دفتر عشق وطن را به چـه پرپر کردند
خاک در چشـم مـراد همه کشور کردند
یأس از جسـم و دل میهـن ما می جوشد
زنگ امید وطـن را بـه خـدا کـر کردند
بس جـوانـان شـده آواره و معتاد و فقیر
زهـر در کاسـۀ بـشکـسـتـۀ مـادر کردند
ذهن افراط وستم محورفاشیزم شده است
این چه زهری است که آمیزۀ باورکردند
جای شعر طـرب و نغـمۀ مـوزون هـنر
نفرت و عقده وخشم وجدل از بر کردند
مهــرورزی که بــود ارث نـیـاکان وطن
کینه ورزان همه باخون وخطل ترکردند
تـیغ بـر سـیـنـۀ دانـشـور و اســتاد زدنـد
تا که شیطان به خطا بر سر منبر کردند
نغمۀ عـدل و مسـاوات زنـد طبع لطیف
مستبدّان سخـن از قـوم قوی سر کردند
زیـنـت کـشـور مـا وحــدت اقـوام بــود
قوم پرستان به غلط تفرقه زیور کردند
محـو وحشت نشود هـویت قـومی کـس
گرچه درقلزم خون جمله شناور کردند
هـر گلی جلـوۀ مقـبول خـودش را دارد
تـا که در بـاغ زمیـن حـق برابر کردند
حـق شهروندی ما را نتوان کس گرفت
گـرچـه در تذکره بنیاد تو، دیگر کردند
مرگ فاشیزم فرا میرسد ازوحدت خلق
زورگویان اگـر از تفـرقه محور کردند
رسول پویان
18/2/2018