افغان موج   

انسان اجتماعی اکنون تحت دگرگونی های دم افزون دانش و فن، زندگی نوینی را تجربه می کند که از یک بارزه شکلی و هویتی خاصی برخوردار می باشد. درک و فهم نمودهای بیرونی و درونی این روندهای متحول و متکامل، نیاز ضروری برای مبارزه با یورش و چالشی است که صاحبان ثروت و قدرت با مطالبه به مطلوب کردن دستاوردهای آن ها، تلاش همه جانبه ای را برای وقفه و یا به تاخیر انداختن روندهای الزامی و ایجابی آغاز کرده اند.

دنیای مجازی حاصل تحول ابزارهای ارتباطی، اطلاعاتی و رسانه ای، به جولانگاهی برای فرافکنی ها، دروغ پردازی ها و ریا و فریب افکار عمومی جهان جهت پیشبرد اهداف ضد انسانی نظام سلطه سرمایه مبدل شده است. تلاش بی وقفه ای برای گسست پیوندهای اجتماعی و احیاء و ابقای مناسبات کهن و بازدارنده رشد و تعالی جامعه و جمع آغازشده است...


سازواره های زیستی با تهدید و تخریب امواج خروشان ابزارهای ارتباطی و اطلاعاتی و ستم دم افزون دارندگان قدرت و مکنت، بسوی یک دگرگونی بنیادی روی آورده که تمامی انسان ها را در تخریب و تهدید جامعه و طبیعت، بسوی نوعی زیستی نامتعادل و نامتعارف هدایت کرده است. دنیای مجازی در عدم تعادل و فرتوتی اندیشه و اراده انسانی، در تلاشی همه جانبه و بیمارگون، جان و روان آدمی را برای امیال و اقوال پست و دنی اربابان زر و زور، بسوی نوعی بردگی و بندگی ایده ای و معیشتی هدایت کرده است. روندی که تشتت و پراکندگی و فریب و اوهام را یکجا گرد آورده تا بتواند مناسبات کهن و بنیان های فرتوت و متعدی به حقوق انسانی را با رنگ و لعابی کاذب و فریبنده به انسان ها القاء و به ابقا و استمرار بسیاری از بارزه های ستم و تجاوز طبقاتی با توجیه و تاویل های حمایتی و حراستی از حاکمیت ستم و تعدی توتالیتاریسم اقتصادی و سیاسی، همراه گردند. روندی که بشریت را در فضای التهاب و اغتشاش از درک واقع و حقیقی زیستی، بسوی فهم باژگونه و محدود تعامل و مطلوبیت حیات جمعی سوق داده است. تخریب طبیعت و درهم ریزی و تحدید شور و شعور عمومی به آشفتگی و پریشانی اندیشه و روان آدمی روی آورده؛ تا قدرت و شهامت و شجاعت عامه را برای مطالبات واقعی و مطلوب با آگاهی های کاذب القایی از حیّز انتفاع بازدارند.

