افغان موج   

سخنرانی باراک اوباما در قاهره مصر

جای افتخار است که درشهر تاریخی وکهن قاهره، مهمان دو انستیتیوت مهم و بارز هستم. تقریبا بیش ازهزار سال است که الازهر به حیث ېک مشعل علوم اسلامی موجود است. وبیش از یک سده میشود که دانشگاه قاهر به حیث منبع پیشرفت مصر کار میکند. شما هردو باهم یکجا نمایندگی ازهماهنگی بین عنعنه و پیشرفت میکنید.

من ازمهمان نوازې شما ممنون هستم. از مهمان نوازې مردم مصر نیز ممنون ومشکورم. همچنان افتخار میکنم که حامل پیام حسن نظر مردم امریکا و حامل پیام و تبریکات صلح جوامع اسلامی کشور خود، به شما هستم.

السلام علیکم!

ماوشما درحالی باهم ملاقات میکنیم که درمیان ایالات متحده امریکا و دنیاې اسلام تشنج موجود است. تشنجی که درتارېخ وقوای آنوقت ریشه دارد و خیلی پیشتر ازموجودیت امریکا است. روابط اسلام و غرب شامل همکاری، زیست باهمی و همکاری است. اما درېن روابط برخوردها، وجنگهای دینی نیز شامل است.

تشنج هاې اخیر، درنتیجه سیاست های مستعمراتی بوجود آمد که از حقوق و فرصتهای خیلی از مسلمانها انکار کردند. بعدازآن مرحله جنگ سرد بود که با بسیاری از کشورها به شکل کشورهای نماینده برخورد میکردند. بدون اینکه به امیال وارزوهایې آنها توجه صورت گیرد. علاوتا، تحولات همه جانبه ایکه توسط عصری شدن و جهان شمول بودن( گلوبلایزیشن) به میان آمد، باعث این شد که بسیاری ازمسلمانان غرب را به حیث دشمن به معیارهای اسلامی تلقی کند.

افراطی ها وتندروان، دریک بخش کوچک ولی نیرومند دنیاې اسلام، ازین تشنج استفاده کرده اند. حملات ېازده سپتمبر سال ٢٠٠١ وادامه کوششهای این تندروان است که تشدد راعلیه افراد ملکی براه اندازند، باعث گردید که عده ازمردم ناگزیر اسلام رانه تنها دشمن امریکا وکشورهای غربی تصور کنند، بلکه آنرا دشمن حقوق بشر نیز بدانند.

اېن مسله سبب گردیده است، که در بین هردو جانب ترس وبې اعتمادی ازیکدیگر به میان آید. تاوقتیکه درروابط ما اختلافات زیاد موجود باشد ، مابه آنهاې قدرت می دهیم که درعوض صلح، نفرت وکینه توزی را پخش کنند. آنهای که عوض به میان اوردن همکاری، باعث بروز اختلافات وبرخوردها میگردند. همکاری های ذات البینی به مردم ما در راه رسیدن به زندگی مرفه کمک میکند. ما باید به این مرحله سوء ظن ، بدگمانی ونفاق خاتمه بدهیم.

من در اېن جا به خاطر جستجوی ېک اغاز جدید بین ایالات متحده امریکا و جهان اسلام آمده ام. آغازې که برمبنای منافع دوجانبه و احترام دوجانبه استوار باشد. آغازیکه مبنی براېن حقیقت است که امریکا و اسلام جوامع انحصاری نیستند، وضرورت ندارند باهم درمسابقه باشند. درعوض، معیارهای مشترکی مانند عدالت ، ترقی ، تحمل و تکریم تمامی بشریت رادارند.

بخاطرپېشرفت وحرکت به جلو، ماباید به صراحت و صداقت آنچه که در قلوب ماست بیان کنیم. اېن اظهارات قلبی، اکثرا، تنها درعقب دروازه هاې مسدود اظهار مېشود. باېد کوششهای دوامدار صورت گیرد، که به سخنان ېک دیگر گوش کنېم و از یک دیگر بیامو زېم. به یکدیگر احترام بگذاریم. درجستجوی نقاط مشترک باشیم. طورېکه قرآن مقدس میفرماید: (...خداوند راهمېشه حاضر وناظر دانسته، هروقت راست بگوئید..) من سعی میکنم که همین کار را انجام دهم، که به شما به وجه احسن ر است بگویم. من با ایمان راسخ معتقدم که منافع مشترکی که ما به حیث انسانها داریم، آنها نیرومند تر ازآن قوت های است که مارا ازهم جدا ساخته است.

ېک بخش ازېن عقیده ، از تجارب شخصی بنده، رېشه گرفته . من ېک عیسوی هستم. پدر من ازېک فامیل کینیائی هست که چندین نسل مسلمانان درآن شامل است. بحیث ېک پسر من چندین سال را در اندونیزیا سپری کردم. ومن صدای موءذن را هرصبحگاه وشام میشنیدم. به حیث یک جوان من درجوامع شیکاگو کار کردم. جائیکه خیلې از مردم به عقیده اسلامی خود افتخار میکنند و احساس ارامش وسکون می کنند.

به حیث یک شاگرد تاریخ، من درک کرده ام که تمد ن خیلی زیاد مدیون اسلام است. این اسلام بود که درمقامهای مانند دانشگاه الازهر د ر جریان چندین قرن مشعل تعلیم رابدوش میکشید وراه رابرای تجدد ادبی، فرهنگی وروشنفکری اروپا هموار نمود.

نو آوری درجوامع اسلامی باعث انکشاف طرق جدید در الجبر گردید، قطب نماهای مقناطیسی ووسایل کشتیرانی به میان آمد. مهارت و استادی مادر استعمال قلم وچاپ کردن، و کسب علم ما که امرا ض چگونه پخش گردیده و چگونه تداوی مېگردند، همه وهمه انکشاف کرد. کلتور وهنر اسلامی بما گنبدهای شاهانه، منارهایې بلند بالا، شاعری سرمدی، موسیقی گرامی، هنر ظریف خطاطی، مقامهای پرسکون برای غور و تعمق تقدیم کرده است. اسلام درامتداد تاریخ با الفاظ وبا عمل، عدالت در تحمل مذهبی و مساوات نژادی را اشکار ساخته است.

