افغان موج   

رقص رویا در دل احساس می آید به جوش

بـاز یـاد رفـتــۀ وسـواس می آیـد بـه جـوش

گوهـر پاکی که در بتن صـدف پرورده شـد

در بـر انـگـشـتـر الـمـاس می آیـد بـه جوش

از نگاه گـوشـۀ چـشمی مـشو غـافـل که باز

همچـو شــور بـادۀ گیلاس می آید بـه جوش

خـاطـرات عشـق و مسـتی با حیات جاودان

در مـیــان بســتـر انـفــاس می آید بـه جوش

بـرد و باخـت نرد طالع قصـۀ تکرار هاست

گاه گاهی آب سـرد شـانـس می آید به جوش

آســـیـاب روزگار خـسـتـه می گــردد مــدام

در کنارش خـرخر دسـتاس می آید به جوش

از بــرای رنـگ کالا در دوکان رنگــریـــز

دیگ رنگ اطلس وکرباس می آید به جوش

اختلاط و قصه گـویی هـای  حـمـــامِ زنــان

در هـریــوا بـا نـوای تاس می آید بـه جوش

در تموز داغ و سـوزان وقت غـوغـای درو

خـون گـندم با سـرود داس می آید بـه جوش

گر بمیرد عشق و امید و طـرب در جان دل

در دوکان زنـدگی افـلاس می آیـد بـه جوش

 

12/5/2016

رسول پویان