سیامک بهاری
کابوس بازگشت طالبان بر سر مردم افغانستان سایه انداخته است. همه افسانه پردازیهای دموکراسی آمریکایی و شرکاء غربی یک شبه نقش بر آب شده است. استراتژی شکست خوردهٔ آنچه در بیست سال با صرف هزینه میلیاردها دلار قرار بود تروریسم را در افغانستان ریشه کن کند، عملا به سکوی پرش و قدرت گیری دوباره هیولای تروریسم اسلامی برای ایجاد امارت اسلامی و تشدید تفرقه و جدایی قومی و نژادی ختم شده است!
چشم پوشی عامدانه بر جنایات و پتانسیل توحش نهادینه شده این جریان تروریستی نقطه اتکا و ثقل سازش با طالبان است. آنچه به نام صلح و سازش بخورد مردم افغانستان داده شده است، بازگرداندن طالبان به شرط سر و شاخ نشدن با غرب است.
این حقیقت که هیچ تغییری ولو سطحی در مواضع و بنیادهای ایدئولوژیک طالبان رخ نداده است. برای آمریکا و متحدان آن، دولتهای منطقه، کاربدستان حکومتی که طالب را برادران ناراضی میخوانند واضح است.
توافقات آمریکا و متحدان آن در منطقه با اسلام سیاسی و تعیین قلمرو برای آن در آسیای میانه است. سپردن بخشی از منطقه به شرط حفظ منافع با غرب، مبنای واقعی خروج آمریکا از افغانستان است.
رقبای منطقهای در پس این توافقات و سهمخواهیها، راه به قدرت رسیدن، رسمیت بخشیدن و تطهیر این هیولای وحشی را بر سر دست گرفتهاند. آنچنان صحنه بزرگنمایی شده است که خود طالبان هم نمیتوانند این قدرت کاذب اعطایی را به سادگی هضم کنند.
در طرف دیگر اما، مردمی بی دفاع، در برابر توحش تروریسم اسلامی طالبان، ناامید از حکومتی پوشالی و تا مغز استخوان فاسد در میانه میدان به حال خود رها شدهاند. تنها از آغاز حملات طالبان، نزدیک به سیصد هزار نفر از مردم مناطق جنگی بدون دریافت کوچکترین کمکی بیخانمان و آواره شدهاند.
همهٔ کبکبه و دبدبه غرب فرو نشسته است و عربده تروریسم اسلامی از هر سو بلند است. مناطق بیشتری به دست آنها میافتد. دولت مدام کتمان میکند و رجز میخواند و در عمل دامنه متصرفات طالبان گستردهتر میشود. با مقابله ضعیف و تحرک ناچیز نیروهای امنیتی و نظامی، خریداری و به تسلیم کشاندن برخی فرماندهان و فرار از میدان جنگ و ترک جبهه، شهرهای بزرگ عملاً در محاصره قرار گرفتهاند. با کنترل و تصرف شش گذرگاه مهم مرزی با کشورهای تاجیکستان، ترکمنستان، پاکستان و ایران، برتری استراتژیک طالبان بر مرزها، عبور و مرور، منابع مالی و صادرات و واردات و تسهیل در قاچاق مواد مخدر به صورت انحصاری در اختیار این جریان است. ارتش سیصد هزارنفره و آموزش دیده در مقابل مشتی تروریست وحشی و بیریشه، قالب تهی کرده است. هرجا مقاومت و ایستادگی هست به قدرت و اراده مردمی است که در مقابل این توحش افسارگسیخته ایستادهاند و دلیرانه مقاومت میکنند.
حاکمیت مطلق بر زندگی مردم، وضع قوانین شریعت اسلامی
در هر نقطهای که طالبان مستقر شدهاند همان قوانین جاری تحت عنوان ابلاغیۀ امارت اسلامی را بر مردم تحمیل کردهاند:
مردها نباید ریش خود را بتراشند یا کوتاه کنند. زنها حق ندارند بدون مَحرَم شرعی در بیرون از خانه پا بگذارند. مردها باید هنگام پنج وقت نماز در مساجد حاضر باشند و همه مغازهها در این هنگام تعطیل شوند. تماشای تلویزیون خلاف شریعت است و باید تلویزیونها خاموش باشند.
