به شروطی؛ پس از خروج قوای خارجی؛ دولت افغانستان " هرگز سقوط نخواهد کرد!" برعکس " بهانه یی برای جهاد در برابر دولت برای طالبان باقی نمی ماند."
با عرض ارادت بسیار خدمت خوانندگان عزیز از مدتی بدینسو در تلاش یک مصاحبه با جناب جنرال نبی عظیمی نویسنده و تحلیلگر والا مرتبه و نویسنده کتاب معروف « اردو و سیاست» بودم. اینکه چطور بالاخره موفق شدم در ذیل به بهترین کلمات توسط جنرال صاحب تحریر شده است :
لحظاتی با جناب امان معاشر
خبر نویس آزاد
این جناب امان معاشر هم عجب خبر نگار پیگیر و کوشا و پویایی هست. زیرا در هر سایت و تارنمایی که سر بزنی، حتماً مصاحبه یی، خبری و یا مطلب جالب و ارزشمندی مانند تازه های فرهنگی از وی پیدا می کنی که به زحمت خواندن بیارزد. اما نمی دانم که وی چگونه به این فکر افتاد که این تنابندهء هیچمدان را برای مصاحبه در پیرامون اوضاع و احوال جاری وطن انتخاب کند؟
منی را که سال ها می شود، حد خود را شناخته و از این اندرز شاعر پیروی می کنم که در"بساط نکته دانان" بهتر است خاموش نشست و یا سنجیده سخن گفت. اما شاید آقای معاشر مرا به خاطر آن ضرب المثل قدیمی که گفته بودند: درشهر کوران آدم یک چشم هم پادشاه است ، برای پاسخ گفتن به پرسش های شان تشخیص داده باشند با الهام از رمان بی بدیل " کوری " اثر فنا ناپذیر ژوزه سارامانگو که در درازای کمتر از یک ماه تمام اهالی یک شهر کور می شوند؛ مگر یک بانو که همسر یک داکتر است و به کوری تظاهر می کند و سرانجام رهبر و ناجی گروه بزرگی از کوران می گردد.
به هرحال نامه ها و پرسشنامه های جناب امان معاشر این خبرنویس آزاده و چپ اندیش یکی پشت دیگر، درست در روزهایی برایم می رسیدند که من مصروف نوشتن آخرین بخش هایی از کتاب " یاد مانده هایی از جنگ جلال آباد" بودم و نمی توانستم خرق عادت کرده نوشته یی را نیمه کاره رها کنم و به دیگری بپردازم. به همین سبب بود که معذرت خواستم و پس از درود های فراوان برای آقای معاشر نوشتم که مگر دراین سپنج سرای که نام خدا تحلیلگر نظامی – سیاسی – چه مرد و چه زن – در بیخ هر بوته و گلبنی خفته اند؛ بهتر نیست کس دیگری را انتخاب کنید؟
ولی مگر آقای معاشر رها کردنی بود و"دست از طلب" برمی داشت ؟ نی! فشرده تر بگویم که چه نامه هایی که بین ما رد وبدل نشد. خلاصه از وی اصرار واز من انکار و پس از آن مدتی سکوت.
اما همین دیروز پریروز بود که نامهء برقی دیگری از جناب ایشان دریافت کردم و خبری را خواندم که سخت برایم شگفتی آور بود. آقای معاشر نوشته بودند که در سایت وزین اخبار افغانستان که به گرداننده گی دانشمند والاگهر سلیم مجاز نشر می شود، نظرسنجیی به راه افتاده بوده است، در مورد میزان محبوبیت برخی از نویسنده گان و فشرده این که خواننده گان آن سایت گوشهء چشم مهرآمیزی به نگارنده این سطور نیز داشته اند که باید از تک تک آنان اظهار سپاس و امتنان نمایم.
خوب دیگر چه بگویم ازاین بوالعجبی های روزگار؟ شگفت زده شده بودم به خدا؛ اما خدا که داد، نمی پرسد: بچه کیستی ؟
باری ، پس از گرفتن آخرین نامهء آقای معاشر بود که با خود گفتم ای دل غافل! تا دیر نشده است، پرسش ها را پاسخ بده و این قصه را به اصطلاح دوستان ایرانی" تمامش" کن ورنه تا قاف قیامت وام دار جناب معاشر خواهی ماند.
متن کامل پرسشنامه جناب امان معاشر : ( بدون دخل وتصرف )
مصاحبۀ امان معاشر با جنرال نبی عظیمی
" جناب محترم عظیمی صاحب؛ میخواهم با شما که بیشتری از نیم عمر خویشرا در عرصهء نظامی برای خدمتگذاری به مردم و کشور صرف نموده اید و در طول چند دههء که وطن مان شاهد جنگ های اعلام ناشده بود، بخاطر دفاع از وطن و نوامیس ملی، افتخارات، آموزه ها و تجارب هنگفتی داشته اید؛ اکنون که کشور با چالش های بیسابقه ی امنیتی روبرو است، لازم دیدم تا درین مورد سوالاتی از جناب شما داشته باشم. هرچند میدانم که امروز بازهم شما قلم برداشته اید و برای روشنگری و خردورزی به مبارزه پرداخته اید و سخت مصروف هستید، با درنظرداشت این مصروفیت ها، وطنداران مشتاق آن اند تا نظریات شما را منحیث یک متخصص و صاحبنظر مجرب درین عرصه، برای برون رفت ازین بحران بسیار بسیار پیچیده که مردم و وطن با آن دست وگریبان اند، بدانند.