من این راهم میفهم که اسلام همواره درداستان امریکا نقش داشته است. اولین کشوری که ایالات متحده امریکا رابه رسمیت شناخت کشور مراکش بود. رئیس جمهور دوم ما جان آدمز هنگام امضای معاهده تریپولی در سال ١٧٩٦ میلادی چنین نوشت : (.. ایالات متحده امریکا بذات خود علیه قوانین ، اسلام، و اسایش ملسمانان دشمنی وخصومت ندارد. هیچ نوع عذر وبهانه ایکه ازنقطه نظر مذهبی به میان آید، باید باعث مختل شدن هماهنگی موجوده بین دوکشور نگردد. )

ازهنگام تشکیل کشورما مسلمانان امریکا ېې در غنای ایالات متحده نقش داشتند. آنها درجنگهای ما جنگیدند؛ در حکومت اجرای وظیفه کردند؛ بخاطر حقوق مدنی قیام کردند؛ تجارتها را اغازکردند؛ دردانشگاه های ما به تدریس پرداختند؛ دربخشهای ورزش پیشقدم شدند؛ جایزه های نوبل گرفتند؛ بلندترین عمارت مارا تعمیر کردند؛ مشعل اولمییک راروشن ساختند؛ این قصه، صده هارا در برمیگیرد و زمانی شکل عملی اختیار کرد که اولین مسلمان به تازگی ها به کانگریس امریکا انتخاب گردید وحلف وفاداری نمود که از قانون اساسی دفاع کند.

اوبه همان قرآنی سوگند وفاداری یاد کرد که یکی ازبنیادگذاران امریکا تامس جفرسن در کتابخانه شخصی خود نگهداشته بود. بنابرېن من اسلام را درسه قاره میشناسم قبل ا زینکه به منطقه ئی بیایم که در آنجا ظهور کرده بود. این تجربه رهنمای، عقېده من است که شراکت بین امریکا واسلام باید بگونه ئی که اسلام هست، استوار باشد، نه به گونه ئی که اسلام به ان شکل نباشد. من این را به حیث ریس جمهور ایالات متحده امریکا ، یک بخشی از مسوولیت خود میدانم که برعلیه نظریات قالبی وکلیشه ئی راجع به اسلام، درهرجای که ظهور کند مبارزه کنم.

همین اصل باید به فهم مسلمانان درمورد تصور آنها راجع به امریکا نیز تطبیق گردد. به همان گونه که مسلمانها شایسته تصور قالبی وکلیشه ئی نیستند امریکا هم شایسته تصور کلیشه ئی یک امپراطوری خود غرضانه نیست وعلیه آن صدق نمی کند. کشورمن، مبارزه انقلابی راعلیه یک امپراطوری براه انداخته بود ودر نتیجه آن بمیان آمد. ما به خاطر به حقیقت رساندن، این تصور که تمامی انسانها باهم برابر خلق گریده اند، تشکیل ېافتیم. و بخاطر تحقق بخشیدن به آین الفاظ چندن قرن مبارزه خونین نمودیم.

این مبارزه درداخل سرحدات ما ودر جهان ادامه داشت. کشورما متشکل ازهر کلتوراست، ازهرگوشه وکنار جهان گردهم امده اند. به یک حقیقت ساده خودرا وقف کرده اند: ( ازمیان جمع، یک نفر.)

درمورد این حقیقت خیلی چیزها گفته شد که یک امریکایی افریقائی الاصل بنام براک حسین اوباما بحیث رئیس جمهور انتخاب شده میتواند. قصه زندگی شخصی من آنقدر عجیب و بې همتا نیست. ارزوها و امیال برا ی تمامی مردم امریکا در امریکا تحقق نیافته است. اما وعده آن برای تمام آنهای که به سواحل ما می ایند موجود است. واین وعده شامل تقریبا هفت ملیون مسلمان میشود که امروز شامل بیشتر از هشتاد گروههای نژادی درکشور ما هستند.

حقیقتا مسلمانان امریکایې ازعاید و تعلیم بلند ترا ز سطح متوسط در کشور من برخورداراستند. علاوه براین ازادی درامریکا ازازادی عمل به دین تجزیه نا پذیر است. به همېن دلیل رئیس جمهورر دوایت ایزنهاور برای مسلمانان در ١٩٥٧ گفت: ( ..امرېکا با قوت تمام به خاطر حقوق شما که عبارت از عبادت براساس شعور شما است، مبارزه خواهد کرد.) به همین مناسبت درهریک از ایالات متحده ما یک مسجد وجود دارد. در تمام امرېکا ١٢٠٠ مسجد موجود است. به همېن دلېل است که حکومت امرېکا به محکمه رفته است که حقوق زنان ودختران را که حجاب مېپوشند محفوظ نگهدارد وآنهای رامجازات کند که از دادن حقوق آنها انکار مېکنند.

باېد هېچ شکی دراین موجود نباشد که : اسلام جز امرېکااست. من معتقدم که امرېکا این حقېقت رادارد که بدون در نظر داشت نژاد ، دین و ېا سطح زندگی اجتماعی تمامی ما اهداف و امېال مشترک دارېم و آن اېنست کې درصلح و امنېت زندگی کنېم ، تعلېم بېاموزېم، کارهای شرافتمندانه کنېم، با فامېل های خود، باجوامع خود و باخدای خود عشق وعلاقه ور زېم.

آېن معېارهای مشترک مااست. اېن امېد تمام بشرېت است. البته شناخت امېال مشترک بشری به وظېفه ما خاتمه نمی دهد. اېن درحقېقت اغاز وظېفه مااست. الفاظ به تنهایی حواېج مردم مارا مرفوع نمی سازد. ماباېد درسالهای که پېشرو دارېم به اقدامات جرئت مندانه بپردازېم. ماباېد با داشتن اېن تفاهم به پېش برویم که چالش های که مردم دنېا به پېشروی خو د دارند آنها شرېک استند. ناکامی ما در حل اېن مشکلات به همه ما سبب ازار و ا‏ ذېت خواهد شد.