مغازهدارها حق ندارند به زنان وسایل آرایش و لباس بفروشند. بازار زنانه خرید و فروش وسایل آرایش و لباسهای سنتی و محلی تخریب خواهد شد.
تمامی مدارس و مکاتب دخترانه فقط تا کلاس سوم باز میمانند و بقیه مسدود میشوند. فروش گوشت مرغ که در خارج از افغانستان ذبح شده است قطعاً ممنوع است.مردم باید مالیات، زکات و عشر مزارع و داراییهایشان را به این گروه بسپارند.
در طی همین مدت بیشتر از بیست رسانه رادیویی و تلویزیونی در شمال افغانستان تعطیل شدهاند.دو گزینه در مقابلرسانهها و خبرنگاران است؛ یا فعالیتشان را بکلی متوقف کنند یا بر اساس دستورات و سلیقه طالبان به کار خود ادامه دهند.در مناطق زیر سلطه به جز پخش تلاوت قرآن و اخبار فعالیتهای جنگی طالبان، هر برنامه دیگری ممنوع گردیده است.
شورای قضایی طالبان در مناطق تصرف شده از هر خانوادهای که اعضای آن در نهاد دولتی شاغل است، خواسته است که یا یک قبضه اسلحه معادل دو هزار دلار امریکایی تحویل دهند یا یک مرد برای جنگ به این گروه تسلیم کنند.
اطلاعیه امارت اسلامی طالبان در باره جهاد النکاح و گرفتن دختران از خانوادهها نمونه همان توحش شناخته شده تروریسم اسلامی است که از طالبان تا داعش و جبهة النصرة و الشباب و القاعده در حال وقوع است.
جمهوری اسلامی و تطهیر طالبان
استراتژی آمریکا در بازگرداندن امارت اسلامی طالبان، آرایش سیاسی جدیدی در خاورمیانە و آسیای میانه بوجود میآورد. بە قدرت رسیدن یک نیروی تروریستی اسلامی ایدئولوژیک حنفی بویژه در مرزهای شرقی ایران، که برای بار دوم در توافقات با آمریکا به قدرت سیاسی آورده میشود. برای جمهوری اسلامی ایران جایگاه جدی دارد. خلاء خروج نیروی نظامی آمریکا از افغانستان برای جمهوی اسلامی ایرن وسوسه انگیز است. استراتژی حکومت ایران مقابله با حضور نظامی آمریکا در منطقە، است. گسترش رابطه با طالبان از این منظر، هدف دراز مدت حکومت ایران بوده است. بحران آب یکی از مسائل مورد توجه جمهوری اسلامی در تعاملات دراز مدت با طالبان است. در عین حال طالبان یک جریان یکدست و تابع مرکز نیست. جناحهای مختلف آن با وابستگیهای عمیق سیاسی و امنیتی متفاوت با دولتهای منطقه در حال معامله و بده بستان سیاسی و نظامیاند.
از این رو جمهوری اسلامی تأمین تسلیحاتی و تدارکاتی مورد نیاز طالبان، در رقابتهای شدید منطقهای، پس از خروج نیروهای نظامی آمریکا و ناتو را تقویت میکند، ایجاد حسن رابطه و استفاده از ظرفیتهای تروریستی و ارتجاعی طالبان، تلاش برای خودنمایی در منازعات جاری، برگ برنده برای جمهوری اسلامی محسوب میشود. در عین حال که طالبان عمیقاً به این برسمیت شناخته شدن نیازمند هستند.
خصوصیات مشترک و تحجر قرون وسطایی طالبان و جمهوری اسلامی طبعا راه را برای این نزدیکی و تعامل استراتژیک هموارتر خواهد کرد. نباید فراموش کرد که به هر درجه که طالبان به عنوان یک جریان تروریستی اسلامی در افغانستان بتواند نیروهای سیاسی مترقی و سکولار را به عقب برانند و قدرت اعتراض اجتماعی آنان را تضعیف کنند، جمهوری اسلامی خود را با آنان هم جهت تر مییابد و با خیال آسودهتری به گسترش دامنه نفوذ سیاسی ارتجاعی خود در افغانستان ادامه خواهد داد.
