خاطرهٔ از شجاعت زنده یاد عبدالرسول داراب و اسد ستیزا
با کودتای پلینوم هژده که بیگمان محصول طراحی استخبارات خارجی بود و تحت مهندسی «ایتلاف دوستانه» به مشارکت سیا، آی اس آی و کی گی بی عصر گرباچف به غرض اهداف استراتژیک درازمدت و تغییر رهبری در افغانستان به وقوع پیوست، بزرگترین بحران دامنه دار سیاسی در حزب دموکراتیک خلق افغانستان سایه انداخت.
رهبران جدید حزب، به خاطر بیرون شدن از کومای سیاسی و التیام زخمی که حزب از اثرات زیانبار پلینوم هژده برداشته بود، به خاطر راه اندازی جریان خونهای تازه در رگ و پود خشکیده حزب، آمادگی گرفتند تا در تابستان ۱۳۶۶کنفرانس سراسری را در حزب راه اندازی نمایند.
کنفرانس ژرفنای بحران را عریانتر ساخت و سازمانهای حزب در سراسر قلمرو افغانستان با شور آفرینی رزمی در حوزههای نظامی و ملکی به شمول سازمان بزرگ و۳۵هزار نفری شهر کابل و سازمان مقر کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان علم مخالفت را در برابر کودتاچیان پلینوم هژده و مشی سیاسی آنها برافراشت و به اکثریت قاطع کاندیدای نمایندگان هوادار پلینوم هژده در سازمانهای حزبی بهویژه نمایندگان سفارشی اعزامی تیم حاکم را که از مقام کمیته مرکزی حزب به کنفرانسهای حزبی توصیه شده بودند در حدود بیش از ۹۰در صد آنها رأی مخالف دادند.
اعضای حزب در کنفرانس تاریخی و ماندگار ولایت جوزجان با همصدایی کامل و موج اعتراض در برابرتیم رهبری در حزب، برخلاف اراده و تمایل رهبران والا رتبه، فقید ببرک کارمل را به حیث نماینده و در کنفرانس ناحیه هفتم حزبی شهر کابل که چندین روز با ایستادگی رزم آوران حزبی و تقابل رهبری جدید حزب دوام نمود، داکتر آناهیتا راتب زاد را به حیث نماینده خود در کنفرانس برگزیدند.
ظهور رزمجو منشی کمیته حزبی شهر کابل با راه اندازی تلاشهای بیهوده، موفق نشد تا جنبش برخاسته در کنفرانس نواحی حزبی شهر کابل بهویژه کنفرانس ناحیه هفتم را در خصوص گزینش زنده یاد داکتر آناهیتا راتب زاد سرکوب نماید، او، لاجرم توسط نیروی پلیس حوزه هفتم شبه کنفرانس را در غیاب نمایندگان واقعی برای گزینش نمایندگان مورد نظر در ناحیه هفتم شهر کابل به راه انداخت. ظهور رزمجو سپس در کنفرانس ناحیه چهارم حزبی شهر کابل طعم شکست را چشید و کاندیداتوریاش به حیث نماینده در کنفرانس رد شد اما برخلاف، ریاست کنفرانس سازمان حزبی شهر کابل را به طرز غیرقانونی بدوش گرفت.
اعتراضات خود جوش در کنفرانسهای حزبی که نوع قیامهای سازمانهای حزبی علیه تیم کودتا را در اذهان تداعی مینمود، طراحان پلینوم هژده را به خشم آورده بود. وضعیت طوری بود که در مجموع نواحی یازدهگانه شهر کابل حتی یک نفر از کارگزاران و هواداران پلینوم هژده موفق نشد تا به حیث نماینده در کنفرانسها برگزیده شوند. چنین وضعیت در خلوتگاه کارگزاران پلینوم هژده در وزارت امنیت دولتی و مراکز ارتش نیز مشهود بود.