سوال:- در زمان حکومت شما( پیش از سال های 1992)، اردوی افغانستان( قوت های زمینی و هوایی) به کدام روحیه، کمیت و کیفیت رزمی و تجهیزات نظامی و سایر امکانات استوار بود؟
سوال:- بعد از خروج قوای شوروی سابق اردو و سایر قوت های نظامی در مقابل نیروهای مسلحی که از کشور های همسایه به داخل افغانستان فرستاده میشدند و ادعا میکردند که کابل را در 24 ساعت تسخیر میکنیم؛ چگونه توانستند مقاومت کنند؟
سوال: ازنظر شما در شرایط کشوری چون افغانستان، اردوی اجیر که به شکل کنونی تشکیل گردیده است موفق است یا به شکل عنعنوی همانا سیستم مکلفیت عسکری که افغانستان از سالیان متمادی ازین سیستم پیروی میکرد؟
سوال: چطور میتوان از نفوذ دشمن بصورت کُل در نیرو های امنیتی کشور جلوگیری کرد؟
سوال: - طوریکه همه میدانیم اربکی ها در طول تاریخ در خدمت دیکتاتور ها قرار داشته اند. اما امروز با وجود مخالفت های جانب افغانی در مورد، غرب به اربکی سازی آغاز کرده است که آن را پولیس محلی میخوانند. شما به خدمتگذاری و نقش این نیرو ها در تامین امنیت چقدر خوشبین هستید؟
سوال:- تغییراتی که در این اواخر در سطح رهبری قوای سه گانه امنیتی پدید آمد، پیامد و اثرگذاری آن را چگونه بر اوضاع کشور ارزیابی میفرمائید؟
سوال:- اردوی افغانستان را در حالت فعلی چگونه می بینید؟
سوال:- به نظر شما، بعد از خروج قوای ناتو از افغانستان در سال 2014 سرنوشت افغانستان چه خواهد شد؟ و برای جلوگیری از سقوط حاکمیت بدست افراطگرایان کاربرد چه پیش زمینه ها موثر خواهد بود؟
سوال: ـ اینکه شما در ایام پس از قدرت می نویسید و تحقیق و کار روشنگری سیاسی وغیره انجام میدهید؛ برای خیلی ها باید هیجان انگیز و الهامبخش باشد. خیلی از همقطاران سیاسی و نظامی شما که دعوا های بیشتر از شما هم دارند ؛ مطلقاً از نوشتن و کار های روشنگری دوری نموده اند ؛ حتی بعضی هایشان وقتی مجبور شوند کدام پیام و بیانیه دهند؛ نه تنها کدام روح ندارد که اغلاط املایی و انشایی حیرت انگیز هم دارد.
سوال: به نظر شما آنچه درین بیست سال دور از قدرت بودن در رهبران حزب و دولت 7 ثور 1357 تا 8 ثور 1390 دیده شد؛ قناعت بخش است؛ مثلاً آیا ایشان را با رهبران همانند شان در حزب توده ایران میتوانید؛ یک مقایسه بفرمائید؟
سوال:ـ من اخیراً دو مصاحبه متفاوت داشتم و از آنها به چیز های متفاوت هم پی بردم . هدفم مصاحبه ها با نویسندهء کتاب «معنای قرآن» و وکیل مردمی محترم رمضان بشر دوست است.
تا جائیکه من یافتم نویسنده کتاب بی همتای معنای قرآن که قرائت خائینانه و منافقانه و کور کورانه از سند بنیادی دین اسلام را رد و معنای اصیل تاریخی و زمانی و مکانی این کتاب مقدس را برملا کرده؛ راه یک رونسانس و انقلاب فرهنگی را گشوده؛ هم او کتاب بزرگ دیگر به نام «جنگ صلیبی و جهاد فی سبیل الله!» دارد که بر مبنای مستندات «تلک خرس» ، «بازی شیطانی» و همان «معنای قرآن» تالیف گردیده همچنان کتاب «گوهر اصیل آدمی» اش میتواند سند و وثیقهء این باشد که جنبش و اندیشه چپ افغانستان استعداد هایی داشته است؛ به نظر شما فرهنگی خستگی ناپذیر، نظامی ارکانحرب و سیاستمدار برجسته جریان چپ افغانستان؛ از این استعداد ها چرا بهره برداری لازم نمیشود و مدعیان رهبری و انحصار جنبش چپ؛ مانند دست راستی ها در مورد بی تفاوت بوده اند و میباشند.
