افغان موج   

ملا زاده پسر ملای لنگ*

مخور« صائب» فریب زهد از عمامۀ زاهد              که در گنبد زبی مغزی صدا بسیار میپیچد

اگر آقای دوکتور ملازاده زیر چادری علی احمد کوهستانی این بار و در قسمت دوم نظریات منحرف  اش به تاریخ ریشخند نمیزد ترجیع میدادم با همان مختصر ( از مسلمان تا مسلمان) اکتفا نموده و خاموش باشم. ولی حالا که دیگر از نوشته  اش غیر از دشنام های رکیک و هزلیات، جعل تاریخ و قسمن افکار معتزلی برخاسته از موزه های انگلیس که در اسلام آورده کوشش خواهم کرد او را به صراط مستقیم رهبری کنم  و اینبار کوشش خواهم کرد برایش یاد بدهم که اصول بحث و مباحثه نه دشنام و نه همین گونه اوردن اسناد و مدارک است که در نوشته ای دوم اش به نام من درج کرده است.

از نظر قوانین فقی و شریعت اسلامی هیچکسی را در صورتیکه وجود خداوند، رسالت پیغمبران و کتاب های آنرا نفی نکرده  باشد کافر گفته نمیتوانیم و هیچ محکمه و یا مفتی نمیتواند فتوای کفر را بر وی صادر کند و بنا بر آن حکم کافر بودن ام از زبان سرخ ملا زادۀ لندنی  کفر مطلق است. من آنچه در سدۀ بیست و یکم نوشته بودم و هنوز هم آنرا تائید میکنم نه بخاطر بر افروختن ملازاده یعنی آقای علی احمد کوهستانی ودیگر  دوکانداران دین ، شیخ الحدیث ها، آخند ها و مولوی ها و ملا های متعصب بود و نه برای آنکه خودم را یک کافر معرفی کنم و ضرورتی هم احساس نمیکنم که مغز های کوچک و خشک آنانرا با حقایق متهیج بسازم زیرا تاریخ مصرف ایشان پایان یافته و جای شان کثافتدانی های تاریخ است. بلکه آنچه من میخواستم؛ یک گفتمان آری از هر گونه تعصب کور در بارۀ دین و مذهب بود.

از جعلیاتی که آقای کوهستانی، دینپرور و چند تا عمامه فروش دیگر بر من بسته اند بیمی ندارم و آنقدر هاهم از فقه دینی و مسائل مذهبی فقیر نیستم که هر چلی و هر ملا و محتسب بتواند بر من خرده گرفته و مرا کافر بگوید و من برای افشای چرندیات ایشان تا عمر باقی است خواهم کوشید.

آقای کوهستانی بحث عجیب و غیر قابل باوری را برای اثبات حقانیت و استدلال های خود آورده است. این بار از ابوریحان البیرونی برای تبلیغت آخندی خود استفاده کرده و به اسلام گروئیدن چند ملکه زیبایی و هنرمندان و سپورت مین هارا با آب و تاب زیاد تعریف خلق کرده و حکایت های جذابی ساخته است که میگویم مرحبا...

