زن امروزی
(نقدی بر نوشتۀ نیلاب سلام)
محترمه خانم نیلاب سلام ، پیرامون نوشتۀ زن امروزی شما میخواهم تبصرۀ کوتاهی کنم و شما عزیز را در چند نکته ای مجهول نوشتۀ شما متوجه سازم.
زن امروزی و زن دیروزی مساوی است به زن و مولفۀ آن باز هم زن یعنی شریک زنده گی با مرد است. اگر شما میتوانید بهتر است استدلال های خود را در همین مورد به آزمایش بگذارید یعنی زن امروزی را از مرد امروزی جدا مورد پیمایش قرار ندهید.
زن امروز از زن دیروز همیقدر فرق دارد که زن امروز در کنار شوهر اش در بیرون از منزل کار میکند. حقوق میگیرد و خلاف عرف و عادات با مردان بیگانه سر سخن میشود و با آنان کار میکند. وقتی دو باره به خانه آمد. پختن غذای روزمزه، مراقبت از اطفال، جمع و جور کردن خانه و به حل بعضی از مسایل تربیتی اطفال کمک میکند. مرد امروز همان مردی است که در قرن بیست و یک، قرن انترنت، اتم و کیهان به زن احتیاج دارد و بدون زن زندگی اش ناممکن است...
اینکه شما مینویسید:« بسیاری از مرد ها نمی توانند با مدرن شدن خانم ها، خویش را تطابق دهند...» فهمیده نمی شود که مدرن شدن زنان یعنی چه؟! کاش میشد از یک زن مدرن هم تعریف خاصی ارایه میکردید. زن مدرن به اشاره شما شاید زنی باشد که مردش را دست کم بگیرد و توافق نظر با مرد اش را نادیده گرفته و با مثلا با پوشیدن لباس دلخواه، ارتباط با کسان دیگر، وارد نمودن فشار بر مرد اش بخاطر نوآوری های سلیقه ای و ویا این و آن عقاید اش را تحمیل کند.
شما خود فکر کنید؛ اگر زنان دستاورد های علمی و هنری خود را تبارز دهند در کدام محافل مورد تمسخر گرفته میشوند؟! ما هم حالا صد ها زن شاعر، مدرس، هنرمند، دکتور، عضو پارلمان وانجینیر داریم شما یگویید چه کسی توان آنرا دارد که در مقابل شان به ایستد؟
شما به حیث یک دوشیزۀ باسواد عوض آنانکه برای برابری حقوق مرد و زن فکر کنید مینویسید.«... فانتزی مردان هرگز بدان اکتفا نه خواهد کرد تا واقعیت زن را در دنیای امروزی بشناسند و درک نمایند...» این مقوله را شما با کدام معیار های جدید حقوقی و اخلاقی مقایسه میکنید؟
از نظر علمی زن جمع مرد مساوی است به خانواده و خانواده اساسی ترین بنیاد زنده گی انسان است. هر گاه خانواده را از صحنۀ زنده گی حذف کنیم ناگذیر در کمون اولیه بر میگردیم و اصطلاح تمدن و ثقافت را باید به دست باد بسپاریم. امروز مرد برای زن فانتزی نیست. نه فانتیزی نیست بلکه بر خلاف آن یارو یاور است. در عین حال تا تغییری در شرایط اجتماعی زنان بوجود نیاید که در آن مشکلات زنان را رفع و داوری در مورد جنسیت از یک دید منصفانه صورت گیرد، نمیتوان درمورد حقوق زنان صحبت کرد. بیایید این شرایط را بر طبق موازین حقوقی آن مورد بحث قراردهیم.
اصالت انسان حکم میکند که زن نمیتواند آزادی مرد را ساقط سازد و نه مرد میتواند آزادی زن را. آزادی این نیست که هر کس هرچه خواست انجام دهد. وقتی سلطۀ مردانه و یا زنانه بر روند زندگی حکمفرما شود ناگذیر اختلافات بوجود میآید. آزادی عبارت از تعبیر درست از عقاید و کنش های مثبت است که روند تحولات یک خانواده را کنترول و اداره میکند.
به عقیدۀ فیمنست ها آزادی زن بعد از شکستاندن چوکات سنتی میسر است که طی قرون متمادی زن را در درون همین چوکات بررسی و مطالعه میکنند. بنا بر آن تمایل عمده باید در ایجاد تغییردر سیستم اجتماعی مد نظر گرفته شود که مشکلات زنان در ان مورد بحث قرار گیرد نه آنکه به مفاهیم امروزی و دیروزی از زن تکیه شود.
