاب مملو بود

به هرسوجست و خیز آبزیان درآب دریا بود

نبود تفسیر دینی این چونین خونریزوافراطی

غزلخوانی ورقص ونغمه‏های طبل  سرنا بود

خلوص و باور عشق و محبت بود در دل ها

به جای یأس و تشویش و ریا شوق وتمنا بود

اگرچه دردِ هجران بی‏دوا و زخم ناسوراست

ولی مهرووفاوعشق خالص صاف وگویا بود

هلا تا باور و قـول و قـرار دل شـود روشـن

که در کندوی عشق و دوستی شهد گوارا بود

ز وِدا و اوســـتـا نــور میـتــرا می شــود بالا

تعادل در سـرشت باور زرتـشـت و بـودا بود

خراسـان بزرگ و پارس ایران در دل تاریخ

به شرق وغربِ جان وپیکرِ فرهنگ، پایا بود

سرور مهرگان وعید و نوروز و سده با هور

پـیـــام نــور آگـیــن شــب تـاریـک یـلــدا بود

ز تاریـخ قـدیـم آمـوز جشن و شـادخواری را

کــهـن میــلاد هُــوران یـادگارِ جـدّ و آبـا بود

کتاب عـشق و فـرهنگ و تمدن در شـب یلدا

ز دید هُور دل‏های درخشان خوب خوانا بود

کهن کاج تمـدن ریـشـه در عـمق زمیـن دارد

که عرش شـاخ و بالش برتراز اوج ثریا بود

بـه تـاریـخ تمدن گـر کنی یک دم نگاه ژرف

همیشه گـرز رسـتم، شـهپر سـیمـرغ بالا بود

رسول پویان

17/12/2024