دستاوردهای مبارزات جهانی کارگران و زحمتکشان، و همچنین حذف و حد نیروهای کار با اتکای به ابزار و امکانات نوین تکنیکی و فنی، نمودهای نوینی از تعاملات اجتماعی را موجد شده است که تعدی و فشار و فقر و فاقه عمومی به ویژه کارگران و زحمتکشان را فزونی بخشیده است. روندی که تهدیدی جدی برای توسعه پایدار و بروز بازتاب های آزادانه انسانی محسوب شده و روند فراشد های جامعه های انسانی را با بن بست های صعب و شکننده روبرو ساخته و خواهد ساخت. مرحله ای از تحولات تاریخی که سرنوشت انسان ها را اندکی انگشت شمار از دارندگان قدرت و ثروت رقم زده و در تلاشی مضاعف برای تداوم سلطه و استبداد خویش، همه ابزارهای تخریب و تشویش اذهان و اعمال انسان ها را با خود همراه ساخته اند. اگر تا دیروز در بی خبری و عدم اطلاع انسان ها از فراشد های تجاوز و تعدی حاکمیت مستبد سرمایه در اقصی نقاط جهان برای تحمیل و تحکیم سیاست های جنایتکارانه و متجاوزانه بر سرنوشت انسان ها رقم خورد؛ اکنون در تحول و تکامل دم افزون تکنیک و فن وبا وارونه نمایی و فریب و دغل در فضای مجازی، وایجاد جو و محیطی ناامن برای اندیشه و تعامل عمومی، جامعه و انسان را نه تنها از حقوق طبیعی و انسانی اش بلکه از تفاهم و تعامل برای بیان حقوق از دست رفته خویش نیز باز داشته اند. تلاشی که می رود با توسعه ابزارهای هوشمندی چون هوش مصنوعی و انواع میکرو چیپ های الکترونیکی به مهار هرچه بیشتر انسان ها برای اجرا و اعمال سیاست های تجاوزکارانه روی آورند.

در پس داده های اطلاعاتی و ارتباطی بی مایه و کاذب برای اشتغال ذهنی و بداندیشی و کم مایگی درک و شناخت چرایی و چگونگی روندهای نامتعارف کنونی، منابع طبیعی و دسترنج انسان ها برای مسابقات تسلیحاتی نامتعارف و تسویه حساب های قدرت های پوشالی و بی هویت هزینه شده و بخش عمده ای از ثروت عمومی در راه بیهوده و پوچ رقابت های تسلیحاتی از دایره سازندگی و رفاه و آسایش عمومی رخت بر بسته است. چرا که ثروت های مصادره شده عمومی برای ساخت جنگ افزارهای کشتار فردی و جمعی گذشته، امروز از حیز انتفاع باز مانده و فصل جدید و نسل نوینی از کار افزارهای کشتار انسان ها با ویژگی های منحصر به فرد و بلعیدن بودجه عظیمی از ثروت عمومی پا گرفته است. تاکنون هیچ وقت بشریت تا این اندازه در سراشیبی سقوط و نزول ارزش های انسانی خود قرار نداشته است. در پس همین آفرینش های کاذب و دروغین اطلاع و خبر در فضای مجازی است که انسان ها در پیچ و خم درک وارونه و فهم کاذب از فراشد های اقتصادی و اجتماعی،از ستمی که بر همنوع و هم جنس اش در اقصی نقاط جهان می رود؛ بی تفاوت گذر کرده و متجاوزین را برای تعدی و ستم مضاعف تشویق و تشدید می نماید. اکنون ایران، سوریه، یمن، لیبی، عراق، افغانستان و بخش عمده ای از آفریقا، در پس جعل و جهل خبری و بی تفاوتی ناشی از اغتشاشات ذهنی، زیر مهمیز خشن و مرگبار اهداف استثماری و استعماری دارندگان ثروت و قدرت، در شرف نابودی و فاقد حداقل زیست انسانی خود می باشند. دیگر با در هم ریختگی و هم پیوندی سیاست و اقتصاد در سطح جهانی، مقابله با توحش و بربریت اقلیتی حاکم بر سرنوشت بشری، تنها و در سطح محدود ملی میسر نیست، بلکه وحدت و انسجام انسان ها را در سطح جهانی می طلبد که بتواند تمامی اهتمام و وارونه سازی اندیشه و عمل انسان ها را برای اهداف سخیف و ضد انسانی خنثی و بسترهای یک زیست انسانی را در جامعه جهانی فراهم سازد. چرا که اکنون تنها این کارگران و زحمتکشان نیستند که زیر مهمیز خشن و نا انسانی ستم سرمایه، از حقوق طبیعی و انسانی خویش باز مانده اند؛ بلکه بشریت و ارزش های انسانی شان با تخریب طبیعت و لشکرکشی ها و تسویه حساب های سیاسیاقلیتی صاحب قدرت و ثروت، در معرض فنا و نابودی قرار دارند.