ما اموختېم که اگر ېک بانک درېک کشور قرض داده نمی تواند، موفقېت درهرجا زېان می بېند. وقتی که اېنفلو اېنزای جدېد ېک انسان را مرېض مېسازد، خطر متوجه همه میباشد. وقتی که ېک ملت برای کسب اسلحه ذروی سعی مېکند، خطر حمله اتومی متوجه تمامی ملت ها است. وقتېکه تندروان متشدد دریک بخشی ازکوهها دست به عملېات مېزنند، مرد م آنطرف اقېانوس در معرض خطر قرار مېگېرند. وقتېکه هزاران انسان در دارفور به قتل رسانده مېشوند ، ضمېر دسته جمعی مارا لکه دار مېسازد. شراکت دراېن دنېای قرن بېست وېکم همېن معنی رادارد. به حېث انسانها ما وشما در مقابل ېک دېگر همېن گونه مسوولېت دارېم.

پذېرفتن اېن مسوولېت سنگېن خېلی مشکل است. حزن اوراست، زېراتارېخ بشرېت اکثرا مملو از حادثاتی هست که ېک ملت و ېا قبېله بخاطر منافع خو د به مطېع ساختن ملت دېگر پرداخته است. ولی دراېن عصر جدېد اېن کار نتېجه نمی دهد. هرنظام دنېا که ېک ملت رابرملت دېگر وېا عده ازمردم برتری مېدهد ، ناگزېر منجر به ناکامی خواهد گردېد. به هر نحوی که ما راجع به گذشته فکر مېکنېم باېد اسېر آن نشوېم. با مشکلات ماباېد ازطرېق شراکت، معامله وبرخورد صورت گېرد ودر پېشرفتهای مانېز باېد همه سهېم باشند.

منظور من اېن نېست که عوامل تشنج را نادېده بگېرېم. درحقېقت ماباېد مخالف اېن عمل کنېم. باېد با عوامل تشنج مستقېما به صراحت مقابله کنېم. بادرنظرداشت اېن، اجازه بدهېد که به ؤضاحت وصراحت راجع به بعضی از موضوعات خاص که باېد باهم ېکجا به مقابله آن بپردازېم حرف بزنم. موضوع اول که باېد به مقابله آن بپردازېم افراطېت متشدد با تمام اشکال ان است.

من در بېانېه انقره واضح ساختم که امرېکا با اسلام در جنگ نېست وهېچگاه نخواهدبود. اما ما با افراطیهای متشدد که خطر جدی را متوجه امنېت ماساخته اند مقابله خواهېم کرد. بخاطرېکه ما عېن چېز را تردېد مېکنېم که مردم تما عقاېد آنر ا تردېد کرده اند: کشتن مردان، زنان، و اطفال بېگناه.

حآلت افغانستان مقاصد امرېکا را اشکار مېسازد وهم چنان ضرورت به اېن امر که ماباېد مشترکا به کار بپردازېم. بېش از هفت سال مېشود که اېالات متحده امرېکا با حماېت وسېع بېن المللی القاعده وطالبان راتعقېب کردند. ما به آنجا به شکل اختېاری نرفتېم. بلکه ازروی ضرورت به آنجا رفتېم. من ا زېن مسله اگاهی دارم که برخی ازمردم راجع به حوادث ېازده سپتمبر سال ٢٠٠١ سوالهای دارند. اجازه بدهېد به وضاحت بگوېم که : القاعده به تارېخ ېازده سپتمبر سال ٢٠٠١ درحدود سه هزار نفر را به قتل رساند. قربانېان اېن حادثه مردان، زنان و اطفال بېگناه بودند. آنها با مظالم سېاسی ېا اېدېولوژی نفرت انگېز القاعده هېچ سروکار نداشتند. ولی با انهم القاعده آنهار ا به شکل بېرحمانه به قتل رساند. ومسوولېت اېن حملات راقبول کردند. عزاېم خود را به شکل مکرر بېا ن داشتند که بازهم به کشتار دسته جمعی بپردازند. آنها د ربسېاری از کشورها اشخاص وابسته بخوددارند ومېخواهند ساحه دسترس خودرا توسعه بخشند. آېن نظرېاتی نېست که درمور د آن بحث صورت گېرد بلکه حقاېقی است که باېد با آن برخور د شود.

اشتباه نکنېد، ما نمی خواهېم که عساکر خودر ا در افغانستان نگهدارېم. ما در آنجا خواهان مراکز نظامی نېستېم. خېلی دردناک است که مردان وزنان جوان خود را ازدست بدهېم. ادامه اېن برخورد ومعرکه ازلحاظ  مالی قیمت بها است و از لحاظ سیاسی خیلی مشکل است. در افغانستان و پاکستان تندروان متشددی وجود دارند، که متعهد به کشتن امریکایې ها به هراندازه که امکان داشته باشد، هستند؛ اگر ما متیقن شده میتوانیستیم که این تندرروان در ان کشورها وجود ندارند ، مابه خوشی هریک ازعساکر خود را به خانه خواهیم اورد.

امرېکا این افراطی ها را تحمل کرده نمی تواند وشما هم باید آنرا تحمل کرده نتوانید. آنها دربسیاری ازکشورها به قتل پرداخته اند. آنها مردمیکه دارای عقاید مختلف بودند به قتل رسانده اند. اما بیشتر ازدېگران مسلمانان رابه قتل رسانده اند. اعمال انها با حقوق بشر اشتی ناپذېرهست، با پیشرفت و ترقی ملت ها اشتی نا پذېر هست و با اسلام اشتی ناپذیر است. قرآن مقدس میفرماید که کسیکه یک انسان بیگناه رابه قتل برساند ، در حقیقت تمام بشریت رابه قتل رسانده است. وقتیکه شما بکسی نجات بدهید ، درحقیقت به تمام بشریت نجات داده اید. عقیده مقبول بېش از ېک ملیارد مسلمانان خیلی بزرگتر از تنفر ېک عده محدود است. من میفهمم که اسلام در مبارزه با آفراطیت متشدد ېک بخش مشکل نېست. بلکه اسلام باید یک بخش حل است.

من ازېن هم اگاهی دارم که جنگ اففانستان برمردم آن کشورخسارات زېاد را تحمېل کرده است. اېالات متحده امرېکا از هرنوع تدابېر احتېاطی کار خواهد گرفت که از تلفات مردم بېگناه جلوگېری گند. اما تلفات ملکی رخ داده است. دربرخی ازموارد بخاطر اشتباهات غم انگېز ودربرخی ازموارد دېگر تندروان عمدا خودر ا در بېن افراد ملکی پنهان کردند. ما در اېنده از هرنوع وسا یلیکه د راختیار خود کار گرفته بتوانیم به خاطر جلوگیری از تلفات ملکی اقدام خواهیم کرد.

