اگر من نگویم که راه تو بیراهه است...
چند قبل نقدی بر سایت خاوران نوشته بودم و درین نقد هدف عمدۀ من افشای بی حرمتی به شاعرو نویسندۀ نامدار افغانستان جناب « سمیع حامد» بود.
این شخصیت بزرگوار که عمرش را در توسعه فرهنگ و ادبیات وقف مینماید، بیرحمانه از قلم شخص مجهوالهویه و بی فرهنگی بنام « بابه مراد» بیرحمانه مورد تاخت و تاز قرار گرفته و با فرهنگ کوچه و بازار به آن عزیز تاخته بود. برای من به حیث یک افغان، یک مسلمان، یک انسان و بلاخره یک بیطرف خیلی سخت آمد که موسس انجمن قلم افغانستان را در کابل شخص بیفرهنگی با دشنام های کوچه و بازار بکوبد. برایم غیر قابل باور بود که جنایتکاران جنگی و نوکران روس در یک ترازو با قهرمان های ملی کشور ما قرار گیرند...
من به این اندیشه ام و فکر میکنم که این پلورالیزم سیاسی نیست این بی حرمتی به نام و نشان همه وطنپزستان و شهدای بر حق راه آزادی ما از چنگال خرس های قطبی است.
باید گفت که منابع انتشار انتقاد من سایت وزین آسمایی و افغان موج بود. سایت افغان جرمن آنلاین هم به موضوع علاقه نشان داده و آنرا درسایت اش از آسمایی کاپی کرده است.
اخیرا در سایت سرنوشت شخصی به نام « اوستا فرخ» مجهوالهویه تر از نعمت الله ترکانی گردانندۀ سایت ( افغان موج) که فارغ از هر گونه تعلقات است. با طمطراق فراوان نظریات دور از واقعیت اش رادر سایت سرنوشت اظهار نموده است که به پاسخ آن میپردازم:
برای آنکه مجهول های ذهنیت شما روشن شود اول خودم را معرفی میکنم:
من نعمت الله ترکانی از اهالی شهر هرات افغانستان، گردانندۀ سایت افغان موج نشریۀ فارغ از هر گونه گرایش های قومی، منطقوی، قبیلوی، لسانی، نژادی و مذهبی دارندۀ ماستری در انکشاف دهات و مهاجر در کشور اطریش میباشم. خاک پای کوچکترین شما و بیزار از شهره شدن و یا نام کشیدن میباشم.
طوریکه قبلا گفته ام من با سمیع حامد نه بسته گی و نه هم خویشاوندی دارم. او را از طریق آثار و فعالیت هایش میشناسم. طوریکه ما تمام شخصیت های اصیل افغانستان را از روی آثارشان و کرده های شان میشناسیم. برای من تفاوتی ندارد که داکتر اکرم عثمان، واصف باختری، رهنورد زریاب، لطیف ناظمی، کاظم کاظمی، شریف سعیدی، اکبر کرگر، روستار تره کی، عبدالحی حبیبی و دیگران را چند نفر تایید میکنند یا نمیکنند. من سخت شیفتۀ کسانی ام که در شرایط فعلی مرحمی بر زخم های عمیق مردم ما بگذارند. من افغانستان میخواهم با همان مردم پاک طینتی که نه به نام پشتون نه به نام هزاره نه به نام تاجیک و نه به ازبک افتخار کنند. من اضافه از نیم قرن در تاریخ زنده گی کرده ام و میدانم که باد از کدام سمت میوزید. من میدانم که مغالطه کردن هویت اقوام و قبایل وطنم را چرا تبلیغ میکنند. من میدانم که خائین و ختدمتگار مردم چه کسانی بودند. من میدانم که چرا در سایت خاوران و سرنوشت خط فکری خاصی تعقیب میشود.