کنترل جامعه از طریق ابزارهای ارتباطی و اطلاعاتی و همچنین تولیدات رسانه ای برای انحراف اذهان و القای آگاهی های کاذب، می رود که انسان ها را به ابزاری رام و مطیع در خدمت امیال پست و دنی صاحبان قدرت و ثروت مبدل سازد. با استفاده از فضای دهشت و وحشت بیماری های همه گیر چون کرونا ویروس، انسان ها را در حبس خانگی بدون تمهیداتی برای آینده، نگه داشته و با تشویق و ترویج کار از راه دور، انسان ها را ایزوله و پیوندهای اجتماعی را سست و ناپایدار ساخته اند. روندی که می رود؛ انسان ها را از یکدیگر غافل و نگاه سرسری و گذرا به حیات اجتماعی و انسانی را نهادینه سازد. از خود بیگانگی انسان ها نسبت به یکدیگر تحت القائات مداوم فضای مجازی با گسترش دامنه آگاهی های کاذب، مسئولیت گریزی نسبت به جامعه و انسان را توسعه بخشیده؛ و اهرم های حراستی و حمایتی برای احقاق حقوق طبیعی و اجتماعی انسان ها در حال سست و بی اثر شدن می باشند. اقلیتی که با رقابت های سهمگین انباشت افسارگسیخته حاصل دسترنج انسان ها و تخریب روزافزون طبیعت، می خواهند دنیا را ببلعند؛ تمامی اهتمام خویش برای تخریب روابط و مناسبات انسانی را برای تداوم استثمار، استعمار و استحمار انسان ها بکار گرفته و می گیرند. بشریت بایستی هوشیاری و مسئولیت پذیری خویش را نسبت به خود و آیندگان بکار گیرد و انسان ها در یک صف متحد و همگام برای ابقاء و استیفای حقوق انسانی خویش مبارزات همه جانبه ای را آغاز نموده و در برابر اجحافات و تعدیات حاکمیت مستبد سرمایه بپا خیزند.اگر هم اکنون عزم و اراده جهانی برای پایان دادن به تعدی و تجاوز حاکمان مستبد سرمایه بکار گرفته نشود؛ قطعا با تجربه اندوزی عمال سرمایه از پاندمی کرونا ویروس برای پیشبرد اهداف ضد انسانی شان، بشریت پاندمی های دیگری را تجربه خواهد کرد؛ و انسان ها در اسارت تصمیم سازی های ضد انسانی حاکمیت مستبد سرمایه، بار دیگر دهشت و مرگ را برای امیال رذیلانه و سیری ناپذیر اقلیتی حاکم پیشِ رو خواهند داشت.

پیامدهای بحران های ادواری نظام سلطه سرمایه و همچنین اثرات ویرانگر پاندمی کرونا ویروس بر روان و جسم انسان ها، که به تمدید و تشدید بحران اقتصادی و اجتماعی کنونی جامعه های انسانی منجر شده است؛ دولت و قدرت سرمایه را در انتهای راهی به سوی سقوط و نزول، به تکاپو برای تاخیر و وقفه در برقراری بنیان های نوین اقتصادی و اجتماعی واداشته است. واکسن کرونا ویروس که با کار و تلاش مردم جهان حاصل آمده و بایستی رایگان و برای مهار فاجعه ای که خود مسبب آن بوده اند؛ به کار گیرند؛ به ابزاری برای انباشت انگل وار و افسارگسیخته ثروت و همچنین سنجه عمومی برای مشروعیت بخشیدن و مقبولیت حاکمیت نامطلوب و هنجارشکن عناصر سرمایه مبدل ساخته؛ و دنیای مجازی را به فضایی برای فرافکنی ها و توجیه و تاویل های رویکردهای مخرب محیطی خود مبدل کرده اند. با ایجاد فضای بلبشو در افکار و اعمال عمومی، روند دگرگونی های الزامی را کند و یا متوقف ساخته و ایده و آرای عمومی را متناسب با اهداف و طرح های شیطانی و ضد بشری خود بکار گرفته و می گیرند.