هکذا محترم رمضان بشر دوست با تن تنها کارنامه های بزرگی دارد و حتی به غم نان شبانه روز تهیدستان و بدبختان است؛ به طریق سازمان خیریه و ارتباطات و تشویق های او کار هایی به نفع مردم میشود که محبوبیت و شخصیت و افتخار برایش می آورد. به نظر شما آیا رهبران پیشین چپی نباید اشکال گوناگون مبارزه را به کار میگرفتند و منجمله شیوه های عمل محترم رمضان بشر دوست را!؟
به طور کلی شما حالت جنبش چپ و مردمی را که صحنه را به ارتجاعیون و سیاه اندیشان و سیاهکاران خالی گذاشته و امروز خیلی از مردم و حتی همین چپی های محترم هم از خروج نیروهای امریکا و ناتو و افتادن قدرت به دست طالبان و قوای ملیشه پاکستان وحشت دارند؛ چگونه ارزیابی میکنید؟
امان معاشر، خبرنگار آزاد
پاسخ های جناب جنرال نبی عظیمی که با کمال مهربانی و شفقت و علمیت و خبرگی لطف نموده اند:
1 ـ
در پاسخ به سوال نخست شما باید گفت که اردوی افغانستان در سال های حاکمیت سیاسی حزب دیموکراتیک خلق افغانستان از برکت دوستی با کشور شورا ها با پیشرفته ترین اسلحه وتخنیک و تجهیزات جنگی مجهز بود و توانایی آن را داشت که چه در برابر حملات زمینی و چه دربرابر تجاوز برحریم فضایی کشور بایستد و حملات نه تنها دشمنان داخلی را دفع و طرد نماید؛ بل توانایی دفاع از تمامیت ارضی ، استقلال و منافع ملی کشور را دارا باشد. آن اردو دارای برجسته ترین ، آگاه ترین و وطنپرست ترین قوماندانان، افسران متخصص و ماهر در رشته ها و مسلک های گوناگون نظامی، پیلوتان و تخنیکران برجسته بود که بیشترین آنان در اتحاد شوروی وقت تحصیل کرده و در طول سالیان دراز جنگ از تجارب گرانبهایی در مسالک شان برخوردار شده بودند. به همین سان ، تزریق نمودن روحیه پیکار وانگیزه بخشیدن به دفاع از کشور برای سربازان و افسران ارتش نه تنها کار بی امان ریاست عمومی سیاسی اردو بود؛ بل وظیفه تأخیر ناپذیر رهبری کشور، اعضای حزب و کادر های قوماندانی نیز شمرده می شد. این گفته ها را روحیه عالی رزمی و توانایی و مهارت نظامی و مسلکی و تفوق اسلحه وتخنیک جنگی اردوی ما در سال های دفاع مستقلانه به ویژه در جنگ جلال آباد به اثبات رسانید.
2 ـ
در پاسخ به سوال دوم شما باید عرض کنم که این مسأله را مدت ها پیش در مقاله یی زیر عنوان " تا لحظه ء انتقال مسؤولیت " (1) به صورت مفصل تشریح و توضیح داده بودم که در تارنما های وزین مشعل ، بامداد ( ارگان نشراتی حزب مردم افغانستان ) و سایت جذاب و با محتوای وطندار اقبال نشر یافته بود. بنابراین دراین جا به صورت فشرده می توان گفت که پیش ازخروج نیروهای محدود اتحاد شوروی وقت از افغانستان در برابر رهبری قوای مسلح از جمله اردوی افغانستان حجم عظیم یا به اصطلاح آن زمان کمپلکس مهمی از وظایف دشوار قرار داشت. مثلاً عقب نشینی تکتیکی از برخی از مناطقی که موجودیت و یا عدم موجودیت حاکمیت دولتی درآن نقاط کدام اهمیت استراتیژیکی ( به تعبیر امروز "راهبردی" که معادل دقیقی برای مقوله استراتیژی درعلم نظامی نیست ) مهمی در امر دفاع از حاکمیت جمهوری افغانستان نداشت؛ به منظور تصرف قوا و وسایط نظامی و استعمال این قوا و وسایط در نقاط حیاتی کشور مانند شاهراه ها و غیره. یا به وجود آوردن ذخایر مهمات و مواد ممر و لوژستیک ، ترمیم نمودن وسایط و وسایل تخنیکی مانند تانک ها، توپ ها، لاری های جر وسایط ، هوا پیماها و هلیکوپترها که به کثرت در نقاط جنگ زده و انبار های قطعات موجود بودند. شدت بخشیدن به تعلیم وتربیه پرسونل به ویژه آماده ساختن کادرهای قوماندانی برای پلان گذاری عملیات جنگی و آموزش فن سوق واداره جنگ . تشدید کار سیاسی و بخشیدن انگیزه دفاع از کشور در شرایط نبود نیروهای خارجی و ده ها تدبیر دیگر.