شما مرا به خ. معروفی،و. نوری،ا. نگارگر، ا.سیستانی و دیگران همنظر میدانید. من میگویم اشتباه تان کمافی السابق در طرز دید بیمار تان است. من نه تنها آنان را تایید نمیکنم بلکه آنان را مورد انتقاد میدانم. همچنان که سایت خاوران را هم به خاطر ضد و نقیض گویی هایش تایید نمیکنم. اگر گردانندۀ سایت خاوران فرزند یکی از مشاهیر وطن ماست این بدان معنی نیست که باید من خودم را سر پا به گفته هایش بسپارم و تایید اش کنم. من میخوانم که جنایتکاران جنگی، بیسواد ها، بد نام ها و مردمان عادی درین سایت قلم فرسایی میکنند. یکی حرمت قلم را به جادۀ ابتذال میکشاند،دیگری به نام خلق ازبگ و هزاره لاطایلات میبافد و آندیگری تفرقه های قومی را دامن میزند.
آقای اوستا فرخ شما نوشتۀ سلام بر تو سمیع حامد را خوانده اید؟ شما نوشتۀ هرکی را دردی رسد ناچار گوید وای وای را، و شما نوشتۀ امیر حبیب الله کلکانی را خوانده اید؟ شما به حیث یک روشنفکر نه بلکه به حیث یک انسان و افغان چه فکر میکنید؟ آیا دیموکراسی همین است که یک شخصیت برازنده رابیحرمت سازیم؟ آیا شرح تاریخ همین است که یک راهزن را خادم دین معرفی کنیم؟ آیا قبول دارید که قسمتی از پشتون ها یهود اند؟ ایا قبول میکنید سی ملیون مردم ما به خاطر فکر به آیندۀ خود احمق اند. آیا فکر میکنید که همه مردم افغانستان غیر از تاجک ها وحشی، بیفرهنگ و لاابلالی اند؟
طوریکه شما در مورد آقای« رهین» ابراز نظر کرده اید من هم باشما کاملا موافقم. ایشان در نوشته من هیچگاهی خدایناخواسته مورد اهانت قرار نگرفته اند. اما این دلیلی شده نمیتواند که محتوی یک سایت را به شخصیت گردانندۀ ان محاسبه نماییم. برای من هر سایتی که موازین اخلاقی ، انسانی، افغانی و بشری را زیر پای کند مورد تایید نیست.
من به هیچ حزب و جریانی بستگی فکری ندارم و تعهد لسانی به پورتال خیالی شما ندارم. بر علاوه اینکه به آن بسته گی ندارم بار ها عقاید شخصیت های مورد نظر شما را در سایت افغان موج به باد انتقاد گرفته ام. من مستقل از آنان و شما آقای ( اوستا فرخ) فکر میکنم. مینویسم و از کسی هم باکی ندارم. برای من دورۀ ظاهر خان دورۀ طلایی و دورۀ حزب دیموکراتیک و منافقین دورۀ وحشت و بربریت بود. من تمام زنده گی ام را مرهون دورۀ ظاهر خان و سلف وی داود خان میدانم. از زد وبند های منافقین با امریکا و روس سخت دلخور و گرفته ام.
بلی من به تنوع اندیشه باور دارم. اما نه به سبک شما که توهین، تهمت، افترا، دروغ و سالوس، جعل تاریخ و بی حرمتی به شخصیت هر کس را تنوع اندیشه فکر کنم.
برای شما هم توصیه میکنم. اگر خرد و اندیشه دارید هیچکس را حقیر و کوچک نشمارید. بگذارید از انتقاد دوستی و همدلی بوجود آید. دو هموطن، دو همخانه، دو برادر به همدیگر انتقاد میکنند، طوریکه دشمنان انتقاد نمیکنند و با هم میجنگند.
بگذارید کاستی های هم را بگوییم. بگذارید هرکدام ما عقاید خود را ابراز کنیم. شنوندۀ خوب باشیم و از احساسات کاذب دست برداشته به قناعت جانب مقابل خود بپردازیم. اگر راه حق یکی است و الترنیتف دیگری در آن نیست پس ترس ما بیهوده است. اگر من نگویم که راه تو بیراهه است و تو دلیل اش را از من نجویی پس چه کسی من و ترا کمک خواهد کرد؟!
باعرض حرمت