نگاهی دیگر به بحثهای مطرح در کتاب "اسلام و شمشیر" ( قسمت اول )
گرداوری از: بهرام نورمحمدی
در منظر ناقد و کاونده تاریخ، اسناد غیرهمزمان، مستندی در امور دور محسوب نمی شوند، که این جا مسائل صدر اسلام است. زیرا کهن ترین اشارات در میراث مکتوب کنونی، در موضوع طلوع اسلام، لااقل سه قرن با زمان وقوع آن فاصله دارد. قرآن به تنها سند و گزاره همزمان قابل رجوع و وثوق از زمان ظهور پیامبر و طلوع اسلام تبدیل می شود و روز شمار حوادث عمده ای است که در زمان بعثت و حیات پیامبر رخ می داده است.چنان سرسپرده ی خیال بافی های بی منتهای مولفین ناشناس قرن چهارم به بعد باشیم که من باب تحقیق تازه نیز، چنان که تاریخ سرپرستی این گونه اقوال می گوید، در صدد و به صرافت نیفتم تا کنجکاوی کنیم شاید که بر اساس قرآن تصویر سالم تری از اوضاع مسلمین و پیامبر در صدر اسلام به دست آوریم؟
زمان بیان شرحهای موجود و مکتوب برحوادث صدر اسلام، در تقویم و تخمینهای کنونی هم، لااقل سه قرن از زمان بروز آنها دورتر است و نه تنها این شروح، در غالب موارد، قابل اعتنای عقل و مورد تأیید قرآن نیستند، بل شخص این شرح آوران را هم نمیشناسیم؛حتی از رؤیت اصل تقریباً تمامی آنها برای قرون انتسابی هم بینصیب هستیم و گویی ناگزیر بوده ایم هر تدارک و تبلیغ و تمهیدی را که به ما انتقال داده اند، بدون هیچ اما و اگری بپذیریم. در عرصه فرهنگ سختگیر آدمی، این تبعیت مطلق و محض از مطالبی که سطری ردیه بر آنها ننگاشته اند.
چنان که درباره کتاب سیره ابن هشام می گویند از میراث اصلی ابن اسحاق چیزی برای ارائه نداریم و باید به نقل دست برده و دست مالی شده ای از ابن هشام قناعت کنید، که او خود از روایت بکایی برداشته است و در نهایت مدعی می شوند که موجودی کنونی را از تفاضل زحمات ناشناس دیگری با نام عبدالرحمان سهیلی در قرن ششم هجری به دست آورده اند.!دست نوشته های با چنین سرنوشتی را مدرک زندگی پیامبر گرامی و مراتب حساس طلوع و عبور اسلام در حوزه ای از حیات بشری بشناسیم که ذره ای آگاهی از مختصات تاریخی و فرهنگی و اجتماعی آن نداریم.همین که سخت بگیرید و بخواهید به اساس و صحت ادعایی در این اوقیانوس آشفته فرهنگ اسلامی، بر مبنای منطقی معین پی ببرید، چندان به این و آن شخص ناشناس در این و آن قرن، حواله می شوید که بر اثر ابتلا به سرگیجه از خیر و شر موضوع درگذرید
هشام بن محمد کلبی، ۱۳۴کتاب مفقود و ۴کتاب آشکار دارد. اولی را، به نقل از زرکلی می شناسیم که خود زرکلی از محل آن خبر نداشته است. نام کتاب دوم، اسواق العرب را، در فهرست کتاب های مفقود او نیز می بینیم. سومی را تنها حاج آقا بزرگ تهرانی دیده و نه کس دیگر. و آخری را، جست و جو گر آن، یعنی علامه بکر، قلابی تشخیص داده است!!! تا معلوم شود که هشام ۱۳۴کتاب رسما مفقود و چهار کتاب عملا مفقود داشته است، که نمی دانیم چرا جداگانه فهرست کرده اند!