سخن بر سر این نیست که در جهان اسلام دانشمندان و نخبگانی نبودند تا راجع به علم نجوم، ریاضی، طب، موسیقی، شعر و ادب و خلاصه تمام مسائل معنوی دستآوردی نداشته باشند  بلکه سخن بر سر اینست که هر گاهی درین 1400 سال اندیشۀ فارغ از مکتب این دوکانداران دین داشتند. مورد هجوم و کینۀ حیوانی انان قرار گرفته اند. کتاب قانون ابن سینا هشتصد سال قبل به لاتین ترجمه شد و در رسانس اروپا راه خود را طی کرد و تا امروز مبادی علوم طبابت در دانشگاه های  غرب  است اما  از دست همین کرم های لاشخور یعنی پاسداران دروغین شریعت آثار اش به امر خلیفۀ بغداد آتش زده شد و خودش از شهری به شهری فراری بود. شیخ سهروردی را همین منهوس ها به قتل رساندند. ابوریحان البیرونی را همین درباریان کثیف و لاشخور های مذهبی محمود غرنوی از دیوار قصر بزیر افکندند و از اینکه نمرد خشم سلطان را بر افروخته و زندانی اش ساختند. منصور حلاج را به دار اویختند و ناصر خسرو را به یمگان فراری کردند. ابن رشد را که پایه اساسی رنسانس اروپا مینامند و او بود که فرهنگ و فلسفۀ خرد و عقل گرایی را به روم برده و کلیسایی کاتولیک و پاپ محوری را با اندیشه های خردورزی و عقل گرایی تبدیل کرد و اروپا مدیون اندیشه های فلسفی اوست، ولی آثار این ابر مرد تاریخ شرق به دست مجوسان و متعصبین مذهبی سوختانده شد و او را به مراکش تبعید کردند.. چرا کردند؟ اینرا آقای شیخ الحدیث ملازاده و یا علی احمد کوهستانی نمیخواهند بگویند زیرا میدانند که در آنصورت مردم بر روی کثیف شان تف خواهند کرد.

چرندیات این آقا مثل خوابهای پریشان یک تریاکی و یا هیروینی است که اگر فردا برایش چیزی نرسید چه خاک بر سرش کند.

 با افتخار مینویسد که مایکل جکسن خواننده پاپ ( میخانه) امریکایی مسلمان شد. چرا مسلمان شد؟ زیرا طشت رسوایی اش بخاطر تجاوز به کودکان بنیاد خریه اش به رسانه ها درز کرد و برای اولین بار مورد هجوم افکار عامه قرار گرفت دست بکاری زد که خودش را پاک جلوه دهد در غیر آن رقص های شهوت انگیزش با گروپ های  مختلف سکسی از سیاه گرفته تا سفید و از یهود گرفته تا نصارا و مسیحی به دسترس تمام مردم و آرشیف های موزیک و رسانه ها قرار دارد و آقای ملازاده مرید آن ابر مرد میتوانند تماشا کنند. فلان ملکه زیبایی یکباره مسلمان شد و دیگر اندام هایش را مستور ساخت و یا فلان و همان آدم مطرح در سیاست های استعماری انگلیس و امریکا اگر مسلمان نشدند  به مسلمانی چون حکمتیار، برهان الدین و یاسیاف و دیگران آنقدر بذل و بخشش کردند که حتما جای شان فردوس برین است... گذشته ازین ها قراریکه خود آقای  ملازادۀ کوهستانی و مریدان سینه چاک   شان میدانند روزانه در اروپا هزاران نفر از مسیحیت بر گشته و به مذهب بودایی و کرشنایی گرویده میگردند و همچنانکه عدۀ از اسلام روی گردان شده و به مسیحیت و یا یهودیت میگرایند و آب از اب نمیجنبد.

 افتخار یک انسان به دین و مذهب اش کمتر از تقوی، پرهیزگاری، انساندوستی و اخلاق پسندیده ای اوست. زیرا در تاریخ هر نجاستی که دین و مذهب را آلوده است از اعمال همین مردم است که افتخار به نام شیخ الحدیث، مفتی، قاضی، آخند و ملا میفروشند . در خانۀ کعبه قسم میخورند. در میدان های جنگ آنرا میشکنند و خون هموطن خود را ناحق و ناروا میریزند.

من در گذشته و حال عمیقن به عقیده ام که مهد دانش و مهد پندار های انسانی همین سرزمین شرق بوده و میباشد. اگر در غرب و در اوایل قرن بیستم انرژی اتمی را در اثر شگافتن ذره ای به ریاکتور های تولید برق و یا بم های مخرب تبدیل نموده اند سه قرن پیش از آن صائب تبریزی گفته بود:

دل هر درۀ چو بشکافی         آفتابی در او عیان بینی

اما روح مطلب ازین قرار است که چرا صائب از دست همین شریعت مداران متعصب صفوی و تیکه داران دین موطن اش اصفهان را  ترک نموده و عمرش را به دیار بیگانه سپری کرد. من ازین آقایان  تفرقه انداز میان مذاهب و طریقه های امت اسلامی میپرسم مگر امثال شما با افکار شیخ سهروردی، صائب، امیر خسرو قبادیانی، البیرونی، ابن سینا، ذکریای رازی، شیخ شبستری و صد ها عالم و دانشمند سرزمین های اسلامی چه دشمنی داشتید. حتی شما در دربار اورنگزیب ابوالمعانی بیدل را بخاطر نداشتن ریش مورد تمسخر قرار دادید.