3 ـ
پرسش دیگر شما این بود که کدام اردو درشرایط افغانستان می تواند کارا تر باشد: اردوی اجیر ویا اردویی که سربازان آن مانند گذشته به حساب جلب واحضار دوره مکلفیت خدمت عسکری خود را بگذرانند؟ اگرچه نظر خویش را در ارتباط به این پرسش بار ها در مطالبی که به ارتباط انضباط و دسپلین آهنین نظامی نوشته ام، باز تاب داده ام؛ ولی به گفتهء حافظ شیراز بار دیگر می گویم که در شرایط وطن ما، سیستم وشیوهء به گفته شما عنعنوی جلب واحضار از آزمون زمان گذشته و خدمت اجباری در ارتش یکی از فرایض تأخیر ناپذیر جوانان محسوب می شده است. درآن اردو دفاع از تمامیت ارضی واستقلال ملی کشوردین مقدسی بود که باید حتماً و حتا با نثار خون انجام می یافت و دولت و ارتش در ازای آن مکلف به پرداخت هیچ امتیاز مادی ای نبود. ولی در اردوهای اجیر و داوطلب، سربازان با ارتش قرارداد عقد می کنند ، معاش می گیرند و تا هر موقعی که شرایط به نفع شان بود، خدمت نموده وهمین که خرده ریگی زیر دندان های شان گیر کرد، فرار را بر قرار ترجیح می دهند. به همین سبب سطح انضباط و دسپلین در اردوی داوطلب کنونی بسیار پایین و گراف فرار سربازان بسیار بالا است و سوگمندانه باید گفت که انتظار می رود تا سال 2014 فرار سربازان تا سطح بیشتر از پنجاه درصد افزایش یابد. اما پدیده فرار که در حقیقت دال بر بی انضباطی آشکار دراردو است، از آن جهت در جامعه شناختی جنگ به مثابه یک پدیده شوم شمرده می شود که سربازان با این عمل شان قدرت و سطح محاربوی اردو را پایین می آورند و به توانایی های رزمی آن آسیب های جبران ناپذیر وارد می کنند. جهت تفصیل بیشتر دراین زمینه می توان به مقاله ء " پدیدهء فرار در ارتش افغانستان " از همین قلم مراجعه کرد که درتارنماهای مشعل، بامداد و وطندار به نشر رسیده است.(2)
4 ـ
به جواب سوال دیگر شما که پرسیده اید چگونه می توان از نفوذ افراد دشمن در نیرو های امنیتی کشور جلوگیری کرد؟ باید بگویم که این کار اگرچه در نظر اول دشوار به نظر می رسد؛ ولی اگر تدابیر مؤثر و بازدارنده و به موقع از سوی ارگان های کشف واستخبارات صورت بگیرد، از گسترده گی آن جلوگیری شده می تواند. به شرط آن که درارگان های استخباراتی و کشفی افراد صادق، وفادار، با هوش و باورمند به نظام وجود داشته باشند. به نظر من نخستین اقدام درامر خنثی سازی چنین اقداماتی تشخیص نمودن چنین افراد در رده های بالایی آن ارگان ها و تصفیه بی رحمانه شان از مقام های کلیدی و تصمیم گیرنده است. مثلاً سال ها پیش در زمان ریاست جمهوری زنده یاد ببرک کارمل ، رییس ریاست کشف وزارت دفاع و معاون ریاست کشف و برخی اعضای این ریاست به اتهام گزارش دادن اسرار نظامی به احمد شاه مسعود ، از جمله پلان های عملیات محاربوی بازداشت شدند که بعد ها به خیانت خویش اعتراف نمودند. بدینترتیب تا زمانی که این ارگان ها از کارمندان خاین ، فاسد وبی ایمان تصفیه نشوند، چگونه می توان به این باور بود که دشمن آرام خواهد نشست و توسط این افراد به کشتار مردم و ویرانی بیشتر کشور دست نخواهد زد؟ اقدامات جلوگیری کننده دیگر نیز فراوان اند که از نفوذ افراد نفوذی می کاهند که دراین مختصر نمی گنجند ولی به نظر من هر کارمند امنیتی با فوت وفن و راه و رسم این اقدامات پیشگیرانه و تخصصی کاملاً آشنایی دارد.
5 ـ
پرسیده اید در مورد اربکی ها یا به اصطلاح امروز پولیس محلی چه نظر دارید؟ در پاسخ عرض می شود که من این سوال را در نبشته یی به نام " این اربکی ها "(3) که در تارنماهای بامداد، مشعل و وطندار اقبال نشر یافته اند، جواب گفته ام و ضرورت تکرار آن را نمی بینم. دراین جا همینقدر می توان گفت که درهنگام حاکمیت حزب محبوب مان ( ح. د. خ. ا . ) قوت های قومی و ملیشه برای دفاع از محلات شان به وجود آمدند که دارای کارنامه های اندک خوب؛ ولی بسیار دلآزار بوده اند. پولیس محلی امروز اگر پیوسته و همه روزه از سوی مقامات امنیتی کنترول شوند و طوری سازماندهی شوند که مهار آنان به دست دولت باشد نه به دست رهبران و قوماندانان محلی و یا طالبان وهمچنان ازخود سری ها و بی نظمی ها در میان شان جلوگیری شود، درآن صورت خواهند توانست در گرفتن و آوردن امنیت به مناطق شان مفید واقع شوند درغیر آن آبی خواهند شد که توسط ستر جنرال دیوید پترییوس قوماندان عمومی نیروهای امریکایی و قوای ناتو درافغانستان به آسیاب طالبان و القاعده ریخته شده است.