تمامی ابزارهای ارتباطی و اطلاعاتی و رسانه ای، با خلع ید از عناصر سرمایه بایستی در خدمت جامعه و مردم قرار گیرد و برای اعتلای ارزش‌ها و بهبود زیست انسانی بکار گرفته شوند. چرا که با واقع گریزی و حقیقت پریشی این عوامل تکامل و توسعه جامعه و انسان، بسیاری از معادلات و مولفه های زیست جمعی در فرافکنی، باژگونگی گویی و دروغ پردازی های آن ها، در معرض اجمال و امهال و برای حفظ و حراست از بن مایه های فرتوت و از هم گسیخته نظام سلطه سرمایه قرار دارند. اکنون بازیابی و بازسازی هویت های کهن نظام سلطه سرمایه از یک طرف و تلاش برای هویت بخشی نوین توسط دایره نخبگان حامی بنیان های ترک خورده نظام سلطه سرمایه از طرف دیگر، تلاش بدفرجام و بی سرانجامی است که توسط عوامل سرمایه در جریان می باشد. مبارزه دو جناح ضد مردمی که روند تغییر و دگرگونی های لازم را دچار وقفه نموده و یا طولانی می سازد. مبارزه ای فریبنده و چالش برانگیز در درک و شناخت ماهیت واقعی و حقیقی اهداف و امیال عوامل سرمایه را پنهان و مبارزین واقعی مردم را دچار شک و تردید و یا انحراف از مواضع انقلابی نموده است. اکنون مردم جهان بایستی بدور از امتیاز و اختلاف طبقاتی که صاحبان قدرت و ثروت بر آنها تاکید دارند؛ همراه با محرومین و زحمتکشان، دنیای متفاوتی را بنا نهند که در آن منابع و منافع طبیعی و انسانی در خدمت جمع و جامعه قرار گرفته و از اقلیتی قاهر و متجاسر به حقوق انسانی خلع ید شود. تعویض مهره و چهره عوامل استثمار و استعمار با استحمار مردم جهان از طریق ابزارهای ارتباطی و رسانه ای، از اهداف شوم عمال سرمایه برای تداوم حیات مذبوحانه شان می باشد. چرا که همواره در بن بست های شکننده و انهدامی، حیل و قیل برای نیات رذیل و دنی صاحبان قدرت و ثروت کارساز بوده است.

دنیای مجازی، فضای تعمیق و تحمیق اندیشه و عمل انسانی است که قدرت بازآفرینی و بازسازی ایده های مطرود و یا تخریب و تخطئه ارزش های متعالی و باورهای به واقع مردمی و انسانی را دارا می باشد. این فضای مشئون از ریا و دغل در حفاظت و حراست از منافع و مصالح بازندگان سیاسی و دارندگان قدرت و مکنت نقش بارز و اساسی را بازی می کند. دنیایی که پول و قدرت را می ستاید و افکار عمومی را برای رقابت و رذالت های حذف و حدهای زیست جمعی آماده می سازد. روندی که آگاهی های کاذب را اشاعه می دهد و با بزرگ کردن کوچک ها، بزرگان را در محاق و محاط تفسیر و تاویل های جانبدارانه از حیّز انتفاع باز می دارد. اگر چه این فضا به ظاهر برای اندیشه های مترقی و باورهای انسانی مهیا و قابل بهره گیری به نظر می رسد؛ولی محذورات و محدوده های مانورهای سیاسی و اجتماعی حاکمیت سلطه، فرصت و امکان حرکت لازم و مکفی را حذف و تبادل و تقابل را در تقلیل و تفصیل های مورد لزوم سلطه و قدرت هدایت می کند. فضایی که دنیای حقیقی را با تصویر سازی های کاذب و الگو سازی های فریبنده و دروغین به جهنمی برای زیست عمومی مبدل ساخته و می سازد.

