افغان موج   

 چند سه گانی      

 

۱

دیشب که برون شدم من از میخانه

وقتی به خود آمدم خودم دیدم که

من بودم و یک آیینه ی دیوانه

۲

 مرغ آزاده از درون قفس

پر زد و عشق را سرود و پرید:

یک نفس تا همنفس باید رسید

 ۳

لیلی! بیا بریم

انگار راز ســــرخ کسی فاش می شود

وقتی که کاسه داغ تر از آش می شود

۴

کسی با کفتر تقدیر پر می زد و می نالید

صدایش در تمام شهر، که ای یاران دیرینه

کسی تنهاست در تصویر و تنهاتر در آیینه

۵

دست تنهایی به دستم داده شد روز ازل

تا رها گــــــــــردیم از تنهایی و تنها شویم

باید این "تصویر غربت" باشد وشعر و غزل

۶

پرنده به سرِ شاخ و دو بال در بغلش

نمی پرید ولی دیدمش که می لرزید

شبیه طالبی را دیده بود، می ترسید

۷

اینجا که تو عاشقی نداری

ای برف! کمی ببار روی وطن

تشنه ست فضای باغ و صحن چمنم

 

شهر مالمو، سوئد/سویدن

 ۱۰- ۱۳۸۹ / ۲- ۱-