6 ـ
درباره جا به جایی های اخیر در سطح رهبری قوای مسلح کشور چه می توان گفت ، به جز آن که همان گفته معروف را تکرار کرد: امور مملکت خویش خسروان دانند؛ ولی تا جایی که از واکنش های افسران آگاه بر مسایل افغانستان بر می آید، رؤسای قرار گاه وزارت دفاع و فرماندهان و افسران اردو برطرفی جنرال عبدالرحیم وردک را از پست وزارت دفاع به نسبت ناکارآیی ، کم جرأتی ، بیکاره گی ، بی تفاوتی ، .... (قوم گرایی) و وابسته گی و گوش به فرمان بودن به اوامر وهدایات سازمان های جاسوسی امریکا و پاکستان یک اقدام درست و به جا ؛ ولی بسیار دیر و ناوقت می پندارند. آنان می گویند اگرچه جناب بسم الله محمدی تحصیلات اکادمیک در رشتهء نظامی ندارد ؛ ولی شخص بسیار فعال و پویایی است و درعوض تجارب جنگی فراوانی دارد. به شرط آن که وی نیز در منجلاب سمت و زبان فرو نرود و بتواند در تیم کاری اش برجسته ترین، نخبه ترین و با تجربه ترین افسران اردو را بدون نگاه تعصب آمیز به گذشته سیاسی شان به منظور استفاده از تجارب گرانبهای شان گرد آورد.
7 ـ
درباره قابلیت و توانایی های اردوی افغانستان می توان هم با خوشبینی - همچون جنرال ظاهر عظیمی - به قضاوت نشست وهم با واقع بینی، نی بدبینی . زیرا این درست است که کمیت اردو درحال حاضر رقم درشتی را تشکیل می دهد و از مرز صد هزار گذشته است و این هم حقیقت دارد که تا حدود معینی افسران و سربازان اردو از تعلیم و تربیه و اکتساب مهارت های مسلکی و پلان گذاری و اجرای فعالیت های محاربوی چه در اثنای روز و چه در تاریکی شب دستآورد هایی داشته اند؛ ولی این اردو را که تا هنوز با تخنیک واسلحه مورد نیاز تسلیح و تجهیز نشده و قوای هوایی و مدافعه هوایی آن درحال حاضر از فقدان هواپیماها و چرخبال های محاروبوی رنج می برد و انگیزه دفاع از استقلال و تمامیت ارضی کشور تا هنوز هم در تارو پود ذهن و روان تک تک منسوبان آن تزریق نشده است ، شاید به تعبیر فردوسی بزرگ سیاهی لشکر خواند نی دوصد مرد جنگی.
8 ـ
درباره این پرسش که بعد از خروج قوای ناتو از افغانستان در سال 2014 سرنوشت افغانستان چه خواهد شد؟ گمانه زنی های فراوانی وجود دارد. برخی ها سقوط دولت اسلامی را در طول چند روز حتی بیست و چهار ساعت پیش بینی می کنند، همان طوری که پس از خروج نیروهای شوروی سقوط دولت ما را پیش بینی می کردند. اما اگر تا دو سال دیگر – دو سال زمان اندکی نیست – رهبری جدید وزارت دفاع دست به کار شود و توانایی های اردو را چه از لحاظ کمی و چه از لحاظ کیفی ( اندیشه یی ومهارت های مسلکی ) ارتقا دهد، هرگز سقوط نخواهد کرد. رییس جمهور و وزیر دفاع باید صد کار هول را گذاشته و مشکل نبود هوا پیما های جنگی و اسلحه ثقیل را در ظرف یکی دوماه آینده با ایالات متحده امریکا ودیگر دوستان خارجی شان حل کنند. در صورتی که امریکاییان حاضر به تسلیح و تجهیز اردو نشوند، ضرور است تا اسلحه ، وسایط ووسایل مورد نیاز از کشور های دیگر تهیه گردد. شاید مشکل نبود توپچی و تانک را با ترمیم نمودن توپ ها و تانک هایی که از صف محاربه خارج ساخته شده و در دیپو ها انبار شده اند، تا اندازه یی حل نمود. پیدا کردن افراد مسلکی برای فعال ساختن واستعمال اسلحه ثقیل و پیلوت هایی که با طیاره های جنگی ساخت شوروی آشنا باشند، کار دشواری نیست. برای من تعجب آور است که ارتش پاکستان شب و روز بالای مردم فقیر و بینوای کنرها با انواع اسلحه ثقیل آتش نماید ؛ ولی اردوی ما به بهانه نداشتن اسلحه ثقیل هیچ واکنشی از خود نشان ندهد. آخر آن همه تانک و توپ چه شدند؟ به دریای آمو ریخته شدند و یا اره شده و به بازار های پاکستان فروخته شدند؟ اگر انبار شده باشند آیا نمی توان از میان صدها ضرب توپ و راکت انبار شده یک یا دو گروپ توپچی به وجود آورد و پاسخ آتش را با آتش داد؟
حرف دیگر این که با خروج نیروهای رزمی خارجی بهانه یی برای جهاد در برابر دولت برای طالبان باقی نمی ماند و آنان اگر درهمان گرماگرم روزهای نخستین خروج قادر به اجرای یک اقدام گستردهء نظامی برای سقوط دولت نشوند، در آینده نخواهند توانست از اسلحهء برانی مانند "دین " و "خارجی" استفاده نمایند.