در ناحیه اول حزبی شهر کابل که اینجانب به حیث معاون و سرپرست ناحیه مسئولیت رهبری آن را بدوش داشتم، نماینده اعزامی کمیته مرکزی بنام ابراهیم منشی اول کمیته مرکزی سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان موفق شد تا از میان ۲۴۵نمایندگان برگزیده سازمانهای حزبی ناحیه اول، چهار رأی را به دست آورد.
در چنین فضا و امواج نارضایتی سازمانها از مقامات حزبی، رهبری حزب تجویز گرفت و یک کمسیون ویژه را با ترکیب اعضای دارالانشأ، مقامات مسئول شعبات کمیته مرکزی و ظهور رزمجو منشی کمیته حزبی شهر کابل به خاطر مواخذه تهدید و تخویف معترضین حزبی بگمارد.
این کمسیون که در واقع یک دادگاه شبه نظامی و فراقانونی حزبی بود توسط نور احمد نور گردانندگی میشد.
اینجانب را که قبلاً پرونده نخستین سخنرانی علیه پلینوم هژده به نام ام به ثبت رسیده بود و به خاطر گردانندگی کنفرانس ناحیه اول که در آن نماینده کمیته مرکزی شکست خورد، به این کمسیون فراخوانده مورد مواخذه و تهدید قرار دادند.
من با منطق رسا و استدلال عالی فرایند نامیمون پلینوم هژده را به نقد کشیده و جایگاه کارگزاران پلینوم هژده در سازمانهای حزبی و بحران دامن گستر موجود در حزب را با تمام شجاعت که سپس به سبکدوشی ام انجامید به نقد کشیدم و خطاب به نور احمد نور مسئول دادگاه، شعر شاعر بزرگ لاهوتی را سروده گفتم:
ایا صیاد شرمی کن، مرنجان نیم جانم را
پروبال ام بکن، اما مسوزان آشیانم را
برای نور اظهار داشتم که من آمادهام در ازای ناسازگاری ام با روش و سیاستهای رهبری حزبی هرگونه مجازات به شمول اعدام، حبس و سبکدوشی از مقام را بپذیرم اما رحم کنید آشیانم را که حزب ام است، آتش نزنید؛ اما افسوس که آنها لاجرم آشیان همه را که حزب، رژیم و مردم بود آتش زدند.
بعد از بحثهای داغ با من، نور احمد نور، زنده یاد رسول داراب مسئول تشکیلات ناحیه اول حزبی را به کمسیون فراخواند و برایش خطاب نمود:
ما، در بحث با رفیق ات عارف عرفان به ستوه آمدیم، حوصله پرسش و گفتمان مزید برای ما باقی نیست هکذا شما را به وجدان تان سوگند میدهم که آیا مخالف پلینوم هژده هستید و یا موافق آن؟
داراب که یک حزبی ایثارگر، اصیل، شجاع و متین بود، به پاسخ نور گفت:
رفیق نور ممکن شما به شرف و وجدان تان کدام وابستگی و دلبستگی نداشته باشید اما زمانی که پای شرف و وجدان ما درین سوگند مطرح است، به وجدانم اعتراف مینمایم که هم در آغاز مخالف پلینوم هژده بودم، هم اکنون وهم در آینده مخالف سرسخت آن باقی خواهم ماند.
تازه به دفتر ناحیه رسیده بودم که زنگ تیلفون دفتر به صدا در آمد، نور از ورای امواج تیلفون گفت نور احمد نور هستم، عبدالرسول داراب را از حزب اخراج نمودم و از وظیفه سبکدوش ساختم، دیگر حق ورود به ناحیه حزبی را ندارد؛ گفتم به کدام صلاحیت و توسط کدام مرجع مشروع حزبی شما دست به چنین کاری زدید؟ پاسخی نداد. صدای تیلفون خاموش شد.
او در همان لحظه کارت حزبی رفیق رسول داراب را از دستش قپیده بود و با فرمان شخصی خودش بدون طی مراحل قانونی و کدام مرجع مشروع او را از حزب اخراج نموده بود.
