تا کی از جور تو ای طالب نادان گویم
شعر و صد تبصره ازظلم فراوان گویم
خندق خون تو با ابر سیاهی از غرب
که شود پر همه از خون عزیزان گویم
لعنت حق به تو ای کرگس هندوکش ام
که ترا هست به ابلیس همه ایمان گویم
انتحاری شده ای مذهب ات ازمصباح است
قلعه ای موت ترا ساخته ای ایران گویم
ساز و برگ توهمه تحفه ای کفار بود
راکت و مرمی و بم از چتلستان گویم
صد هزاران شده بی خانه وبی روزی ولی
تو شدی مست به امر عربستان گویم
مذهب ات دالر سبز است و یوروی سپید
سجده گاه تو... به سوی انگلستان گویم
نعمت الله ترکانی