9 ـ
در پاسخ به پرسش های اخیر شما باید گفت که من خویشتن را در حدی نمی یابم که در بارهء با سوادی و یا کم سوادی برخی از رهبران پیشین و یا همقطاران عزیزم حرفی بزنم . اما لازم می بینم تا این نکته را یاد آوری نمایم که همین افتخار برای آنان کفایت می کند که بهترین سال های جوانی خویش را در راه خدمت به مردم در یک سازمان انقلابی سپری کرده و هیچ جفا و خیانت و جنایتی درحق مردم خویش روا نداشته اند. دستان شان پاک و ذهن و ضمیر شان تنها وتنها درگرو خدمت گزاری به مردم شان است. نه بلند منزل دارند و نه موترهای ضد مرمی و قصر وویلا در دوبی وامارات. بنابراین بی انصافی خواهد بود اگر آنانی را که یک نسل انقلابی را تربیت کرده و درس اصولیت ، تقوا و خدمت گزاری به مردم و وطن داده اند، به خاطرچند اشتباه کوچک املایی وانشایی از خود برنجانیم وحتی کار را به جایی بکشانیم که آنانی را که سال ها چراغ حقیقت را در جنگل های تاریک دروغ و فریب بر سریر نشسته گان زمان روشن می کردند، باطل گرا و چه و چنان بنامیم. البته حساب یکی دو شخصیتی که از اثر رنج وغم روزگار، به روان پریشی غم انگیزی دچار شده اند، جدا است.
درباره گسترده گی دانش آقای عالم افتخار که سال ها در روزنامه " حقیقت انقلاب ثور" خامه زنی کرده و یکی از پیشکسوتان اندیشه انقلابی در نهضت چپ افغانستان بوده و دوست عزیز من نیز هستند ، هیچ تردیدی نیست. خوشتر آن که دراین دو سه سال پسین تألیفات ارزشمند و ماندگاری داشته اند که خوشبختانه از اقبال و بخت بلندی در میان خواننده گان برخوردار شده اند که مایه مباهات همه ما است. در مورد جناب بشر دوست باید گفت که تمام حرف ها را شما گفته اید و شنیده ام که به اروپا سفرکرده و دراین جا و آن جا با استقبال گرم برخی از حلقه های فرهنگی و نهاد های اجتماعی افغان ها مواجه شده اند.
دیگر چه بگویم جناب معاشر؟ به جز این که شما زنده و سلامت باشید و مانند همین لحظه جویا و کوشا وپویا . همین !
"نبی عظیمی "
اضافه باید کرد که : زنده و سلامت و موفق باشید ؛ جناب افسر بلند دست و باوقار دیرینه افغانستان و همچنان نویسنده و اندیشمند و فرهنگی وزین، بزرگ، پرکار و پرفیض!
من توفیق خویش به این مصاحبه را یکی از برجسته ترین موفقیت های زندگانی ژورنالیستیکی خود میدانم که تمنا دارم هموطنان شیرینم نیز تائید خواهند کرد.
کوچک شما امان معاشر ، خبرنگار آزاد
یاد آوری ها :
1 ـ http://www.vatandar.at/Nabiazimmi22.html
2 ـ http://www.mashal.org/content.php?t=%D8%AA%D8%A7%20%D9%84%D8%AD%D8%B8%D9%87%D8%A1%20%D8%A7%D9%86%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D8%AA%D9%82%D8%A7%D9%84%20%D9%85%D8%B3%D8%A4%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%AA&c=tarikhi&id=00265
3 ـ http://www.mashal.org/content.php?t=%D8%A7%DB%8C%D9%86%20%D8%A7%D8%B1%D8%A8%DA%A9%DB%8C%20%D9%87%D8%A7&c=maqalaat&id=01345
ـ تکیه بر کلمات و جملات از من (امان معاشر) است.