مهمتر ازهمه اېن است که ما ېک ستراتیژی جدید داریم که در ان به حماېت از افغانستان و پاکستان توجه زېاد صورت گرفته ، تا انها بتوانند که د ر، مختل کرد، تخرېب کردن وشکست دادن به القاعده نقش بارزې را اېفا کنند.

ما مېفهمېم که قدرت نظامی، مشکلات ، افغانستان و پاکستان را به تنهایی حل نخواهد کرد. به همېن سبب پلان سرماېه گذاری درپاکستان طوری ساخته شده که درهرسال $1.5 ملېارد دالر برای مدت پنجسال به آن کشور داده خواهد شد. پاکستانېها به اېن کمک ها مکاتب ، شفاخانه ها، و سرکها راعمار کرده ، سرماېه گذاری خواهند کرد. درحدود ١٧٠ ملېون دالربرای کسانی اختصاص داده شده که ازخانه هاې خود بېخانه گردېده اند. مابه افغانها دواعشارېه هشت ملېون دالر کمک مالی مېکنېم که اقتصاد خودرا انکشاف بدهند وخدماتی را به مردم آجرا کنند که مردم به آن وابسته اند.

آجازه دهېد درمورد عراق صحبت کنم. برعکس افغانستان د ر جنگ عراق اختېارداشتېم. به همېن درکشور ما وجهان به اختلافات عمېق دامن زد. با اېنکه، من برېن عقېده ام که مردم عراق بدون مظالم صدام حسېن، در نهاېت، خېلی بهتر هستند. من هم چنان عقېده دارم که حوادث عراق به ما خاطر نشان مېسازد که در حل مشکلات به دېپلوماسی ضرورت موجود است. در حقېقت ما الفاظ ېکی از رئېس جمهوران بزرگ و سابق تامس جفرسن رابخاطر اورده مېتوانېم که گفت: امېدوارم که دانش وخردما با قدرت ما رشد ېابد. وبرای ما تعلېم دهد که هرقدر از قدرت خود کمتر کار بگېرېم به همان اندازه بزرگترخواهد بود.

امروز امرېکا مسوولېت دوگانه دارد: عراق را به عراقېها بگذارد و به آنها مساعدت کند که برای خود آېنده بهتری بسازند. من به مردم عراق به وضاحت گفتم که ما در جستجوی مراکز نظامی نېستېم. وبه خاک ومنابع انها هېچ ادعای ندارېم. عراق حاکمېت و استقلال خودرا دارد.

به همېن سبب من به قطعات محاربوی امرکرده ام که درگست آېنده از عراق خارج شوند. به همېن سبب ما به توافق خو د با دولت منتخب ود ېموکراتېک عراق وفا خواهېم کرد که عساکر محاربوی را از شهرها ی عراق در ماه جولای بېرون خواهېم کرد. و تمامی عساکر خودرا از عراق در سال ٢٠١٢ خارج خواهېم کرد. ما به عراق کمک خواهېم کرد که قوای امنېتی خودرا تربېه نماېد و اقتصاد خودرا رشد بخشد. ما به ېک عراق پر امن و متحد به شکل ېک شرېک و متحد کمک خواهېم کرد نه به شکل ېک حامی ونگهبان.

وبالاخره، طورېکه امرېکا تشدد و افراطېت را تحمل کرده نمی تواند ما باېد هېچگاه اصول خود را تغېرندهېم. فاجعه ېازده سپتمبر ېک صدمه خېلی بزرگ به کشورما بود. غېظ وغضبی که درنتېجه ان بوجود امد قابل فهم بود. اما در برخی ازموارد باعث اېن شد که ما برخلاف اصول خود عمل کنېم. مابرای تغېېر اېن راه اقدامات جدی مېکنېم. من استعمال تعذېب وشکنجه را به شکل واضح توسط اېالات متحده امرېکا ممنوع قرارداده ام. همچنان حکم داده ام که زندان گوانتانمو درواېل سال اېنده مسدود شود. پس امرېکا از خود د دفاع خواهد کرد. امرېکا به استقلال وحاکمېت ملېت ها وحاکمېت قانون احترام مېگذارد. مااېن اقدامات را، به مشارکت جوامع اسلامی که انهاهم مورد تهدېد قرارگرفته اند، انجام خواهېم داد. هرچه زودتر افراطېان تجرېد گردند ود ر جوامع اسلامی استقبال نشوند به اسرع وقت ما مصونتر خواهېم بود و به هما سرعت عساکر امرېکا ېې به خانه های خود برخواهندگشت.

منبع دوم ومهم تشنج روابط، که من آنر ا مورد بحث قرارخواهم داد حالت بېن اسراېېل، فلسطېن و جهان عرب است. روابط نېرومند امرېکا با اسراېېل به همه اشکار است. اېن پېوند ناگسستنی است. اېن روابط براساس علاېق کلتوری وتارېخی استوار است. بادرک اېن حقېقت که تصور به مېان امدن ېک دولت ېهودی نهفته درېک تارېخ تراژېک است که ازان انکارشده نمی تواند.

مردم ېهود برای قرنها اذېت گردېده اند. ضدېت باېهود به شکل بې سابقه ئی به قتل عام وکشتار ېهودان منجر گردېد. فردا من از بکنوالد که بخشی از ېک سلسله کمپ های بود که ېهودېها د ر ان به اسارت کشېده شده بودند، دېدن خواهم کرد. دراېن کمپ ېهودېها تعذېب شده ، ېا به گلوله و ېاتوسط گاز به قتل مېرسېدند. در انوقت شش ملېون ېهود به قتل رسېد. تعداد آنها بېشتر از نفوس امروزی ملت اسراېېل است.

انکار ازېن حقېقت بې بنېاد است، نافهمی و تنفراست. تهدېد اسرائېل به تخرېب کردن آن، تکرار بی شرمانه تصورات کلېشه ئی راجع به ېهود، دراذهان مردم اسراېېل خاطرات دردناکی را زنده مېسازد. درحالېکه مانع صلحی مېشود که مردم اېن منطقه سزاوار ومستحق آن هستند.