آری؛
داراب که قهرمان میدانهای رزم و یک انقلابی اصیل بود به فرمان شخصی نور احمد نور از حزب اخراج شد و از وظیفه سبکدوش گردید.
در پرده دوم، چند روز بعد نور احمد نور جمعی از فعالین حزبی ناحیه اول شهر کابل را غرض انجام گفتمان سیاسی و اقناعی برای پذیرش فرمانهایی تیم کودتا، در مقر کمیته مرکزی حزب فراخواند. او در آغاز به اجرای یک مانور سیاسی مبادرت ورزید و تعهد سپرد که بدون هیچ گزندی به پروسه پرسمان، و پرسش گران میخواهد تا به نظریات اعضای حزب گوش فرا داده و دیدگاههای نقاد آنها را بخصوص در فرآیند تبعات زیانبار پلینوم هژده، در شیوه و سیاست گذاری درون سازمانی ارج گذاشته و در تدوین سیاستهای بعدی حزب آن را نهادینه میسازد.
برخی از اعضای سازمان حزبی درین نشست با اعتماد و خوشباوری به کلام نور احمد نور، به طرز صریح رفتار رهبری را در مورد حزب، چگونگی سازماندهی پلینوم هژده، رفتار با کادرها و سیاستهای ناکام حزبی را به نقد کشیدند اما خلاف تمام تعهد و پیمان سیاسی، چندی بعد نور احمد نور فرمان سبکدوشی آنها را از مقامات حزبی و دولتی صادر نمود.
رویکردی که حدود دو ماه بعد از پلینوم هژده به خاطر نمایش دموکراسی حزبی در سراسر سازمانهای حزبی افغانستان تحت عنوان «نظرخواهی» به ابتکار نور احمد نور و مدریت او به راه افتید، اعضای حزب و مخالفین پلینوم هژده با اعتماد به پیمان رهبران حزب آزادانه در پیرامون تبعات پلینوم هژده ابراز نظر نمودند که در نتیجه بندی این نظریات باعث خروج کتلوی اعضای حزب از حزب و وظیفه دولتی گردید و جمعی کثیری جبراً به عسکری سوق یافت و از عقب گلوله خوردند.
متعاقباً زمان برگزاری کنفرانس شهر کابل فرارسید. در کنفرانس برای اکثر نمایندگان برگزیده کنفرانس اجازه شرکت داده نشد. در جریان کنفرانس سراسری حزبی شهر کابل که در یک فضای نهایت تهدید و تخویف و یک فضای مطلق نظامی و با ترکیب مأمورین اطلاعاتی که از حق نمایندگی کنفرانس محروم بودند و در غیاب نمایندگان برگزیده حزبی در تالار انستیتوت علوم اجتماعی کمیته مرکزی در شهر کابل دایر گردید، یک رفیق حزبی بنام شیرعلی سهاک به خاطر ایراد بر نحوهٔ کار کنفرانس و سمت ریاست کنفرانس توسط ظهور رزمجو که قبلاً نمایندگی او در کنفرانس ناحیه چهارم حزبی شهر کابل رد شده بود و غیابت جمع کثیری از نمایندگان منتخب، فیالمجلس توسط هیئت ریسه کنفرانس و ترکیب رهبران ارشد حزبی بدون ایجاد هیچ پرونده و فقدان فیصله کمسیون معتبر حزبی از حزب اخراج گردید و از تالار جلسه خارج ساخته شد. حق ورود در کنفرانس شهر کابل برای شخص خودم نیز به حیث نماینده برگزیدهٔ کنفرانس ناحیه اول داده نشد. برای نمایندگان منتخب مطابق فهرستهای اطلاعاتی اجازه ورود به کنفرانس داده میشد. طور نمونه رفیق سالم فخری منشی کمیته حزبی ناحیه دهم شهر کابل که از طراز منشیهای موفق شهر کابل بود، به حیث نماینده منتخب از حضور در کنفرانس کمیته حزبی شهر کابل محروم ساخته شد و در روز تدویر کنفرانس تحت بهانه به یکی از ولایات افغانستان اعزام گردید.