کتاب واقدی را، از آن که اصل و اریژینالی ندارد و نمی تواند داشته باشد، باز نوشته ای از قرن ششم هجری گفته اند و به راستی ثبت و بیان بیش از هزار تابلو و تصویر از ماجرای جنگ احد، در کتاب غزوات واقدی، لااقل ۵۰۰سال پس از وقوع آن، به قدرت نقالی والایی نیازمند است و آن گاه که در سراسر قرآن مبارک نام «احد» نیست،
دستک اولیه و اصلی، بهره بردن از نثر لطیف و روان و قرن پنجمی تفسیر است که اثری در صفحات آن پدیدار نمی بینیم. متنی است معمولی و گاه سردرگم، که به گمان من کوشیده اند با وارد کردن اصطلاحاتی ناشناس، آن را غنی بنمایانند. چنان که در سراسر تفسیر عتیق به کم سه هزار نام است که اندک ارتباطی با متن قرآن ندارد و صدها قصه که عتیق نیشابوری، چنان که در متن تفسیر او به صدها نمونه دیگر بر می خوریم، از انتساب هیچ بهتان و اتهامی به قرآن و پیامبر و از نقل هیچ افسانه و افسونی در باب بارگاه الهی ابا ندارد، چنان که آشکارا نوشته است، قرآن در چهل موضع، امام اهل تورات به شام، یعنی عبدالله سلام را، نواخته و ستوده است. آیا کسی در سراسر قرآن نام و ذکری از عبدالله سلام به یاد می آورد؟!!!
در شاهکاری دیگراز شرارت که مولفی شناسا و نزدیک به زمان ما، به نام «شیخ محمد ابن حسن حر عاملی»، متوفی به اوائل قرن دوازدهم هجری، یعنی قریب سیصد و بیست سال پیش، از خود بروز داده و آخرین گام هوشیارانه ای است که نه فقط در تثبیت و تایید نهایی روایات و احادیث و غیره برداشته، بل غالب آن اوهام قبلی را به مهر و تسجیل ذات باری نیز رسانده است.
قرآن را برترین و دقیق ترین و همزمان ترین سند تاریخی که قابل رجوع در باب سال های نخست طلوع اسلام برای هر اهل تحقیقی است و بر مبنای آن اثبات غزواتی از قبیل آن چه در کتاب های موجود، که در سده هایی پس از درگذشت رسول خدا ثبت شده، ناممکن است. که تعداد جنگهای ثبت شده در مهمترین آنها عبارتند از: تاریخ طبری(جمع سرایا و غزوات ۴۳نوبت - غزوه نوبت۳۳)، تاریخ نامه ی طبری: (جمع سرایا و غزوات ۳۸نوبت- غزوه ۲۸نوبت)، مغازی: . (جمع سرایا و غزوات ۷۵نوبت- غزوه ۳۵نوبت)، طبقات الکبیر: (جمع سرایا و غزوات ۸۳نوبت - غزوه ۲۸نوبت)، سیرت رسول الله: (جمع سرایا و غزوات ۳۹نوبت - غزوه ۲۹نوبت)
نگاهی به فهرست جنگها بیاندازید، اختلاف در میان شماره و ترتیب و نام گذاری جنگ های زمان حیات پیامبر، از اندازه ی سهو و اشتباه بیرون است و نا آگاهی کامل مدعیان بروز این ستیزه ها را اعلام می کند. آیا جنگ میهمانی خصوصی قبایل بوده و در سکوت و خفا صورت می گرفته، تا در اشاره به آن ها، بین مولفین و مبلغین نخستین آن، تا ۴۴مورد تفاوت بیابیم، آن هم نزد مورخین به ظاهر خبره ای که از سخنان درگوشی رد و بدل شده در اتاق خواب پیامبر و عایشه و اینکه جبرئیل در سیمای عاریتی، به پیامبر خفته درکنار عایشه، تواما وحی می خوانده است. خبر می دهند. تنها سند وجود وی همین اخبار میباشد، اما تنها منبع قابل اتکاء و همزمان از این شریک پیامبر در شنیدن وحی، نامی نمی خوانیم .