ازطرف دېگر اېن هم انکار نا شدنی است که مردم فلسطېن اعم ازملسمانها و عېسوېها درراه بدست اوردن کشورشان خسارات سنگېنی متحمل شدند. بېشتر از شصت سال است که زجر بې جاشدن را متحمل مېشوند. بسېاری از انها در کمپ های مهاجرېن در غزه وساحل غربی و مناطق همجوار بخاطر زندگی کردن درصلح وامن که هېچگاه ازان بهره مند نگردېده اند به انتظار بسر مېبرند. آنها تحقېر او اهانت روزمره رامتحمل مېشوند. اهانت خورد ېابزرگ که با اشغال همراه است. پس باېد بگوئېم که دوام اېن حالت برای مردم فلسطېن قابل تحمل نېست. امرېکا ازداعېه مشروع فلسطېن برای حفظ وقار، فرصتها، ودولت خودشان به عقب نخواهد رفت.

برای دهها سال، ما درحالتی توقف بوده ایم: دو مردم به آرزوی مشروعیت، هر کدام با تاریخی پر درد که آشتی را ناممکن می سازد. اما اگر ما این منازعه را تنها از یک جنبه ببینیم یا از دیگرجنبه، آن وقت است که ما برای دیدن حقیقت کور هستیم. تنها راه حل برای آمال هردو جانب تشکیل دو کشوراست، جایی که اسرائیلی ها وفلسطینی ها هر کدام در صلح و امنیت زندگی کنند. آن به نفع اسرائیل، و به نفع فلسطین وبه نفع امریکا می باشد. به آن دلیل است که من شخصا این پیامد را دنبال می کنم. این التزامات که طرفین تحت نقشه راه موافقت کرده اند واضح است: برای اعاده صلح است، زمان آنها است – برای همه ما – تا به مسئولیت های مان عمل کنیم.

از جهت دیگر، فلسطینی ها باید از خشونت دست بردارند. مقاومت از طریق خشونت و کشتن موفقیت نیست. مردم سیاه درامریکا ازمجازات شلاق خوردن به حیث برده و تحقیر و تبعیض نژادی رنج بردند. اما این خشونت نبود که نهایتا حقوق مساوی وکامل را برنده شد. آن تاکید قاطعانه و صلح آمیز درمورد نظرات در مرکز تشکیل امریکا بود. این داستان می تواند توسط مردمی از افریقای جنوبی تا جنوب آسیا بیان شود، از اروپای شرقی تا اندونزیا. این داستانی است با یک حقیقت ساده: اینکه خشونت راهی بسته است. این نه نشانه شجاعت ونه نشانه قدرت برای شلیک راکت بر اطفال درخواب اسرائیلی است و نه انفجار دادن زنان دربس می باشد. روحیه اقتدار این گونه بیان نمی شود؛ بلکه آن گونه است که رها می شود.

اکنون وقت آن است که فلسطیننیان به آنچه می توانند بسازند تمرکز کنند. مقامات حکومتی فلسطین باید ظرفیت خود را با نهادهایی که به ضرورت های مردم پاسخ بگوید انکشاف بدهد. حماس درمیان برخی از فلسطینی ها حمایت دارد، اما آنها باید مسئولیت داشته باشند. و حماس برای ایفای یک نقش در عملی ساختن آمال فلسطینی ها باید به خشونت پایان بدهد، وبه سرپیچی از توافقات گذشته پایان بدهد یا حق موجودیت اسرائیل را به رسمیت بشناسد.

درهمین حال، اسرائیل باید بداند که عینا حق موجودیت اسرائیل نمی تواند رد شود حق فلسطینیان نیز تکذیب شده نمی تواند. ایالات متحده مشروعیت آن کسانی را نمی پذیرد که مجبور می سازند اسرائیل به دریا انداخته شوند، اما ما همچنین مشروعیت مسکونه های دائم اسرائیلی را نمی پذیریم. این ساختمان توافقت گذشته را نقض می کند و مساعی برای دست یابی به صلح را خدشه دار میکند. حال زمان آن است که آنها مسکونه ها را متوقف بسازند.

اسرائیل باید به التزامات خود در مطمئن ساختن آنکه فلسطینیان می توانند زندگی وکار کنند و جامعه شان را انکشاف بدهند جامعه عمل بپوشاند. درست وقتی که این خانواده های فلسطینی را ویران می کند، یک بحران بشری درغزه نه امنیت را دراسرائیل و نه عدم فرصت را درساحل غربی فراهم می کند. پیشرفت در زندگی روزانه مردم فلسطین باید بخشی از یک راه صلح باشد.

نهایتا، دول عربی باید بدانند که ابتکار صلح عرب یک آغاز مهم بود، اما نه پایانی مسئولیت های شان. منازعه عرب واسرائیل باید برای پراکنده ساختن ملل عرب از سایر مشکلات استفاده نشود. درعوض، این باید داعیه یی برای اقدام درجهت کمک به مردم فلسطین درانکشاف نهادهایی باشد که تداوم کشورشان باشد؛ برای به رسمیت شناختن مشروعیت اسرائیل و انتخاب پیشرفت در خصوص دفاع ازخود به گذشته توجه کنید.

امریکا یک شریک کامل برای آنهایی خواهد بود که درجستجوی صلح هستند. ما این چیزها را که به طور خصوصی به اسرائیلی ها و فلسطینی ها و اعراب می گوییم به طورعمومی می گوییم. ما پالیسی های مان را با آنانی که دنبال صلح هستند دریک ردیف قرار می دهیم، و تاکید می ورزیم بر مسئولیت پذیری به آنانی که از مسئولیت پذیری فرار می کنند. این ها تنها حرف زدن نیست – این ها عملی است که ما آن را عملی خواهیم کرد.

اشک های بسیاری جاری شده است. خون های زیادی ریخته شده است. همه ما یک مسئولیت برای کار برای روزی داریم که مادران اسرائیلی و فلسطینی می توانند ببینند که اطفال شان بدون ترس کلان می شوند، زمانی که سرزمین مقدس این ادیان محل صلحی است که خدا آن را خواسته است. بیت المقدس وطنی باقی وامن برای یهودیان، مسیحیان و مسلمانان است و مکانی برای همه اطفال ابراهیم است تا درصلح یکجا باهم باشند، آنچنان که درداستان اسراء آمده است زمانی که مسیح و محمد درود خداوند بر آنها باشد درعبادت یکجا به هم ملحق شدند.