نیروی کار هم از لحاظ نظم درونی و هم سازمان اجتماعی، دچار یک دگرگونی اساسی و بنیادینی گردیده که اشکال کلاسیک همگرایی و هم پیوندی های اجتماعی برای پیشبرد اهداف مبارزاتی صنفی و سیاسی و یا اقتصادی پاسخگو نیست. چرا که تحولات تکنیکی و تاملات بازیگران صحنه های سیاسی و اقتصادی تحت تاثیر تحول و تکامل، تعاملات اجتماعی را در هجو و هراس ناشی از تخریب و ترهیب طبیعت و جامعه وا نهاده اند. کارگران به عنوان طلایه داران مبارزات رهایی بخش محرومان و زحمتکشان در این افول و نزول ارزش های به واقع انسانی نیازمند حمایت و همراهی آحاد مردم در یک پیوند تنگاتنگ جهانی برای بازیابی هویت های به واقع انسانی می باشند. چرا که تمامی نیروهای کار امروز مانند بردگان سرمایه و صرفا برای تمایلات اقلیتی صاحب قدرت و ثروت از حقوق طبیعی و اجتماعی خویش بی بهره مانده اند. دولت ها نیز به عنوان خادمان سرمایه همراه با پلیس به عنوان مزدوران آن، حامی سیاست های این اقلیت متجاوز به حیات فردی و جمعی می باشند. اقلیتی که کره زمین را مایملک خود دانسته و بدون توجه به زیست ساکنان این کره و نیازمندی هایشان از هیچگونه تخریب و تضییع حقوق طبیعی و انسانی فروگذار نمی کنند. این اقلیت متجاوز نه تنها کره زمین بلکه کرات دیگر را نیز به بهانه پیشرفت و توسعه دامنه علم و دانش آلوده اند. امروز کرات دیگر مملو از ابزارهای جاسوسی و ردیابی است که برای رقابت های تسلیحاتی و شناخت میزان منابع و مواهب دیگران برای یورش و چپاول و استثمار و استعمار مورد استفاده قرار می گیرند. این وضعیت بایستی به نفع جمع و جامعه برای برقراری یک تعادل اساسی و بنیادی اقتصادی و اجتماعی تغییر نماید و این امر تنها با یک وحدت جهانی که از کانال یک آگاهی واقعی و پشت سر نهادن تمهیدات فریبکارانه و متعدی نظام سلطه سرمایه گذر می کند؛مقدور خواهد بود.