زن امروز افغانستان از هر زمان دیگر در قید و بند عنعنات و رسوم قبیله در گیر است. ستم مذهبی، ستم ملی، ستم پدر سالاری و شوهر سالاری را با خود حمل میکنند و بدبختانه تا حال نگذاشته اند که از ابتدایی ترین نیاز آن یعنی تعلیم وتربیه برخوردار شود. اگر زنان تعلیم یافته و زنانی که در غرب مهاجر شده اند را بحساب یک اقلیت ناچیز بیاوریم نا چار به این مسله تن در دهیم که زن امروز و زنان دیروز ما چه ازنظر کمی و چه از نظر کیفی به رشد سیاسی و فرهنگی نرسیده اند. استقلال زن تعلیم یافته زیادتر از همه چیز بستگی به طرز تفکرش دارد. اگر زنی چنان باندیشد که میتواند بدون مرد کانون خانواده و یا سازش با اجتماع را امتحان کند، میتواند فردا را و یا زن فردا را تعریف نماید؛ زن فردا بگفتۀ شما از زن امروز هم باید تفاوتی داشته باشد. در غیر آن بهتر خواهد بود از تعریف های مجازی برای زن امروز پرهیز کرد.
زن امروز به عقیدۀ من کسی است که نبض اجتماع را در دست داشته و در هر تپش آن مسوولیت خود را درک کند. نباید زندگی زن را با دید رومانیک ارزیابی کرد. اینکه زن درامور زندگی کمبودی نسبت به مردان ندارد ارتباطی به بررسی های حقوقی نیست. این یک حقیقت است. تاریخ ثابت کرده که مادران و زنان ما در همه عرصه های زندگی با مردان از توان همانندی برخوردار بوده اند.
از نظر من این جملات شما مجمل و غیر قابل درک است:
«...زن امروزی از رو به رو گشتن با تاریکی هراسی به دل راه نه می دهد.او تاریکی را با گذشت زمان برای خودش چنین تفسیر کرده است:
ـ تاریکی یعنی استعاره برای بسیاری از پدیده ها؛
ـ تاریکی یعنی یک تعریف زودگذر؛
ـ تاریکی یعنی قابل غلبه؛
و تاریکی یعنی عبور از فراز ها برای رسیدن به فردا های روشن؛...»
تکیه نمودن شما بالای کلمۀ تاریکی و بعدا توضیحات شما درین مورد کلیشه ای و درضمنا نامتجانس است. در نوشتۀ شما باید اول مفهومی از تاریکی؟! ارایه میشد تا من و امثال ام میدانستیم تاریکی را به مفهوم عدم تعلیم تربیه، سواد، عرصه های کلتوری، ستم جنسی و مذهبی و عنعنوی و یا هم مسایل اقتصادی یا چیز دیگری فکرمیکنید. بعدا میتوانستید هدف خود را باز گو کنید.
البته در پرگراف های بعدی هدف خود را باز هم با برش های کلیشه ایکه مد روز است نوشته اید و زن آزاد را زنی با استقلال اقتصادی، خودآگهی، خود شناسی، آزادی رای و آزادی از خانه و آشپزخانه تعریف کرده اید.
بعقیده اینجانب و همچنان عدۀ زیاد از زنان آزاد در حال حاضر برای زن امروزی مسلۀ استقلال اقتصادی و ازادی از خانه و آشپزخانه چنانکه شما فکرمیکنید اهمیتی ندارد. زن امروزی باید زیادتر از اینکه در مسایل استقلال اقتصادی و آزادی از آشپزخانه و خانه فکر کند بهتر است برای گرم نگاهداشتن کانون خانواده فکر کند. البته در حال حاضر در درون دیموکراسی های غربی زن دیگر به اشپزخانه و خانه احتیاجی ندارد. زیرا رستوران غذای آماده را به درب خانه اش میاورد و خانه هم بدون اطفال به یک بیشۀ در کوهستانی دور افتاده شباهت دارد که ارواح در آن زندگی میکنند و بس. در ادبیات سه هزار ساله ما زن مادر است. زنان پرورش دهندۀ مردان بزرگ، پیغمبران اند و بنا بر آن نبض تاریخ اند.
خانم « نیلاب سلام » پس از پرداختن به چند جملۀ رومانتیک چون، ارمغان آور نسیم های سبز بهاری؟؟ ، قلبی سرشار از عشق و محبت ، دشت های مملو از گل های صحرایی؟؟؛ با اکراه و بدگمانی اظهار میدارند:... زنان نباید از جانب مردان ضربه بخورند؟! نباید از آنان سوء استفاده شود.
ادبیات ایشان در بسا موارد خیلی ضعیف و غیر قابل فهم است.مثلا این جمله را نمیشود بدرستی درک نموده و تفسیر کرد .«.. هرگاه اجتماعی میخواهد به آینده نگاه کند و شاهراه ترقی را بپیماید باید مردان آن به گفتهء نویسنده به زنان به حیث «آفرینندگان نیایش های انسانی» با دیدهء احترام بنگرند.» در ینجا آفرینندگان نیایش های انسانی غیر قابل فهم ویک جمله کلیشه ای است و مثل آنستکه از یک مقالۀ دیگری کاپی شده باشد که به تعریفی از زن زن امروز و عنوان نوشته ارتباطی ندارد و اینگونه اضافه گویی در سرتا سر نوشته به چشم میخورد.
ملیحه ترکانی
سپتمبر 2007