شما سیاه دلان عمامه سپید و عمامه سیاه اکنون  با کدام نام افتخار تبعید، سوزاندن و به دار کشیدن این علامه های روزگاررا با خود میکشید؟

این مردم که نمیتوانند ازعلوم خارج حومه های مساجد و محافل تفسیر و تعبیر آیات قران مجید کاری از پیش ببرند اینرا نمیگویند که در کدام مدرسه های دینی آموزش  درس شیمی، فیزیک کیهان و یا ریاضی را آموخته اند. آنگاه اگر کسی چون غوث زلمی قران را با ترجمه آن از زبان عربی به فارسی آورد حکم کفر و فتوی مرگش را صادر میکنند و اگر کسی گفت که صدر اسلام هم با ستیزه و جنگ برای قدرت دست به قتل همدیگر زدند کفر پنداشته و دهنش را مبندند.

 حضرت عمر در میان مسلمانان ، حضرت عثمان در میان مسلمانان و حضرت علی در میان مسلمان به شهادت رسیدند و نواده های پیغمبر اسلام بدست خاندانی شهید شدند که خود پیغمبر اسلام خلافت را به آنان تفویض کرده بود. خلافت امویان سراسر جنگ بخاطر عنیمت گیری و جزیه گرفتن بود. اینها پرسش های است که ذهن هر مسلمان واقعی را؛ نه ملا ها و شیخ الحدیث های مفتخور را انباشته است.

جنگ هزار مذهب و طریقه در اسلام هم اکنون همبستگی های ملی میان  واحد های جغرافیایی  اسلامی چون افغانستان، ایران، عربستان، عراق، پاکستان، سومالیا، مصر، سودان، اردن، لبنان و دیگر بلاد را بکلی تضعیف کرده و عصبیت های قومی و قبیلوی  را چنان دامن زده است که عرب با عجم، شیعه با سنی، پشتون با تاجک و هزاره با ازبک دشمنان خونی هم اند.

آقای  ملازادۀ کوهستانی که همان ملا زادۀ لندنی است  غیر از افکار خودش  هر اندیشه ای دیگری را پلید تعریف میکند متوجه نیست که خودش در گرداب خباثت و نجاست غوطه ور است. زیرا میداند که سخن بر سر چیست  و بهانۀ اوچیست . به تحریک انتلجنت سرویس انگلیس شیعه را علیه سنی و مسلمان را علیه مسلمان میشوراند و ازین راه شکم پر از نگبت اش را سیر میکند.

اصل سخن بر سر اینست که هم اکنون کوشش های مضاعف به خاطرکشاندن جنگ های ویرانگر در سرزمین های اسلامی از طرف غربی ها ادامه دارد. ذخیره های طبیعی این سرزمین ها به یغما برده شده و عوض ان سلاح و تخنیک جنگی  سرازیر میشود. این روحیه جهاد فی یوم القیامت نه تنها آبروی مسلمانان را بر باد داده بلکه هر چه بیشتر دشمنان شانرا قوی و سرمایه دار ترمیسازد. این اقا  که مدنیت های سه هزار ساله خود را نمیپذیرید و ویرانگری را پیشه کرده است پس چرا سر به گریبان خود نمیاندازد که ببینید کفر از کدام سمت و سوی اسلام برخاسته است. هم اکنون اضافه از چهل پایگاه استراتژیک امریکا در شبه جزیرۀ عربستان مهد ظهور اسلام برپاست که در آن از هر نوع سلاح کشتار جمعی انبار شده است. اگر راستی  ملازاده ای لندنی  مسلمان باشد اضافه از صد هزار سرباز غربی در افغانستان، عراق و فلسطین روزانه  به کشتار امت اسلامی مشغول است. اصلن بشرمد  نیم قرن است که قبلۀ اول مسلمین را صیهونیست های اسرائیل اشغال کرده و فرزندان آنان را آماج حملات پی در بی قرار میدهند. و حتی سازمان های جاسوسی آنان به تربیه شیخ و امام و آخند چه در انگلستان، امریکا ، پاکستان، مصر, عربستان و ایران کوشش مضاعف دارند. در افغانستان دولت های به نام اسلامی و امارت را زیر سلطۀ نظامی استکبار تشکیل میدهند و جواسیس، قاچاقبران مواد مخدر و مفسدین فی الارض را بر سرنوشت مردم حاکم میسازند.

