غزل
تا پای ز دامان وطن، باز کشیدیم
هر جا که رسیدیم، به شادی نه رمیدیم
ما جمله پناهنده ، چو مرغانِ خیال ایم
« از گوشه ء بامی که پریدیم، پریدیم»
ازشرق به مغرب، چقدر فاصله ها بود
بسیار دویدیم و به مقصد، نرسیدیم
ما بی خبران از چه، در این گوشه ی دنیا
نقد دو جهان داده و این خانه، خریدیم !
ای عمر! نبود از تو اگر اَمن و سلامت
بیهوده چرا بارِ تو، بر دوش کشیدیم ؟
صد جلوه ئ رنگین بهار امد و بگذشت
ای دشتِ اَمل، از تو گلِ عیش نچیدیم
بر دامن وصلت نرسد، دستِ نیازم
هرچند که در پای تو عمریست خمیدیم
« در صورت انسان شده، یک جلوه بفرمای
دیری شده ای دوست که، روی تو ندیدیم»
دستگیر نایل
( جولای 1999 - هالند)