چند سه گانی
۱
دیشب که برون شدم من از میخانه
وقتی به خود آمدم خودم دیدم که
من بودم و یک آیینه ی دیوانه
۲
مرغ آزاده از درون قفس
پر زد و عشق را سرود و پرید:
یک نفس تا همنفس باید رسید
۳
لیلی! بیا بریم
انگار راز ســــرخ کسی فاش می شود
وقتی که کاسه داغ تر از آش می شود
۴
کسی با کفتر تقدیر پر می زد و می نالید
صدایش در تمام شهر، که ای یاران دیرینه
کسی تنهاست در تصویر و تنهاتر در آیینه
۵
دست تنهایی به دستم داده شد روز ازل
تا رها گــــــــــردیم از تنهایی و تنها شویم
باید این "تصویر غربت" باشد وشعر و غزل
۶
پرنده به سرِ شاخ و دو بال در بغلش
نمی پرید ولی دیدمش که می لرزید
شبیه طالبی را دیده بود، می ترسید
۷
اینجا که تو عاشقی نداری
ای برف! کمی ببار روی وطن
تشنه ست فضای باغ و صحن چمنم
شهر مالمو، سوئد/سویدن
۱۰- ۱۳۸۹ / ۲- ۱-