ولی این مجوسان  تاریخ و واقعیت های آنرا همانگونه که بوده است قبول ندارند و صد البته که مصالح ایدولوژیک خود را در چوکات حزب و سازمانهای ترور و وحشت به نام اسلام و مسیحیت و امثال آن طرح ریزی میکنند. توهماتی از قبیل افتخارات اسلام را به نام عدالت  دروغین بر رخ مردم بیسواد میکشند. بی خبر از اینکه قرن بیست یک قرن فروپاشی نظام های ائدولوژیک قرون وسطایی است. امروز کسانیکه با رد و یا شک در حقایق بدیهی؛ افسانه سازی میکنند و ترهیات بهم میبافند عمر خیلی کوتاهی دارند.

جای مسرت است که حالا این ملا های  انگلیسی و دیوبندی در غرب حد اقل به گرد بودن زمین عقیده مند شده اند و تیلویزیون میبیند و رادیو میشنوند و از انترنت و کمپیوتر سر شان باز شده است. این در حالی است  که تنها یک دهه قبل دوستان وهابی شان در شهر های افغانستان تیلویزیون ها را به دار آویخته و صدای موسیقی را خاموش کرده بودند. صد سال قبل اگرکسی نامی از کروی بودن زمین میبرد اورا چون البیرونی از برج بلندی به زیر میافکندند ویا او را فراری  ملک های بیگانه میساختند. البته درین باره میشود به تاریخ های معتبر هشصد سال قبل مراجعه کرد. حالا این پیشوایان دروغ و تهمت و دشنام به نام البیرونی، ابن سینا، ذکریای رازی، عطار و سهروردی افتخار میفروشند.

آقای ملازاده و یا کوهستانی  برای اولین بار از تاریخ ویلی دورانت یاد نموده و تاریخ تمدن اسلام نوشته او را موخذ داده است. خیال میکنم این آقا چند جملۀ  این کتاب را از مقالۀ دزدی نموده و این کتاب را نخوانده باشد که ویلی دوران پیغمبر اسلام را به زنبارگی متهم ساخته و شقاوت و بربریت سپاهیان عرب را در سرزمین های خراسان نه از کله اش بلکه از تواریخ معتبر اسلامی گرفته است. ملتی که تاریخ اش را فراموش میکند در واقع از هوویت اش صرف نظر میکند. این مردم پاک دل و مسلمان های  زجر دیده اگر برای اولین بار هواپیما ساختند و با آن ده دقیقه به آسمان رفتند، اگر قوه جاذبه زمین را و یا کهکشان های متعدد را کشف نمودند  و دارو و یا وسایل طبابت ساختند همین ملا ها آنان را کافر، ملحد و ذندیق و یا جادوگر معرفی ؛ یا آنان فراری و یا سر به نیست کردند. از همینروست که حالا با آن همه دانشمند و نابغه  برای رفع احتیاجات خود حتی سوزنی را از غربی ها خریداری میکنیم چه رسد به هوا پیما، دارو، و دیگر وسایل کار آمد روزانه...

هیچکس نخواهد گفت از علوم ریاضیات گرفته تا فیزیک، شیمی و طب ؛ شرق و سرزمین های اسلامی از همه پیشقدم تر نبوده اما پرسش  اینست که چرا همه این اختراعات و اکتشافات به غربی ها نسبت داده میشود.