منبع سوم تنشی که باید به آن اشاره شود نفع ما در به رسمیت شناختن حقوق ومسئولیت های ملل است، خصوصا که مرتبط به سلاح های ذروی باشد.

این مسئله یک منبع خاص تنش بین ایالات متحده وجمهوری اسلامی ایران بوده است. برای سال های زیادی، ایران بعضا خودش را مخالف کشور من تعریف کرده است. درواقع یک تاریخ پرآشوب بین ایران وامریکا وجود دارد. دروسط جنگ سرد، ایالات متحده نقشی در سرنگونی یک حکومت مشروع و منتخب دموکراتیک ایران را بازی کرد. اززمانی که انقلاب اسلامی ، ایران نقشی در اقدام به گروگان گیری و خشونت علیه عساکر وغیرنظامیان ایالات متحده انجام داد. این تاریخ شناخته شده است. من این را به رهبران ومردم ایران واضح ساخته ام که کشورم آماده حرکت به پیش است. اکنون سوال این نیست که ایران مخالف چیست، بلکه سوال این است که ایران چه آینده یی را می خواهد بسازد.

ما به یک نقطه قاطع رسیده ایم. این درواقع درباره منافع امریکا نیست، این درباره جلوگیری از رقابت سلاح های ذروی است که شاید به این بیانجامدکه منطقه به مسیر خطرناکی سقوط کند و رژیم عدم تکثیر جهانی را ویران کند. من می فهمم کسانی که اعتراض دارند که برخی ازکشورها سلاح دارند که دیگران ندارند. هیچ کشوری نباید انتخاب کند که کدام کشورها سلاح ذروی داشته باشند. به این دلیل من قویا تاکید میکنم که تعهد امریکا درجستجوی جهانی که درآن کشورها سلاح ذروی داشته باشند. هر کشوری به شمول ایران باید حق دسترسی به نیروی ذروی صلح آمیز داشته باشد اگر با مسئولیت های اش تحت پیمان عدم تکثیر ذروی مطابقت میکند. آن تعهد اصل آن میثاق است، و باید باری تمامی کسانی که ازآن مطابعت می کنند باشد.

با همدیگر، بیایید باهم یک آینده یی را دنبال کنیم که درآن نیروی ذروی به پیشرفت و شکوفانی خدمت کند. من به گفتگو با ایران در خصوص این مسئله و حوزه کامل این مسائل بین ما متعهد می باشم. بسیار دشوار است که بر دهه ها بی اعتمادی غلبه کرد، اما ما می خواهیم با شجاعت ودرستی آن را آغاز کنیم وآن را حل کنیم و ما درتعهدمان به یک آینده بهتر برای همه اطفال مان صادق خواهیم بود.

مسئله چهارم این است که من درمورد دموکراسی سخن بگویم.

من باور دارم به یک سیستم حکومتی که به مردم ندا بدهد و آن به حاکمیت قانون و حقوق همه انسانها احترام بگذارد. من می دانم که درمورد دموکراسی در سال های اخیرجدال وجود داشته است و بیشتر این مباحثه به جنگ عراق مرتبط است. بنابراین بگذارید واضح سخن بگویم : هیچ سیستم حکومتی نمی تواند یا نباید مخالف یک کشور توسط کشوری دیگر باشد.

آن تعهد من را کم نمی کند اما برای حکومات آن انعکاس میکند. هرکشوری به این اصول به طریق خودش اهمیت حیاتی می دهد، که بستگی به عنعنات مردم اش دارد. امریکا تصور نمی کند که می داند برای هرکسی چه چیزی بهتر است، درست عین چیز ما تصور نمی کنیم که نتایج یک انتخابات صلح آمیز را تعیین کنیم. اما من یک باور غیرمطیعانه یی دارم که همه مردم به چیزهای معینی به آن اشتیاق دارند: قابلیت برای بیان آنچه درذهن تان است و بگویید چگونه برشما حکومت می شود؛ اطمینان در حاکمیت قانون و تساوی اداره عدالت، حاکمیت که شفاف است وچیزی را ازمردم سرقت نمی کند، آزادی برای زندگی مطابق چیزی که شما انتخاب می کنید. آنها نظرات امریکاییان نیست، آنها حقوق بشر هستند و به آن دلیل امریکا ازآن درهرجایی ازآن حمایت می کند.

حکوماتی که ازاین حقوق حمایت می کنند نهایتا با ثبات، موفق و امن هستند. هیچ خط مستقیمی برای درک این تعهد نیست. اما این زیاد واضح است: سرکوبی نظرات هرگز در فرار آنها موفق نخواهد بود. امریکا به حق همه صداهای مطیع قانون وصلح آمیزی که درسرتاسر جهان شنیده می شود احترام می گذارد. مهم نیست که چه کشوری است، چه حکومت مردمی است و با مردم برای همه کسانی که قدرت را به دست دارند یک معیار مجرد را تعیین می کند. درمورد شما با آنچه که انجام می دهید قضاوت می شود نه آنچه که شما خراب می کنید.

مسئله پنجم این است که من باور دارم ما باید باآن روبرو شویم آزادی مذهب است.

اسلام یک سنت با افتخار تحمل است. من در نخست در زمان کودکی ام در اندونزیا آن را دیدم جایی که مسیحیان مذهبی آزادنه در یک کشور با اکثریت مسلمان عبادت می کردند. آن روحی است که ما امروز به آن ضرورت داریم. مردم هرکشوری باید به انتخاب آزاد باشند و برای زندگی در هر دینی برمبنای اعتقادات ذهن، قلب و روان اش هر دینی که ممکن است باشد باید ازاد باشد.این تحمل برای مذهب در زنده ماندن اساسی است اما در بسیاری راهها به چالش کشیده شده است.

