صیاد
الا یا ایهاالّصیاد !
مزن تیرم
مبندم پا به زنجیرم
مرا هست جوجه ی بیماردربستر
بمیرد درغم مرگم
اگر میرم !
الا صیاد فرزندی ترا هست ؟
چـو من در خانه
دلبندی ترا هست .
ترحم کن بچشم اشکبارم
اگردانی خداوندی ترا هست .
الا صیاد سنگین دل !
توبرگـوشت و رگم مائل
و من برعطف تومایـل
مریز خونم ،
مشو جاهل .
جوانمرد باش صیادا !
مبند لبهای خندان را
مزن با هم سکوت جنگل مارا
مَکش تیر و مَکُش
مرغ غزلخوان را .
لطیف کریمی استالفی