طوریکه قبلن گفتم هنوز هم بنیاد گرایان اسلامی و تنگ نظران مذهبی علم شیمی، فیزیک و ریاضی را علم شیطانی میخوانند. طوریکه در زمان طالبان درمدارس عالی و متوسط افغانستان بجای شیمی و فیزیک، فقه اکبر تدریس میشد. غیر از مسایلی که ارتباط به حقوق بشر، حقوق زن و مسائل مدنی است.

در سال 1994 زمانیکه طالبان جهالت و نوکران امریکا هنوزهرات را تسخیر نکرده بودند. اسماعیل خان امیر حوزۀ شمال غرب بود در سیزده نوروز از شهر هرات به سمت میدان هوایی هرات میرفتم. اتفاقن یکی از همین متعصبین و تعلیم یافته گان  آخند های ایرانی به نام قاضی نذیر احمد مسوول بخشداری گذره و فعلن  عضو پارلمان امریکایی افغانستان با من در یک موتر سفر میکرد. وقتی به منطقۀ سرسبز پل پشتون رسیدم زنان و مردان زیادی برای تجلیل از سیزده بدرنوروز دور هم جمع شده بودند. من دیدم که این آدمک به گریه افتاده و میگفت: دلم بحال این همه مردم دوزخی میسوزد. تجلیل از نوروز از نظر اسلام گناه کبیره است. آنروز خاموش ماندم و نتوانستم بگویم. جناب قاضی شما نمیتوانید گاهی دایۀ مهربانتر از مادر باشید. مردم با عقاید و اعتقادات خود زندگی میکنند نه با غقاید و اعتقادات شما....

در سال 1996 بنا برخواهش خانمی به نام جولین از موسسه حمایت اطفالSave the children  انگلیس جهت باز گشایی دفتر کاری اش  به نزد استاندار هرات به نام ملابرادر رفتیم. هنوز داخل دفتر استانداری نشده بودیم که ملا برادر مثلیکه با هیولایی مواجه شده باشد رویش را یا شمله دستارش پوشیده و از ملاقات با این خانم اباء ورزید. بهانه اش این بود که اگر ما حتی صدای پای زن را بشنویم گنهکار یم چه رسد به آنکه روبرویش نشسته و با او مصاحبه کنیم. اینست افکار قرون وسطایی شما پرورده های دیوبند و شاگردان بن لادن.

موضوع دیگری که میخواهم تذکر دهم اینست که این آدمک به نام عبدالرحیم ملازاده بر خلاف آداب و اصول اخلاق در هر پرگراف چرندیات اش دشنام میگوید. بعد ازآن مرا به دیدن موزیم لندن دعوت میکند تا بدانم که شاهکار های اسلام درین موزیم از چه قرار است. گاهی هم دشنام  میدهد و هرگز به فکرش نمیآید که این زبان را خداوند برای توهین و تحقیر برایش نداده است.  هر کس که از چوکات ادب و اخلاق بیرون شود منطق اش ضعیف و استدلال اش ناقص است. برای اینکه دوستان گفتار بیمعنی و خرافاتی این دوکتور علوم اسلامی را بهتر بداند لینک آنرا درینجا میاورم.

http://sadayeafghan.com/article.php?id=539

البته سایت صدای افغان به گردانندگی  انجینیر فضل احمد افغان و یکی از مهره های اساسی  حزب افغان ملت به رهبری انورالحق احدی  و یکی از فایشست های پشتون است که برای پیشبرد مرام اش نه خدا را میشناسد ونه هم به معیار های ژورنالستی پایبندی دارد.

...........

* ملای لنگ یکی از جواسیس انگلیس بود که در زمان سلطنت امیر امان الله خان  در افغانستا ن ملا ها را علیه تجدد و آزادی شوراند و چون عبدالرحیم ملازاده با افکندن نفاق میان ملیت ها، مذاهب، اقوام و قبائل  مردم را دعوت به شورش میکرد....

نعمت الله ترکانی

15 اپریل 2010