دردرون اسلام، یک گرایش نگران کننده در برخی جاها برای سنجش اعتقاد فردی وجود دارد که اعتقاد دیگری را رد می کند. غنامندی تنوع مذهبی باید حفظ شود – چه اینکه برای مسیحیان مارونیت درلبنان، مسیحیان یعقوبی درمصر یا مسیحیان دراندوزی باشد. و خطوط نادرست باید درمیان مسلمانان نیز بسته شود همچنان که تقسیم ها بین سنی وشیعه به خشونت های غم انگیزی در برخی جاها خصوصا عراق منجر شده است.

از سوی دیگر دربخش هایی ازغرب، گرایشی به آزادی به حیث سندی در بدنام کردن مذهب دیده می شود. غیرمسلمانان باید به مسلمانان نگویند زنان مسلمان چه لباس هایی بپوشند و ما نباید بانشر کارتون ها به عنوان طنز به طور جدی مفهوم هتک حرمت را که مردم احساس می کنند فکر کنیم.این آزادی نیست، این بی تحملی است واین سبب پیشرفت ما نمی شود

آزادی مذهب برای قابلیت مردم در زندگی باهمدیگر اصل می باشد. ما باید همواره راههایی را که به واسطه آن حمایت می شویم امتحان کنیم. به طور مثال در ایالات متحده، قوانین درمورد صدقات، برای مسلمانان درانجام واجبات مذهبی ذکات سخت تر شده است. به آن دلیل است که من به کار با مسلمانان امریکا درمطمئن ساختن اینکه آنها می توانند ذکات بدهند متعهد می باشم.

و نهایتا، دین باید ما را کنار یکدیگر بیاورد. به آن دلیل است که ما پروژه های خدمات جدید را درامریکا تقویت می کنیم تا مسیحیان، مسلمانان و یهودیان را درکنار همدیگر قرار بدهند. به آن دلیل است که ما از مساعی مثل گفتگوی بین ادیان ملک عبدالله و رهبری ترکیه در ائتلاف تمدن های سرتاسر جهان استقبال می کنیم، ما می توانیم گفتگوی بین ادیان را به خدمات بین ادیان تغییر بدهیم تا پل هایی باشد بین مردمانی که به کارهایی دست بزنند که انسانیت مشترک ما را پیشرفت بدهد چه در مبارزه با ملاریا درافریقا باشد یا فراهم کردن امداد بعد ازحوادث ناگوار طبیعی باشد.

مسئله ششم که من می خواهم درباره آن سخن بگویم حقوق زنان است.

من می دانم مباحثاتی درمورد این مسئله وجود دارد. من دیدگاه برخی ها را درغرب رد می کنم که می گویند زنی که پوشش موی سرش را انتخاب می کند به نوعی غیر مساویانه است. اما من باور دارم که زنی که معارف را نمی پذیرد تساوی را رد می کند. و این اتفاقی نیست که کشورهایی که زنان تحصیل کرده هستند بیشتر شکوفان می باشند.

دختران ما می تواند به همان اندازه زیادی که پسران ما به جامعه خدمت می کند کار کنند، و شکوفانی مشترک ما با حرکت همه انسانیت به پیش می رود. به آن دلیل است که ایالات متحده با هر کشوراکثریت مسلمانی می خواهد همکار باشد تا از تحصیل وسیع برای دختران حمایت کند. و ما همچنین می خواهیم به پیشرفت زنان جوان از مکتب رفتن گرفته تا اشتغال شان ازطریق سرمایه گزاری های کوچگ که کمک می کند مردم با آرزوی های شان زندگی کنند و اقتصادشان را انکشاف بدهند.

و اجازه بدهید واضح نمایم که : مسئله تساوی زنان در هیچ طریقی واقعا مسئله اسلام نیست. درترکیه، پاکستان، بنگلادش واندونزیا ما کشورهای اکثریت مسلمان را دیده ایم که کارهایی انجام میدهند که امریکایی ها تاکنون انجام نداده اند – آنها یک زن را برای رهبری انتخاب می کنند.

نهایتا، من می خواهم درمورد علاقه مشترک درمورد انکشاف اقتصادی و فرصت سخن بگویم.

من می دانم برای بسیاری، صورت جهانی شدن مغایر است. انترنت و تلویزیون می تواند دانش و معلومات را بیاورد، اما همچنین امیال شهوانی گستاخانه وخشونت ابلهانه را نیز فراهم می کند. تجارت می تواند ثروت جدید وفرصت ها را بیاورد اما همچنین آشوب های عظیم و جوامع را تغییر میدهد. درتمامی کشورها به شمول کشورمن این تغییرات بیم را آورده است. ترسی که عصری بودن یعنی خطر کنترول بر گزینه های اقتصادی ما، سیاست ما و مهمتر ازآن هویت ما – آن چیزهایی که ما به جوامع مان، خانواده مان و دین مان عشق می ورزیم.

اما همچنین من می دانم که پیشرفت بشر نمی تواند تکذیب شود. نیازی به تناقض بین انکشاف و سنت نیست. کشورهایی مثل جاپان و کوریای جنوبی اقتصاد های شان را درحالی پیشرفت داده اند که فرهنگ های قدیمی شان را حفظ کرده اند. شبیه به آن پیشرفت شگفت انگیز در درون اسلام از کوالالامپور گرفته تا دوبی صدق می کند. در عصر باستان و در زمان ما اسلام نشان داده است که می تواند جلودار اختراعات و معارف باشد.

این مهم است زیرا هیچ استراتژی انکشافی نمی تواند تنها آنچه که درمنطقه بیرون می آید استوار باشد، و نه می تواند ادامه یابد درحالی که افراد جوان بیکار باشند. بسیاری از کشورهای خلیج از بزرگترین ثروت به خاطر نفت لذت می برند، و برخی توجه شان را درانکشاف سرحد شروع کرده اند. اما همه ما باید بدانیم که معارف و اختراع رواج قرن 21 است.من آن را در کشور خودم تایید می کنم. و درحالی که امریکا به نفت وگاز در این بخش ازجهان درگذشته تاکید کرده است ما حال به کار وسیع تر را جستجو خواهیم کرد.