نهادینگی بسیاری از نمودهای فرهنگی و اجتماعی حاکمیت سرمایه در بین آحاد مردم، امروز یکی از چالش های اساسی مبارزه با تعدی و تجاوز سرمایه به حریم امن عمومی می باشند. نمادهایی که بین اعتقاد و عمل عمومی یک خط فاصل و یک همراهی ناآگاهانه و ناخواسته را بر همگان تحمیل نموده است.شاخص ترین و بارزترین نماد آن اندیویدوالیسم یا اصالت فرد است که از بطن قاعده و قانون لیبرالیسم برخاسته و الگوی رشد و توسعه ابعاد اجتماعی و انسانی گردید.فرایندی که با مکتب و مدرسه حاکمیت سلطه سرمایه در آمیخت و از خانواده تا تمامی گذر حیات اجتماعی انسانی وی را ترغیب و تشویق برای بروز توانمندی های خود در راستای تحکیم بنیان های فردی با تخریب و ترهیب منافع جمع و جامعه سوق داده، و انسان ها را در مغاک تیره و ظلمانی ستم و استبداد و تعدی و تجاوز به حریم یکدیگر فرا خوانده است. این عادت زشت و سخیف امروز شاید همه و یا بسیاری از مبارزان راه آزادی و عدالت را همراهی می کند. روندی که با ایجاد فاصله بین تئوری و پراتیک، تمامی اهتمام و تلاش مبارزاتی را در فرهنگ نهادینه فردیت فرد و برون سپاری مصالح و منافع ایده ای و سازمانی و یا حزبی به حراست و حمایت از منافع فردی و خانوادگی خویش، تحلیل برده است. نظام سلطه سرمایه و مولفه های زیست اجتماعی ابداعی و اهدایی اش از جمله دموکراسی نیز تابعی از این فرهنگ نهادینه و خودباختگی انسان ها در برابر مظاهر تمدنی است که این فرهنگ بجای گذاشته است. چرا که در این فرهنگ نهادینه، اصولا گسست پیوندهای اجتماعی و همچنین گریز از مسئولیت های فردی و جمعی در قبال جامعه و انسان برای حفظ و حراست از منافع فردی و خانوادگی نهفته است. قطعا تا زمانی که این فرهنگ الگوی زیستی عمومی در تبادل و تبدیلات اجتماعی و انسانی باشد؛ حاکمیت سرمایه، هر گونه اعتراضات و اختلافات را در پس بده بستان های درون اجتماعی و بین فردی که تابعی از فرهنگ نهادین فردگرایی می باشند؛ از مضمون و محتوای واقعی اش تهی می سازد. یقینا تا زمانی که این فرهنگ به عنوان الگوی زیستی غالب عمومی باشد؛ حاکمیت سرمایه بدون دغدغه و نگرانی به حیات متعدی و متجاوز خویش تداوم خواهد بخشید. براین اساس دموکراسی و رواداری بورژوایی نیز در همین چارچوب قابل بحث و فحص می باشند.

اکنون با رشد و توسعه دم افزون ابزارهای ارتباطی و اطلاعاتی، و روشن شدن بسیاری از حقه و حیل حاکمیت ظالمانه سرمایه، این فرهنگ نهادین در حال خدشه پذیری جدی می باشد. براین اساس نظام سلطه سرمایه با بهره گیری از تحول و تکامل دانش و فن، در تلاش برای تحمیل راه های نوینی است که بتواند این گسست و افتراق انسان ها از یکدیگر را تداوم بخشد. افزایش دامنه فقر با تغییر اشکال بهره کشی و بهره گیری از ابزار و انسان، تغییر در شیوه کار از جمله کار از راه دور،جایگزینی ابزار بجای انسان، گسترش دامنۀ پیمان های کاری موقت، تمرکز تولید و توزیع در دست معدودی کلان سرمایه داران، و مهمتر از همه، با ایجاد درک کاذب از تعاملات اجتماعی، بدبینی، حسد، خودخواهی های مفرط، کینه و نفرت و... انسان ها را از یکدیگر دور و به ابزاری برای رفع تمایلات و تمنیات کاذب و بی هویت مبدل ساخته و می سازد. بنابراین توسعه و کمال دامنه دانش و فن همواره ابزاری برای سلطه گری و تخریب و تضعیف طبیعت و جامعه بوده و هست؛ با این تفاوت که اکنون در عصر دیجیتالی و دنیای مجازی، تکنیک های نوین تقابل و سلطه گری در نظام سلطه سرمایه، بشریت را در لبه پرتگاه فنا و نیستی قرار داده است. خاتمه دادن به این یورش و کوشش انهدامی و امهایی نیازمند یک اراده جمعی و جهانی است که در یک صف واحد و با یک هدف مشترک برای ساختن دنیایی بهتر و فارغ از دغدغه های ترهیب و تفکیک جامعه و انسان گام بردارند. اکنون صلح جهانی در خطر جدی از سوی کسانی است که مقاومت مرگباری را در برابر تغییرات الزامی و ایجابی حاصل تکامل و تحول جامعه و انسان از خود بروز می دهند. دنیای جدید بایستی با مشارکت جمعی جامعه جهانی برای پایان بخشیدن به هرگونه تعدی و تجاوز به حقوق طبیعی و انسانی با گرایش به وحدت و انسجام بین المللی ساخته شود.