کسی در حوزه های اسلامی نمی پرسد این جفنگ ها که شامل شمارش دفعات رفتار جنسی در خلوت شبانه ی پیامبر نیز می شود، چهار قرن پس از وفات رسول گرامی، به چه قصدی بیان می کنند و اسناد آن از کدام ویدئوی مخفی به دست آمده است؟ اینک به سادگی این توهین و افتراها بر پیامبر اکرم را، که در اندازه ی توصیف یک بیمار جنسی است، به نقل از مورخین قرن چهارم به بعد و به تایید محققین غالبا یهود غربی، در کتب بسیار، بدون اعتراض مانده است .
هیچ کس نپرسیده این گونه مقولات را مفسر ما از کجا برداشته که با همین روال به صورت متوالی و ذکر در جزییات، پانصد سال پس از طلوع اسلام، خاطرات عروج پیامبر به هفت آسمان را از مواد آن ساخته است. اگر عتیق را همراه پیامبر، به عنوان واقعه نویس آن سفر هفت آسمان قرار ندهیم، پس چه گونه این سور آبادی، پنج قرن پس از ماجرا، لفظ به لفظ مکالمه ی خداوند و جبرئیل با پیامبر در هفت آسمان را ضبط و ثبت کرده است. اگر این اباطیل و اوهام که او می آورد، تفسیر بر قرآن است، پس چرا در قرآن های طاقچه ی خانه ها، بندی از آن را ندیده ایم.
تنها منبع برداشت تاریخی و اجتماعی اصیل و صحیح و مستقیم، از مراتب زندگی جماعات عصر بعثت و دعوت به اسلام است و عمدتا از شروحی می گوید که مصروف تفهیم و تزریق باور اسلام به ذهن مردمی بوده است. به راستی که در قرآن محیط زندگی آن عربی را نمی توان یافت که در توصیفات امثال طبری و یعقوبی و یا زرین کوب های زمان ما توضیح می دهند و تبلیغ می کنند.آیات قرآن به جزئیات و قوانین و توصیه هایی در چنان روابط اجتماعی وارد می شود که زیربنای اقتصادی مستحکم بدان نیازمند است، از صدقات و انفاق و از مساکین و مترفون، از وثیقه و سرقت و استقراض می گوید، کم فروشی را نهی و مواظبت از اموال یتیمان و زنان و سفیهان و حتی کفار را توصیه می کند و سرانجام از ابزار ویرانگر در دست یهود با نام ربا می گوید که از همان زمان نابود کننده هستی خانواده ها و اقوام است.
با مراجعه به آیات روشنگر آن، از زیر و بم جامعه زمان رسول خدا در نجد با خبر می شویم و بالاخره مهم و معتبرتر از همه، امتیاز درک داده های قرآن به اعراب متعلق است که هم در زمان نزول، با دریافت مفاهیم و مراتب مذکور در آن، به زمان حیات رسول خدا، مسلمانانی مومن و معتقد شده اند. اینک اگر بر مبنای تفحص یادداشت پیشین، حتی مومنین نخستین را نسبت به تجارت و داد و ستد و تدارکات سرگرمی های اوقات فراغت، مشتاق تر از حضور در نماز جماعت و جمعه دیده ایم، پس کسانی باید جواب دهند آن عرب سوسمار خوار که جز شراب و جنگ نمی شناخته، بیرون از تالیفات و تلقینات دروغین دست مزد بگیران یهود، کجا یافت می شوند.
«بَلْ قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْیَأْتِنَا بِآیَةٍ کَمَا أُرْسِلَ الأَوَّلون. بل گفتند خواب های آشفته دیده یا بافته های شخصی او و شاعرى است بی نشانه هایی که پیش از او عرضه می کردند». (انبیا، 5) از طریق این آیه به سادگی و بی نیاز به ارائه نمایه های دیگر، با خبر می شویم که جامعه اعراب در زمان بعثت پیامبر با شعر و شاعری آشنا و مشغول بوده است و اگر تمنیات جاری ما با دمیدن باد در غبغب فرهنگ ملی به شعر و شاعرانی، از قرن چهارم هجری، باز هم بدون اسباب اثبات، می نازند، پس ناچار باید به پیش تازی عرب در عرضه زبان شعر در عهد پیامبر و ماقبل آن، اعتراف کنیم
زبانی به ظرافت بیان و لغت عرب، که کاربرد بی دقت صدا و هجایی در آن، مفهوم را چندان پریشان می کند، که اسباب استهزاء گوینده و سراینده و نویسنده می شود، طبیعی است که زبان حال و قالی « مشستی عرب گرسنه و برهنه، که چون غولان و دیوان همه جا بر سر اندکی آب و مشتی سبزه با یکدیگر ستیز جانورانه می کرده اند»، نباشد.