حتی در همین کنفرانس فیلتر شده رهبران حزبی جرئت نکردند تا به طرز انفرادی نمایندگی خود در کنفرانس سراسری را در داخل کنفرانس به رأی گیری بسپارند، آنها فقط در جریان رأی گیری دسته جمعی فقط با کف زدنهای خود و هواداران شان خود را نمایندگان کنفرانس حزبی شهر کابل برای گزینش کنفرانس سراسری اعلام نمودند و از راه اندازی رأی گیری اجتناب نمودند.
کنفرانس دریک نمایشنامه طراحی شده در فضای ترس دایر گردید و در فضای نا امیدی پایان یافت.
اما چند سخن در باره نور احمد نور
نور احمد نور فرزند یکی از خانهای مشهور ولسوالی پنجوایی کندهار به مثابه دانش آموخته آمریکا چه قبل از رخداد هفتم ثور و چه بعد از ششم جدی بلندترین مقام حزبی را در جناح پرچم به خود اختصاص داده بود. فقید ببرک کارمل صلاحیتهای بزرگ حزبی را برای وی واگذار شده بود. او عرصههای مهم بخش نظامی و تشکیلاتی را در حزب عهده دار بود. آدم قاطع با انرژی و متحرک در کار سازمانی و تشکیلاتی بود. مزید بر اینکه در روز قیام هفتم ثور نور احمد نور به مثابه مسئول بخش نظامی پرچم در هفت جای شهر کابل خود را مخفی نموده و ابتکار سوق و اداره قطعات را برای حریف اش حفیظ الله امین واگذار شده بود، او لحظات بعد از رخداد هفتم ثور لیست نظامیهای پرچمی را برای حفیظ الله امین طور خود سرانه فاش ساخته بود که منجر به کشتار بیرحمانه آنها شد، سه رفتار نور احمد نور باعث آزار و نومیدی مرشدش فقید ببرک کارمل گردیده بود. اول سطح بالای تمایل فرکسیونی، دوم بیعلاقگی نور به خوانش کتاب و آموزش تیوری علمی، سوم رفتار آنارشیستی، فراقانونی و هنجار گریزانه او به مسایل حزبی و کشوری بود. چنانچه شیوههای کژ رفتارانه و جاهطلبانه نور و نبرد در دایره قدرت درون سازمانی باعث شد تا لاجرم داکتر نجیب الله نیز تحمل اش به پایان برسد و نور احمد نور را با حفظ اینکه یکی از مهندسین اصلی پلینوم هژده بود، تحت پوشش سفیر، از افغانستان تبعید نماید.
ستاره اقبال نور زمانی سقوط کرد که بر قول شاهدان عینی، نور احمد نور، در ضیافت رسمی در سفارت اتحاد شوروی در کابل در حضور رهبران ارشد حزب دموکراتیک خلق افغانستان، مشاورین و سفیر اتحاد شوروی، صالح محمد زیری از رده رهبران ارشد حزب مربوط جناح خلق را در حضور همه فرش زمین ساخت و بر گلوی آن لگد گذاشت.
او در عهد رهبری فقید ببرک کارمل، بر روال همین انگیزه و گمانههای تشکیل فراکسیون حزبی در حلقه رهبری حزب، به حیث دانش آموز به اتحاد شوروی فرستاده شد اما نور در آنجا فرصتی را فراهم آورد تا با تماسهای پیهم با رهبران حزب کمونیست اتحاد شوروی نقب زنی علیه رهبری فقید ببرک کارمل را در مسکو به راه اندازد.
شواهد معتبری وجود دارد که نور احمد نور در آغاز دههای شصت خورشیدی، یک هسته فرکسیونی را در میان رهبران ارشد و کادرهای حزبی به خاطر دست یابی به قدرت و عزل فقید ببرک کارمل ایجاد نمود.
