افغان موج   

بیاموز
دوبیتی های سرگردانم... امروز
بُود در خیل دشمن آتش  افــروز
نمیدانم چه میگویم چه خواهی!
همی خواهم از آن چیزی بیاموز

برادر
برای  کُشتن مــــن ای  بـرادر
تفنگ ات را به قلبم کن برابر
که اینجا قبر پاکِ مادر ماست
به خونم خاک او را میکنم تر

خون قلبم
برادر گـــفتم ات از آنکه هستی
برایم چشم و گوش و پا و دستی
نمـــیدانم  چه  دارد  خون  قلبم
که  از  نوشیدنش  بسیار مستی

محبت
صــدای ما درین  دنیای  فانی
بگـــوش یار های جانِ جانی
همیشه انعکاس خـــیر  آرد
که دارد از محبت صد نشانی

نعمت الله تُرکانی
22 جنوری 2014