آیا قرآن میتواند زاییده یک تجمع بدوی(جامعه یِ طبیعی) باشد و ویژگی های برشمرده , زرینکوبیان برای عرب بی خبر از هر نوع ترقی وپیشرفتی که جز قتل و غارت و تفرقه چیزی نمی دانستند ، می توانست حتی معنی ظاهری این آیات را دریابد؟. سئوال و جواب ها، درقرآن مبین، که تعدادی نیز بی جواب می ماند، چندان متعدد و متنوع نیست، از ۱۷نمونه افزون نمی شود طرح سئوالات مردم از پیامبر اکرم، در قرآن مبین، به صورت های گوناگون مندرج است که به خاطر اهمیت آن ها در روشن کردن محیط اجتماعی و فرهنگی زمان طلوع اسلام و اعجاب خود را با طرح این سئوال بیان کنم که چرا صاحب نظران اسلامی، به ظرائف قرآن بی توجهی کرده اند و به جای ایجاد یقین محققانه، کار را به اجمال و احتمال سپرده اند؟!!!
مطالعه و تمرکز بر روی این سئوال های محدود از پیامبر، و بررسی پاسخ آن ها، ما را به گشودن رازهای دیگری از قرآن عظیم و دریافت امداد از آیات الهی برای درک شرایط اجتماعی و محیط طلوع و رسوخ اسلام کمک بزرگی می کند و اجزایی را به مباحثه و مداقه و حتی مقابله می گذارد، که در مجموع نشان می دهد جدای از آن میراث و مکتوبات مشکوک چند قرن نخست اسلامی، و تقریبا در یک هزار سال اخیر، بالنسبه کار تازه ای بر روی کسب اطلاعات و آگاهی های اجتماعی از متن مستقیم قرآن انجام نشده است
طفره زدن از مراجعه ی مستقیم و مقرر به متن قدرتمند و راه نما و بی غرض قرآن، که فصیح و صریح و ساده ترین بیانیه ای است که در سراسر دوران استقرار حیات، برای تنزیه آدمی، از سوی خداوند نازل شده و تا هم امروز، حتی به قرینه، جمله ای مشابه آن را در هیچ تدوین و تالیف دیگر زمینی یا آسمانی نیافته ایم و خارج کردن این متن و محتوای عظیم، از الزام مداخلات منطقی و بررسی های اجتماعی، دور نگهداشتن این مجموعه نداهای فرهنگی، از چرخه ی اندیشه های عمومی است.
با استناد به ادبیات بکار رفته در قرآن کریم است و زبان اعراب صدر اسلام از زبانهای کنونی این منطقه غنی تر و کاملتر است.زبان های کنونی منطقه ما اکنون نیز برای خیل عظیمی از کلمات انتزاعی مانند عقل، شعور، فکر و.... در زبان قرآن معادلی ندارند به راستی مشتی بیابانگرد عقل و شعور به چه کارشان میامده؟
تصور پرواز پیامبر با مرکب بالدار بسی راحتر از قبول تصاحب علوم توسط ایرانیان در دوران کهن بدون وجود لغات مورد استفاده در آن علم است است در زبان فارسی حتی نام و لغات اولیه علوم مختلف غیرفارسی و عمدتا عربی میباشند. یکی از مهمترین و در عین حال ساده ترین راه صحت سنجی اینگونه توهمات، همانا نبود کلمات انتزاعی مورد استفاده در علوم است این ویژگی باعث میشود زبان فارسی به عنوان غنی ترین زبان ایرانی توانایی جز سرودن شعر نمیتوانست باشد آنهم تماما تقلید از ادبیات عرب است همه اسمامی اصطلاحات و قواعد نظم و نثر ادبیات فارسی،عربی است.