او در کنار داکتر نجیب الله، یکی از اندیشه پردازان و طراحان پلینوم هژده بود که موفق شد به حمایت برخی رهبران حزب از جمله سلیمان لایق ضرورت تغییر رهبری در حزب را در اندیشه گرباچف، ریگن و جنرال ضیا الحق و جانشینی فرد مطمع در مقام رهبری را، تداعی نماید که سپس اندیشه شکل گیری پلینوم هژده را در محافل سیاسی فرامرزی پدید آورد. جنرال ضیا برای ضرورت تغییر رهبری حزب و دولت افغانستان درین عرصه گامهای بنیادین برداشت. او باری گفته بود که پاکستان، پس از برکناری ببرک کارمل حتی با تقرر برادرش محمود بریالی در سمت رهبری مشکلی نخواهد داشت. غرب و پاکستان از ایستادگی، پیمان و تعهد وطنپرستانه فقید ببرک کارمل به حیث ستون آهنین حزب و دولت آگاه بودند. بدین گونه آنها خواستند تا در یک دسیسه طراحی شده کمربند دفاعی حزب و رژیم را واژگون سازند.
نور احمد نور با ایجاد هسته فرکسیونی در حزب، هوای رهبری را داشت اما از بخت بد اش سناریو در کرملین علیه او تغییر یافت و داکتر نجیب الله به حیث رهبر برگزیده شد. بر حکم آزمون زمان مقدمات پلینوم هژده سالها قبل در عقب پرده در هسته رهبری و شاخههای حزب ریختانده شده بود. سازمان استخباراتی تحت رهبری داکتر نجیب در هموار سازی این شاهراه نقش مهم داشت. حتی سالها قبل از تغییر در رهبری حزب، زمزمههای تغییر زعامت در حزب در محافل خاص به دوران افتیده بود. بدین گونه با چرخش پلینوم هژده و تغییر سیاستها و عدول از اندیشههای حزبی جاده فروپاشی حزب و رژیم هموار گردید.
اما نقش اصلی نور احمد نور را در پیوند با اضمحلال و ریشه کنی نهضت ترقیخواه افغانستان بعد از فروپاشی و سقوط حزب و دولت بهویژه طی دوران دو دههای اخیر میتوان به خوبی بازتاب داد.
گفتنی است که نشان انگشت نور احمد نور در قتل فرزند جان باخته حزب اسد ستیزا مربی شعبه تشکیلات کمیته مرکزی حزب هویدا است. بر قول شاهدان عینی اسد ستیزا چند روز بعد از تدویر پلینوم هژده خواست وارد دارالانشأ حزب شده و خشم خود را به علت سازماندهی نابهنگام پلینوم هژده برای نور احمد نور بیان نماید، اما سوگوارانه ساعاتی بعد دریافت جنازه او خبر از قساوت و روحیه آدم کشی نور احمد نور را به نمایش گذاشت. به همین ترتیب نقش نور احمد نور در دسیسه قتل زنده یاد سید عظیم گوهری از اعضای بلند پایه گروه کار و معاون کمیته حزبی ولایتی بلخ و اعدام احد رهنورد منشی کمیته حزبی ولایتی بلخ مشهود است.
نور احمد نور، روی انگیزههای معین، بهویژه پس از رحلت جانگداز زنده یاد محمد بریالی، موفق شد تا بهوسیله نیروهای تحت پوشش، عنان رهبری نهضت ترقیخواه در وجود نهضت فراگیر، سپس حزب مردم و احزاب دیگری که سپس تغییر نام یافتند را به دست گرفته و در یک دسیسه طراحی شده از روی سینهای حزب بهکرات شمشیر انشعاب و جدایی را برکشیده و ضربه مهلک بر پیکر جنبش وارد نماید. او در یک رویکرد خشماگین و انتقامجویانه شیر محمد بزگر از صادقترین و با ایمان ترین رهبران حزب را درین درامه قربانی کرد و تاج رهبری را در ازای پذیرش حلقه اسارت، بر فرق داوود راوش گماشت. راوش چنان دربند نور گرفتار شده بود که بعد از بحران آفرینی در شورای اروپایی حزب و نزدیک به روزهای فراراش به پاسخ یکی از پیشکسوتان حزب برای تقاضای حل معضل شورای اروپایی گفته بود، حل این مشکل از توان ام خارج است، لطف نموده به خاطر رفع بحران موجود به رفیق نور احمد نور مراجعه فرمایید. شگفت انگیز است که نور در تشکیلات حزبی ظاهراً هیچ مسندی را عهده دار نبود، اما کلید قدرت را در عقب پرده به کف داشت.