نتیجه اینکه: انسان اجتماعی اکنون تحت دگرگونی های دم افزون دانش و فن، زندگی نوینی را تجربه می کند که از یک بارزه شکلی و هویتی خاصی برخوردار می باشد. درک و فهم نمودهای بیرونی و درونی این روندهای متحول و متکامل، نیاز ضروری برای مبارزه با یورش و چالشی است که صاحبان ثروت و قدرت با مطالبه به مطلوب کردن دستاوردهای آن ها، تلاش همه جانبه ای را برای وقفه و یا به تاخیر انداختن روندهای الزامی و ایجابی آغاز کرده اند. دنیای مجازی حاصل تحول ابزارهای ارتباطی، اطلاعاتی و رسانه ای، به جولانگاهی برای فرافکنی ها، دروغ پردازی ها و ریا و فریب افکار عمومی جهان جهت پیشبرد اهداف ضد انسانی نظام سلطه سرمایه مبدل شده است. تلاش بی وقفه ای برای گسست پیوندهای اجتماعی و احیاء و ابقای مناسبات کهن و بازدارنده رشد و تعالی جامعه و جمع آغازشده است. تلاشی برای استتار تمامی اجحافات و تجاوزات به حقوق طبیعی و انسانی که با وقوع دهشت و وحشت پاندمی کرونا ویروس ابعاد گسترده و نوینی به خو‌د گرفته است.اقلیتی صاحب قدرت و ثروت، با نگاهی قیم مآبانه به سرنوشت انسان ها از هیچ خدعه و نیرنگی در فضای مجازی برای فریب و القائات کاذب افکار عمومی جهان همراه با اغتشاشات ذهنی و محیطی معیوب و مرعوب، فروگذار نمی کنند. با گسترش نسل های جدیدی از جنگ افزارهای کشتار های فردی و جمعی با هزینه محرومان و زحمتکشان، هر چه بیشتر بر دامنه فقر و نابسامانی های اجتماعی افزوده و می افزایند. رخدادهای محیطی از جمله پاندمی کرونا ویروس را به ابزار دهشت و وحشت و همچنین عامل ناپایداری ارتباطات درون اجتماعی مبدل ساخته و از هرگونه تمهیدات موثر برای مهار و یا جلوگیری از روندهای مشابه در آینده می گریزند. چرا که این رخدادهای دهشت و وحشت از طرفی برای حاکمیت مستبد سرمایه فرصت ساز هستند و از طرف دیگر نهادینه سازی برخی نمودهای نوین اجتماعی و فرهنگی را برای مهار هرچه بهتر و بیشتر مطالبات و اعتراضات عمومی که بر بستر ناتوانی های ذاتی و بحران زده نظام سلطه سرمایه در حال شکل گیری هستند؛ را فراهم می سازند. اکنون بشریت در یک خطر جدی زیست محیطی و اجتماعی قرار داشته و صلح جهانی در افزون خواهی ها و انباشت لجام گسیخته اقلیتی صاحب ثروت و قدرت در معرض آسیب جدی قرار دارد. برای فائق آمدن بر این تخریب و تشویش جهانی که دامنه آن از سوی سوداگران سنتی سرمایه و نخبگان نوین سلطه و استبداد سرمایه در حال گسترش و توسعه می باشند؛ یک همبستگی و همگامی جهانی را برای پایان دادن به بنیان های ساختاری عصر کهن و ایجاد سازه های نوین برای تغییر و دگرگونی الزامی، ضرورتی اجتناب ناپذیر می باشد.

اسماعیل رضایی
پاریس
13/05/2021

ارسالی : علیرضا شهسوار