تلاش همه جانبه جمهوری اسلامی در شرایط حاضر با دعوت رسمی از طالبان با همه مشخصات جنایتکارانه تروریستی، زن ستیزانه، عقبمانده و ضد بشری آن ساده و سر راست نیست. جمهوری اسلامی ناچار به تطهیر آن است. شورای امنیت ملی، وزارت خارجه و دستگاههای تبلیغی در همین راستا، تنظیم رابطه با طالبان را پیش میبرند. روزنامه کیهان شریعتمداری، رسماً به به بلندگوی این تطهیر بدل میشود و تلویزیون رسمی کشور به قباحت زدایی از اعمال طالبان میپردازد.
ضرورت فوری عروج اعتراضی علیه وضع موجود
جامعه زخم خورده و مصیبت دیده افغانستان در محاصره توحش طالب و فساد و لاابالیگری حکومت، بر سر یک دوراهی بسیار خطرناک قرار گرفته است. هر درجه از تمکین، عقب نشینی بیشتری را به مردم تحمیل خواهد کرد.
احزاب و سازمانهای سوسیالیستی و مترقی، تشکلها و شخصیتهای آزادیخواه در داخل و خارج افغانستان، در شرایط حاضر، علیرغم پیچیدگی اوضاع و دخالت دهها فاکتور داخلی و خارجی، مصائب و خطرات و محدودیتها، نقش تاریخ سازی به عهده دارند! باید بر این اوضاع چیره شد. تا فرصت باقی است، تعرض را سازمان داد و قدرت اعتراض مردم را به میدان آورد. اتحاد بر سر پیروزی مبارزات مردم علیه طالب و حکومت فاسد، مقدم است بر هر منفعت سازمانی، گروهی و تشکیلاتی.
یک راه در مقابل جامعه است؛ نه به طالبان، نه به حکومت فاسد، زنده باد قدرت اعتراض مردم!
در داخل کشور با بسیج و مسلح کردن مردم در مقابل طالبان و ایجاد هستههای مقاومت باید عرض اندام کرد. نیرویی باید دیده شود، دخالتگر باشد، چیزی را جابجا کند، سنگری بسازد تا مورد اعتماد و اتکا مردم قرار گیرد. این اولین قدم را باید هرچه زودتر برداشت. احزاب جهادی و اکت و ژستهای مردمخواهی امتحان خود را پس دادهاند. نه نیرویی بسیج کردهاند و نه خواهند کرد. هر درجه که قدرتی هم بدست بیاورند در پای میز معامله به قیمت هست و نیست مردم به فنا خواهد رفت.
دفاع از حقوق زنان و آزادیهای فردی و اجتماعی در مقابل تعرض اسلام سیاسی جز با تعرض مقابل به نتیجه نخواهد رسید. تعرض جنبش مترقی زنان یک سنگر مهم در مقابل توحش طالب است. این تعرض یعنی سازمان دادن و به میدان آوردن حق زن همین حالا! نمایندگی صدای اعتراض زنان همین حالا باید بسیج شود. فردا دیر است.
به میدان آوردن نیروی وسیع اعتراضی در خارج از افغانستان. این نیرو حی و حاضر وجود دارد و باید متشکل و سازمان یافته صفوف خود را منظم کند. بلندگوی فریاد رسای اعتراض شود. میدانهای همه شهرها را به تریبون دادخواهی علیه طالب و حکومت فاسد بدل کند و افکار عمومی جهانیان را با خود همراه کند.
جنبش علیه بازگشت طالبان به یک پلاتفرم روشن و عملی نیاز دارد که همه مبارزین داخل و خارج را در یک صف متشکل کند. هر گوشهای باید به سنگری برای دفاع از مردم مصیبت دیده افغانستان بدل شود. این نبردی بر سر ماندن و نماندن است و باید با نابودی کل ارتجاع حاکم به پیروزی مردم در افغانستان بدل شود. این پلاتفرم و عملی کردن آن وظیفه تاریخی نیروهای سوسیالیست و مترقی است.