نور با ایجاد سیستم رهبری شبه «ولایت فقیه» در حزب و تشکیل فراکسیون حزبی، نقش بازدارندگی در پروسه وحدتها را بهدرستی به انجام رسانید و ظفرمندانه پروسه وحدت حزب مردم با حزب متحد ملی را در دهلیز گاه کنگره حزب به ناکامی سوق داد.
آخرین دست آورد نور احمد در جنبش ترقیخواه افغانستان راه اندازی دسیسه حزبی که با همکاری داوود راوش این تاجر سیاسی پیاده شد، عبارت از انشقاق شورای اروپایی حزب آبادی افغانستان بود که به دوپارچه تبدیل شد.
نور و شرکاء، ننگینترین لکه سیاه را در پیوند با حمایت حزب آبادی وابسته به خانواده نهضت ترقیخواه از رژیم فاسد و جنایتکار اشرف غنی، بر جبین جنبش دادخواه افغانستان ثبت ساختند. بااینکه جمعی کثیری از فرزندان راستین حزب به این تصمیم به مقابله برخاستند اما هرگز این داغ ننگ از پیشانی حزب زدوده نخواهد شد.
نور احمد نور تا آخر مدافع سرسخت رژیم فاسد غنی باقی ماند.
روی همین شگردها بود که دو سال قبل سازمان حزبی کشور هالند نور احمد نور را به علت نقش ویرانگرانه تاریخیاش برای انهدام پایههای جنبش، مورد استجواب قرار داده و نفرت بیپایان شان را نثارش ساختند. قرار گزارشات در آن جلسه نور احمد نور تحت امواج اعتراضی اعضای حزب در خصوص کارنامههای زیانبار او، زبان اش به خشکی گراییده و وجودش به لرزه افتیده بود.
به همین گونه نور احمد نور بار دیگر در شبه کنفرانس گروه انشعابی شورای اروپایی حزب آبادی افغانستان در هالند به علت اقدامات ویرانگرانهاش در حزب به تاریخ هفتم ماه می سال ۲۰۲۲با خشم و انزجار اعضای حزب مواجه گردید.
او هنوز در عقب پرده فعال است، عزم دارد تا آخرین ریشههای نهضت ترقیخواه افغانستان را از زمین بیرون آورد.
نور با اسارت چند فرد ساده دل و خوشباور و برخی افراد اقتدارگرا که به طرز عوام فریبانه در زیر فوتوی فقید ببرک کارمل پنهان شدهاند، پیوسته بر پیکر نهضت ترقیخواه افغانستان زهر میافشاند!
نور در اوج تلاطم و بحرانهای سیاسی سه دهه اخیر و تهاجم تبلیغاتی علیه حزبش مستدام مهر سکوت بر لب زد.زمانی قفل سکوت بشکست که خود به حیث قاتل در حزب متهم شد.
این بود خاطرهٔ قهرمانی یک انقلابی راستین و یک رهبر مسخ شده تاریخ که درخت غرس کرده خود را به تیشه میزند؛
چه کسی حاضر میشود بیهیچ انگیزهای خانهٔ خود را بیمحابا آتش بزند؟
یک آدم مریض روانی؟ یک عنصر دست پرورده اطلاعاتی؟ و یا یک رهبر واقعی؟
گرامی باد یاد و خاطرات فرزندان رشید و قهرمان حزب اسد ستیزا وعیدالرسول داراب؛
با حرمت
عارف عرفان
لندن،نهم ماه می سال ۲۰۲۲
بخش اول
ارسالی: سلیمان کبیر نوری