لازم به تکرار چندین و چندبار است که نسخه های منسوب به قرن ششم و قبل از آن وجود خارجی ندارند و با استناد به نسخه های قرآن نویسی، امکان نگارش این کتابها در همان قرون ادعایی مکول به محال است. برای پذیرش این تردید و رد کلی و عمومی و دربست و بدون استثنای این مکتوبات، کافی است به آن دلیل فنی پیش گفته توجه کنیم که خط عرب در سال هایی که از تالیف این کتاب ها و حضور این مولفین خبر می دهند هنوز استعداد عرضه ی هیچ متنی، حتی قرآن را، به صورت کتاب در جهان اسلام نداشته است.
با ادله محکم و مقطوع، بطلان تمام آنها با ارائه ساده ترین ادله، یعنی فقدان امکانات نگارش عمومی، در فرهنگ عربی ــ اسلامی پیش از قرون اخیر، اثبات شده است، نه تنها ردیهای ننوشته باشند، بل لجوجانه و هنوز هم، همان مردودات را، به عنوان عناصر فرهنگ اسلامی، در حوزهها و دانشگاهها تدریس میکنند. نسخه های قرآنی بهترین وسیله برای بررسی میباشد این اسناد منحصر به فرد اطلاعاتی درباره مراحل تکامل خط و ابزار نگارش زبان عربی به ما میدهد که باورهای تاریخ نگاری رسمی و آکادمیک را به چالش میکشد. این مضوع قابل تعمیم به قرون جدیدتر نیز است. حتی تا قرن دهم هجری به واسطه گرانی ابزار نگارش و مشقات تهیه کتاب و لوازم کتاب نویسی دردسترس عموم نبود و به سختی انجام میافت، اما امروز کتابهای صوفیان، ضیفترین قشر اقتصادی جامعه منسوب به قرنهای خیلی قبلتر داریم. دلیل وجود مفاهیم و عناصر نو همچنین شباهت زیاد ادبیات منسوب سبک خراسانی و عراقی به زبان و لهجه معاصر نیز همین است.
ادب و ادیب تراشان برای ایران ماقبل صفوی، هرچند به شهادت مجموعه تنظیمی سودآور در کتاب هنر دربارهای ایران، یک اثر مادی قابل ارائه، حتی به قامت خلال دندانی ندارند، ولی در تراشیدن ابر شاعرانی از قرن دوم تا دهم هجری چنان بی کنترل عمل کرده و چندان بت غزل سرا تراشیده اند، که ناگهان آن سخن سرایان مسلط به عروض و قافیه و سوار بر مرکب بیان، از صحنه دور می شوند و مکان خود را به نو شاعرانی می بخشند که در حد اکثر توان کلام خود نیز، گریختگان و پناه گرفتگانی در غار قهقرا معرفی شده اند.
اکنون روز تعیین تکلیف نهایی با کتب آسمانی قشر روشنفکر و جامعه آکادمیک شرق میانه نزدیک است.مباحثی که گذشت، با قصد تفسیر و یا ارائه ی ترجمه ی امین تر و منطبق تری از قرآن مبارک، به میان نیامد. نگاه مورخانه بر سندی مطمئن و همزمان از وقایع دوران حیات پیامبر در انقلاب کبیر ظهور اسلام بود و کاشفانه در آیات آن به دنبال حوادثی بوده ام که به طور طبیعی می توانست در فضای طلوع اسلام رخ داده باشد.برای آشنایی با اشارات تاریخی و مدخلهای نوینی که در موضوع تاریخ وتمدن شرق میانه در این یادداشتها عرضه شده، به مجموعه هجده جلدی «تأملی در بنیانتاریخ ایران» از ناصرپورپیرار رجوع کنید.
منبع: کتاب اسلام و شمشیر