نعمت الله ترکانی
ابتذال در سایت خاوران
بدون تردید در میان تمام سایت ها و نشریات بیرون مرزی سایت و نشریۀ انترنتی «خاوران» بیشتر از دیگران از نظر رعایت اصول و موازین شناخته شده و میادی ژورنالیزم مشکل دارد تا حدی که برخی مطالب منتشره در آن ابتدایی ترین موازین اخلاقی و انسانی را جاروب میکند. گرداننده گان این سایت انترنتی هر آن چی را که به دست شان می رسد به نام مقاله ، شعر، تبصره، نقد ادبی و سیاسی ، داستان و بلاخره اتوبیوگرافی نشر میکنند. اگر چه این کار مسلۀ تازه نیست و هستند عدهء دیگری هم که لجوجانه در تخریب فرهنگ ملی ما قلم فرسایی میکنند؛ ولی اگر دیگران به چنین کار هایی دست میزنند رویهمرفته از چوکات ادب و اخلاق خارج نشده و به سویه لمپن های کوچه وبازار دهن باز نمیکنند بلکه آنچه را میگویند حد اقل ارزش های اخلاقی و ادبی در آن حفظ میشود.
در این جا من نمونه هایی را از تازه ترین شمارۀ خاوران برای خواننده گان عزیز بر میشمارم.
1 ــ نوشتهء سرپا چرند و بازاری از شخصی با نام مستعار« بابه مراد» است که شخصیت بزرگ شاعر و نویسندۀ فرهیخته افغانستان جناب سمیع حامد را با کلمات مستهجن و کوچه گی دشنام داده است. این آقا که حرف و سخن اش نماینده گی از ذهنیت بیمار و پر از عقده اش دارد با فرستادن سلام به موصوف چنین شروع میکند.
« ترا از نزدیک یکی دوبار دیده ام و گاهگاهی هم نوشته هایت را خوانده ام، یعنی تا اندازه ی شناخت از تو دارم، اما ایکاش نه شناختی از تو داشتم و نه وقتم را بخاطر نوشته های و اشعار احمقانه و دور از ادبت تلف کرده بودم...»
من در تمام عمرم با سمیع حامد مواجه نشده ام طوری که با لطیف ناظمی، رهنورد زریاب، کاظم کاظمی، شریف سعیدی، بیرنگ کوهدامنی و بسیاری از شاعران و فرهیخته گان افتخار ملاقات نداشتم. اما آنان را از روی شعر شان میشناسم و مسلماً کاری که از آنان پوره است از کسانی چون بابه مراد پوره نیست. شما ببینید که شعر احمقانۀ که تا حال از سمیع حامد خوانده اید کدام است و اگر این بابه؟! میتوانست یکی از اشعار احمقانۀ آن عزیز را مینوشت و به دیگران هم نشان میداد نه تنها من بلکه همه میگفتند حق به جانب بابه مرادی است. ولی افسوس است که تیر را به تاریکی انداخته و ضدیت خود را با فرهنگ و هنر بازگو کرده است.
گذشته از آن اگر نزد دست اندر کاران خاوران شعر عبارت از دیوان های چهارگانهء... « تاج محمد فعال» است باید اذعان کرد که خطا اند. اینها نه شعر اند و نه هم نثر و نه چیزی شبه به شعر و نثر ادبی. و اگر شعر عبارت ریختن اندیشه های بیمار آن هم به دور از ارزش های هنری و اوزان عروضی است پس ما بیست و هشت ملیون شاعر پخته و رسیده داریم و باید به خود مباهات کنیم و هی هی خرکار را هم غزل، مثنوی یا رباعی نامگذاری کنیم. خواننده گان برای این که صحت گفته هایم را درک کنند میتوانند تا دیر نشده شعر های این شاعر نامدار زبان فارسی دری را در سایت خاروان به خوانش بنشینند.
2 ــ «...اما افسوس شیری که در طفولیت نوش جان کرده ای خالص نبوده و با شیر حیوانات نااهل مخلوط بوده که به تو بیشتر شیوه حیوانات رام ناشدنی را داده است که باکه هر سر جنگ داری و با هرکه دست بگیربانی و به گفته ی خودت یخن ات هم کنده است. تا جایکه من در رابطه به تو معلومات نموده ام میگویند در جوانی از حسن خوبی برخوردار بودی و چشم هایت هم همیش به زمین دوخته بود، در همین دوره میگویند که محرومین مسایل جنسی که در دوره جنگ قرار داشتند و ...»
قسم میخورم که یک نفر لچک بی سر و پا در سرچوک هم با این زبان سخن نمیگوید و گیرم که با این زبان سخنی گفته باشد هیچ آدم اهلی آن را در نشریه و سایت انترنتی اش نمیگذارد. قلم از نوشتن چنین کلماتی شرم دارد و کاغذ ننگ خود میداند که چنین کلماتی را در حافظه اش بسپارد.