باعرض حرمت
http://amanmaosher.blogspot.ca/2012/10/blog-post_19.html
تبصره ای افغان موج به مصاحبۀ جنرال نبی عظیمی
بدون تردید یکی از جنایتکاران جنگی و قاتل مردم ما که باعث کشتار یک ملیون انسان و مهاجر ساختن اضافه از چهار ملیون نفوس افغانستان گردید جنرال نبی عظیمی است که آخرین پست نظامی اش بعد از کودتای ننگین علیه داکتر نجیب الله رئیس جمهور وقت چند ماهی مشاور نظامی احمدشاه مسعود بود وعلیه بنیان گذار حزب وطن داکتر نجیب الله است که کرده هایش در ویدو کلیپ های متعدد به دسترس همه قرار دارد. اینرا خودش هم میداند که اگر روزی حکومت عدل و قانون در افغانستان برقرار شود جناب اش یکی از مجرمینی به حساب خواهند آمد که طناب دار را باید بوسه زند.
اینکه نبی عظیمی کی بود و چه میکرد را همه خبر دارند. اقلن یک نسلی از افغانستان که فدای توطعه های حزب دیموکراتیک خلق شدند کارنامه ها او و دوستانش اش را نوشته اند و به خاطردارند. همانگونه که خودش اقرار میکند از برکت کشور شوروی افغانستان دارای اردو قوی و مجهز با وسایل پیشرفته ای جنگی بود و در پهلوی هر جنرال افغان یک مشاور روس نشسته و امر به تخریب مزارع، دهات و کشتار مردم بیدفاع افغانستان میداد.
این جنایتکار بعد از سقوط حفیظ الله امین و آمدن ببرک کارمل؛ قوماندان نظامی هرات مقرر شد. ازینکه هرات یگانه ولایت افغانستان بود که علیه هجوم لشکریان شوروی به قیام دست زده بود خیلی بیرویه و دور از احساسات وطندوستی که اینک بعد از گوشه نشینی با آن افتخار میفروشد تقریبا تمام بخشداری های هرات را تخریب و مردم آنرا به ایران و پاکستان مهاجر ساخت. در یکی از روز های تابستان به گفته ای یکی از صاحبمنصبان فرقه هفده ای هرات جنرال نبی عظیمی امر صادر کرد که یک قریه در بخشداری پشتون زرغون را با خاک یکسان کنند. زیرا از همین فریه برای اولین بار فریاد هجوم علیه حزب خلق بلند شده بود.
نبی عظیمی بر علاوه اینکه مجرم جنگی و یکی از قاتلین مردم افغانستان است. خود اش از ارتباطات مخفی با سازمان کی جی بی روسیه تا هم اکنون انکار نمیکند. در ماسکو، تاشکند، دوشنبه زمینه ای زندگی مرفع برایش مهیا است و چون دوران های قدرت حزب خلق در آستان روس ها بوسه میزند. او بعد از اینکه ماسکو را ترک و به هالند آمد نتوانست قناعت مقامات هالند را به خاطر پناهنده شدن بدست آورد و او را مجرم جنگی میدانستند ومجبور شد دوباره در جمهوری های شوروی سابق زیر سایه ای کی جی بی به حیات ننگین اش ادامه دهد.
نبی عظیمی که افتخار به نوشته های بی سر و ته و مبتذل اش به نام اردو و سیاست ، واهمه های زمینی و چند نوشته ای دیگر دارد... بیخبر ازین است که هیتلر هم نبرد من را نوشت و جواسیس کی جی بی هم راجع به جنایات خود در افغانستان خیلی چیز ها نوشته اند…
نبی عظیمی وقتی زمان حاکمیت حزب دیموکراتیک خلق را یاد میکند خواننده به فکر فرو میرود که اگر در آنزمان افسران متخصص و ماهر در رشته ها و مسلک های گوناگون نظامی، پیلوتان و تخنیکران برجسته ای بود که به دفاع از نظام میپرداختند و در نبرد جلال آباد صفوف نیرو های مجاهدین را در همه شکسته و آنانرا خرد و خمیر کردند. چه واقع شد که پلان های ملل متحد در اواخر حکومت نجیب الله برای گذار از جنگ و ستیزه و مصالحه به شکست مواجه شد و محمود مستری از میدان هوایی کابل آجازه ای بیرون برآمدن ازهواپیما اش را از دست داد و پلان صلح و مصالحه به جنگ ابدی مبدل شد؟ در همین راستا پرسش های است که تا حالا خود آقای عظیمی، نه کی جی بی و نه هم آی اس آی پاکستان بدان پرداخته است.
آقای نبی عظیمی در بخش از پاسخ های خود میفرمایند:... درباره این پرسش که بعد از خروج قوای ناتو از افغانستان در سال 2014 سرنوشت افغانستان چه خواهد شد؟ گمانه زنی های فراوانی وجود دارد. برخی ها سقوط دولت اسلامی را در طول چند روز حتی بیست و چهار ساعت پیش بینی می کنند، همان طوری که پس از خروج نیروهای شوروی سقوط دولت ما را پیش بینی می کردند. اما اگر تا دو سال دیگر – دو سال زمان اندکی نیست – رهبری جدید وزارت دفاع دست به کار شود و توانایی های اردو را چه از لحاظ کمی و چه از لحاظ کیفی ( اندیشه یی ومهارت های مسلکی ) ارتقا دهد، هرگز سقوط نخواهد کرد...