درمورد معارف، ما برنامه های تبادله را توسعه خواهیم داد، و بورسیه های تحصیلی را افزایش می دهیم، مثل آن بورسیه یی که پدرم را به امریکا آورد درحالی که امریکاییان بیشتر را به مطالعه درمورد جوامع اسلامی تشویق می کنیم. و ما محصلین مسلمان متعهد را با دوره های کارآموزی درامریکا مطابقت می کنیم، در خصوص خط یادگیری برای معلمین و کودکان درسرتاسرجهان سرمایه گزاری می کنیم، و یک شبکه انترنتی مستقیم جدید را ایجاد می کنیم، بنابراین یک نوجوان در کنساس بتواند بلافاصله با نوجوانی درمصر ارتباط بگیرد.

در بخش انکشاف اقتصادی، ما شرکت های رضاکار مشاغل را باری شراکت با همتایان درکشورهای اکثریت مسلمان ایجاد می کنیم. و من یک جلسه یی را درمورد کارفرمایان پیشگام امسال میزبانی خواهم کرد تا چگونگی تعمیق ارتباطات بین رهبران مشاغل، بنیادها و کارفرمایان اجتماعی درایالات متحده و جوامع مسلمان سرتاسر جهان را شناسایی کنیم.

دربخش دانش و تکنالوژی، ما بودجه یی جدید را برای حمایت از انکشاف تکنولوژیکی در کشورهای اکثریت مسلمان، و برای کمک به انتقال نظرات به بازار آغاز می کنیم تا آنها بتوانند شغل ایجاد کنند. ما می خواهیم مرکزی از ممتازین دانشمند را درافریقا، شرق میانه، و آسیای جنوبی افتتاح کنیم و یک فرستاده دانش جدید را تعیین می کنیم تا برای همکاری درمورد برنامه هایی که منابع جدید انرژی را انکشاف بدهد، شغل سبز ایجاد کند، سوابق را دیجیتالی کند، آبها را پاک کند و محصولات جدید را رشد بدهد.

و در باره مسئله صحت جهانی، امروز من مساعی جدیدی را با سازمان کنفرانس اسلامی برای ازبین بردن فلج اطفال اعلام می کنم و ما همکاری توسعه یافته را با جوامع مسلمان برای تقویت صحت مادر وطفل دنبال خواهیم کرد.

همه این چیزها باید در شراکت انجام شود زیرا انسان ها درهرجایی باید به فرصت دسترسی داشته باشند – فرصت برای دسترسی به معارف، حمایت ازخانواده، و زندگی باثمر و با صحت. به منظور پیشرفت این آروزها، امریکاییان حاضر هستند به شهروندان و حکومات، سازمان های اجتماعی، رهبران مذهبی، و مشاغل ملحق شود. امریکا تقریبا هفت ملیون مسلمان دارد - بیشتر از اعضای سازمان کنفرانس اسلامی. این به آن دلیل است که من وضعیت نظارتی دائم را برای ایالات متحده در سازمان کنفرانس اسلامی تقاضا دارم.

مسائلی که من بیان کرده ام برای نایل شدن به آنها آسان نخواهد بود. اما ما برای پیوستن به همدیگر مسئولیت داریم از طرف جهان ما یک جهانی که افراطی ها دیگر مردم ما را تهدید نمی کند، و عساکر امریکا به وطن شان برگشته باشند، یک جهانی که فلسطینیان واسرائیلی ها هرکدام ایمن باشند در یک کشورخودشان و انرژی ذروی برای مقاصد صلح آمیز استفاده میشود، جهانی که حکومات به شهروندان شان و دیگر حقوق عیسی مسیح به آن احترام دارد. این همان جهانی است که ما می جوییم، اما تنها با همدیگر بودن به دست می آید.

من می دانم مسلمانان وغیرمسلمانان زیادی می باشند که سوال می کنند ایا ما می توانیم این آغاز را تقویت کنیم. بعضی ها علاقمند به زیاد کردن شعله های تقسیم شدن ، و ایستاد شدن دربرابر راه پیشرفت هستند. برخی ها پیشنهاد می کنند که این مساعی ارزشی ندارد – آنها استدلال می کنندکه ما به مخالفت برابر شده ایم، و تمدن ها سرنوشت شان به درگیری می انجامد. بسیاری دیگر واقعا در تردید هستند. بیم زیاد و بی اعتمادی وجود دارد. اما اگر ما به گذشته محصور باشیم آن وقت است که ما هرگز پیشرفت نخواهیم کرد.

همه ما به این جهان سهیم می شویم اما در یک لحظه زمان. سوال این جا است آیا ما آن زمان متوجه آنچه ما را جدا می سازد هستیم یا ما خود را ملزم به سعی می دانیم. یک سعی دوامدار که برای یافتن زمینه مشترک، درجهت توجه به آینده یی که ما را برای کودکان مان و برای احترام به عزت همه انسان ها تلاش داریم.

این چیزها ساده نیستند. آغاز جنگ ها آسان تر ازختم آنها است. و دیدن آنچه برای هرکسی فرق می کند نسبت به آنچه که چیزهایی را که ما با هم شریک می سازیم پیدا میکند. اما آن دقیقا راهنمایی است که آن دین به ما عطا کرده است. یک قانون است که در قلب هر مذهبی قرار دارد – آن چیزی که ما برای دیگران انجام می دهیم همانگونه که ما آن را برای خودمان انجام می دهیم. این حقیقت کشورها و مردم را برتر می سازد – عقیده یی که جدید نیست، آن سیاه یا سفید یا خرمایی نیست، آن مسیحی، مسلمان یا یهودی نیست. آن دین است که گهواره تمدن را حرکت می دهد، و در درون قلب ملیاردها نفر امروز می تپد. این یک دین دردیگر مردم است، و این چنان است که مرا امروز به اینجا آورده است.

ما قدرت ساختن جهانی را که می جوییم داریم اگر ما شجاعت ساخت آغازی نو را داشته باشیم. و به ذهن داشته باشیم آنچه را که نوشته شده است.

تلمود به ما می گوید " کل تورات برای هدف تقویت صلح است."

انجیل مقدس به ما می گوید" مصلحین مورد رحمت هستند برای کسی که عیسی مسیح نام دارد."

قران کریم واقعا می فرماید اگر کسی صلح می طلبد شما نیز صلح بطلبید. مردم جهان می توانند در صلح با همدیگر زندگی کنند. ما می دانیم که نظر خدا است. اکنون، این وظیفه ما است بر روی زمین. تشکر. و خداوند صلح را برشما عنایت بفرماید.