جای نگرانی و بسی بدبختی است که فرهنگ ابتذال و آن هم از نوع کوچه و بازاری اش را در سایت های انترنتی مشاهده میکنیم. جای دارد که بگوییم سایت خاوران با نشر چنین مطالبی که از آن ها تذکر رفت ارزش های فرهنگی را لجوجانه زیر پا نموده است. ...
3 ــ شما میدانید که در افغانستان 99% مردم آن بیسواد اند و از خواندن، نوشتن و تعقیب مسایل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و علمی عاجز اند. مردم نیازی که دارند عبارت از آزادی، امنیت، شکم سیر و دوست صادق است. در سایت خاوران با نادیده گرفتن همه این مسایل چیزی های تبلیغ میشوند که مخالف آزادی، امنیت و اتحاد است. در این سایت کسی همه آنانی را که به آینده خوشبین اند احمق خطاب میکند و دیگری فتنهء اختلافات قومی را دامن میزند ؛ سومی از آزادی بدترین سؤ استفاده را کرده و آن را در بدترین مفهوم و شکلش برضد مصالح همه گانی مردم افغانستان به کار میگیرد.
4 ــ در هر نشریه و هر سایت انترنتی میتوان خط فکری مشخصی را در لابلای نوشته های منتشره در آن ها پیدا کرد ولی در سایت خاوران به معجونی بر میخوری که از زهر مار گرفته تا خرغوله گیاهی که صرف حیوانات میتوانند تاب خوردن آن را داشته باشند یکجا شده و به خورد خواننده میدهند. طور مثال: این سایت انترنتی گاهی از مرگ قهرمان ملی احمدشاه مسعود مینویسد. زمانی به خاطر مرگ محمود بریالی برادر ببرک کارمل ... نوحه سرایی میکند و یا از قلم افرادی که سابقهء بسیار بدی دارند و برخی های شان متهم به ارتکاب جرایم سنگین هستند، مطالبی به نشر می رساند.
5 ــ گیرم که یک رهزن، یا به زعم بعضی ها یک عیار بی سواد، یک دزد و یا یک جانی چند روزی بر مقدرات ملتی حاکم شد؛ آن هم بر اساس دسیسه های اعمال انگلس؛ آیا لازم است که او را به تجلیل نشسته و خلاف تمام اسناد تاریخی برایش صبغۀ شاهنشاه، خردمند و نمیدانم خادم دین و مذهب بدهیم. پس اگر چنین است بیایید از « جبار قاتل» هم تجلیل کنیم زیرا او شهامت آن را داشت که بی رویه در کشتار ملیت مظلوم هزاره اقدام میکرد. بیایید تفاوت ها میان سلاطین گذشته خود چون محمود غزنوی، سلطان حسین بایقرا، احمد شاه درانی، زمانشاه و امیر امان الله را برداریم و حد اقل بگوییم آنان هم از قماش حبیب الله کلکانی بودند. اما نه تاریخ در مورد کرده های ما رحم ندارد. تاریخ هیچ گاهی مسیر اش را کج نمیکند. کسی نمیتواند سیاه را سپید جلوه دهد.
6 ــ در وطن ما عده یی به نسل کشی ، قساوت و بی رحمی شهره آفاق شده اند. آیا لازم است که یکی از وقایع را شرح داده و متباقی را فراموش کنیم. اگر در مزار شریف عده یی شماری از هموطنان ما را که منسوب به یکی از اقوام وطن ما بودند کشت، دیگری دشت لیلی را پر از جنازه های آنان ساخت. اگر یکی رقص مرده را به تماشا نشست آن دیگری بر فرق دیگران میخ کوبید و یکی هم در یک روز هزار و پنجصد راکت کور را بر مامن مردم فرو ریخت و صد ها هزار مردم را کشت، مهاجر و بی خانمان ساخت. پس بنا بر گفتۀ بزرگان ما ( از ماست که بر ماست) و عیبی که هست در مسلمانی خود ماست.
خوانندۀ عزیز آن چه را گفته آمده ام شمۀ از لاطایلاتی است که در سایت سرنوشت به نشر میرسد. برای آنکه تو بدانی، و به چشم سر ببینیی؛ خواهش میکنم یکبار شده هم سری به این سایت مبتذل بزن. اما در مجموع از تمام روشنفکران و فرهیخته گان طمیمانه آرزو دارم تا رفتن به سایت خاوران را تحریم نموده و از ضیاع وقت گرانبهای خود جلوگیری کنند.
باعرض حرمت