این جالب است. نظر مسلکی ایشان البته حکایتگر دوران فرار نیرو های شوروی وقت از افغانستان است و مقاومت اردوی مجهز با سلاح های باز مانده از نیرو های شوروی وقت!... اما خاک زدن به چشم مردم هم اندازه ای دارد؛ مگر شما و یاران شما نبودید که این حقیقت را با پیوستن به احمدشاه مسعود، عبدالرشید دوستم جنرال بیسواد و یارانش کتمان نمودید؟. چه چیزی شما را به این ائتلاف مجبور ساخت؟ و چه چیزی بعد ازین ائتلاف، یک دهه جنگ، هجوم نیرو های امریکا ـ انگلیس، فشار روز افزون سیاسی ایران و پاکستان به خاطر تجزیه ای افغانستان و یک سده عقب ماندگی سرزمین نور و خورشید آفکار فیلسوفانه شما را دگرگون میسازد که برای تعالی افغانستان پس از برآمدن نیرو های ناتو خوشبین هستید... روزیکه یاران شما هفت ثور را افریدند. در پنتاگون و محافل سرمایه داری امریکا پیک های به سلامتی شما بلند شده بود. فردا هم که نیرو های ناتو افغانستان را ترک کنند همان پیک ها به نام عظیمی ها، کرزی ها، ملا عمر ها، سیاف ها، علومی ها، تنی ها، ووو بلند خواهد شد. بگفته مردم تا احمق در جهان است مفلس در نمی ماند.
نبی عظیمی در پاسخ پرسش سوم خود میفراید که:... خدمت اجباری در ارتش یکی از فرایض تأخیر ناپذیر جوانان محسوب می شده است... ازین آقا کسی نیست بپرسد که سرباز گیری شما بعد از کوتای هفت ثور همه اش جبری و بر اثر زور و فشار بود... در تمام شهر های افغانستان جلب واحضار به نظام اجباری بود و در کوچه و بازار هیئت های سربازی گیری شما حتا چهل ساله ها را به خدمت اجباری عسکری سوق میدادند. اگر واقعیت پسند هستید هر چند این مخالف اندیشه ای چپی شماست به اساس قوانین مدنی باید محاسبه کنید. سربازیکه با زور به خدمت نظام در میاید نه با دولت و نه ملت پیمان همکاری خواهد داشت. حتا در شرایط حاضر سربازانی اند که بخاطر دفع و طرد منافع امریکا ـ انگلیس خود رانابود میکنند.
در پاسخ چهارم خود به امان معاشر اقای عظیمی میفرماید:... سال ها پیش در زمان ریاست جمهوری زنده یاد ببرک کارمل ، رییس ریاست کشف وزارت دفاع و معاون ریاست کشف و برخی اعضای این ریاست به اتهام گزارش دادن اسرار نظامی به احمد شاه مسعود ، از جمله پلان های عملیات محاربوی بازداشت شدند که بعد ها به خیانت خویش اعتراف نمودند. بدینترتیب تا زمانی که این ارگان ها از کارمندان خاین ، فاسد وبی ایمان تصفیه نشوند، چگونه می توان به این باور بود که دشمن آرام خواهد نشست و توسط این افراد به کشتار مردم و ویرانی بیشتر کشور دست نخواهد زد؟... خوب آری چنین بود که عده جاسوس نفوذی در صفوف قوای مسلح انقلابی و کارگری؛ به احمدشاه مسعود پلانهای دولت را افشاء نمودند. اما بعدا خود جناب عظیمی به حیث سرقوماندان اعلای قوتهای نظامی نه زار های نظامی را به احمدشاه مسعود افشاء بلکه خود و تمام هست و بود وزارت دفاع را به احمدشاه مسعود و جهادی های دیگر دو دسته تقدیم کرد. حالا نمیتواند اعتراف کند که ننگ تاریخ را گوشواره ای خود ساخته است.
سر انجام باید آقای عظیمی باور داشته باشد که پس از مرگ جنایتکاران نه سرمایه باد آورده، نه بلند منزلها و نه هم احکام بی پایه ای شان بدرد حاضرت و اخرت شان میخورد. وقتی مردند همه بر مقبره ای شان مرداری خواهند کرد و حتا استخوانهای شانرا از زمین بیرون کشیده و به دریا خواهند ریخت....
سرانجام نبی عظیمی یگانه کسی بود که اردوی افغانستان و دیپو های سلاح انرا را به زنگی های مست سپرد و در عملیات ویرانی شهر کابل و کشتار شصت هزار بیگناه پایتخت افغانستان پیشگام گردید...
افغان موج