سیدموسی عثمان هستی
تحفهای به نام لطیفالله محسودبه دشمنان افغانستان
تحت وتاب سنکل وسیکن دبل با ناز می آید
نه تنها دشمنان دیروزامروزبا صد نازمی آید
بدون طوفان وباد درموترماز و کماز می آید
و یا باطیارۀ جیت مانند پرنده درپروازمی آید
شاعربی وزن وبیترازو
زیرشکجه بم هاوان سوسیایت ببم وانواع تهدیدهای نظامی وغیرنظامی ملیت های باوجدان افغانستان قرار دارد همه ی این نابسامانی ها افتخارشمله دستارزمامداران افغانستان بوده
چرااین عنوان درشت را دراین نوشته دادم تاانتقادات سالم وخاطرات خود را زیوراین نوشته کنم تا روزی به تاریخ افغانستان بپیوندد وکورگره محکم خورد تانسلهای امروزوفردا دشمنان واقعی افغانستان بهتربشناسند نه تنها فکرکنند که تنهاروس خرس قطبی دشمن تاریخی این ملیت های نجیب افغانستان است که تازگی در زیرذهن ملیت های وطندوست افغانستان دارد درحالیکه ازسکندرجهان کشا،عربهای دوشمشیره،چنگیزهای وحشی،فارس های خونخوار،امریکای دیوانه قدرت ،انگلیس متجاوز ودورازانسانیت وپاکستان کلک ششم جنایات استعمارگران که حملات ناجوانمردانۀ پاکستان تحت سیاست های مرموزامریکا وناتوسخت بروطن ما گران تمام شده وماسالهاست که قربانی جنگ هانیابتی دوست ودشمن قرارداریم سوداش را قدرت های بزرگ با پاکستان می برند وملیت های افغانستان ازتقبیح وتقبیح کردن دولت افغانستان که این نوع سیاست غیرشفاف هروزقربانی بیشمارمی گیرد بستوه آمده اند.
این نوع مشکلات امروزی که هزاران عساکرامریکایی وناتو را درسرزمین ما سرازیربه بهانه جنگ با تروریزم گرده این پلان های شوم درپلان سیاست های صدساله سیا ودستگاه های جاسوسی غرب خصوصاً انگلیس قرارداشته که باساختن پاکستان وآمدن روس درافغانستان آهسته آهسته متجاوزین گیرتجاوز و سیاست خو د را نظر به فراز و نیشب زمان بدل می کنند.
تت و تاپ سنگل وسیکن دبل با نازمی آید
ازسال 1947 که پاکستان ساخته شد سن وسال من درجایی قرارداشت که همیشه رادیو می شنیدم بعد ها که جوان وجوانترشدم چون دریک خانه سیاسی ومذهبی به دنیا آمده بودم پدرومادرهم درخانواده ضد استعماری به دنیا آمده بودند مرا تشویق میکردند که سیاست درست دربرابر وطن و مردم خود داشته باشم تا دامن پاک خانواده مجاهد وطن پرست خود را لکه دارنکنم. مادرم با زبان شکسته فارسی می گفت مردن حق است چرا انسان باشرافت نمیرد ومیگفت ترادرگهواره به خاطری شخ ومحکم بستم که دربرابرسختی ها ودشواری ها مقاوت داشته باشی تا فردا پایت درراه انسان وانسان دوستی ووطن پرستی نه لنگد روح اش شادباد.
آری تا امروز به فصل خدای توانا پای من درمبارزه وخدمت درراه وطن مانند نیاکانم نه لرزیده برخود شیرمادر را حلال میدانم وبروطن فروشان ،جاسوسان ونواگران استعمارهرلحظه لعنت می فرستم.
از رویکارآمدن پاکستان تا امروز پاکستان متحد وسگ زنجیری امریکا وانگلیس بوده ویک غده سرطانی درمنطقه میباشد دیده شود که چه وقت به تفاله تبدیل می گردد.
قبل از به وجود آمدن حزب دموکراتیک خلق دوستی داشتم که باببرک کارمل ومن هرسه نشست وبرخواست داشتیم وقبل از قدرت ببرک کارمل و بعد از به وجود آمدن حزب دموکراتیک هم گاه گاه می دیدیم زمانیکه حفیظ الله امین می خواست باحزب دموکراتیک خلق رابطه محکم کند با مخالف شدید ببرک جان ونوراحمد نورقرارگرفت امین که ازشناخت وروابط ما با ببرک خان آگاه بود از ما خواهش کرد وگفت به ببرک کارمل بگوئید که روزی فرا می رسد که در حزب دیموکراتیک خلق حرف اول را بزنم چون من وتو شناخت قبلی نداریم پس کینه وعقده هم موجود نیست نباید به آمدن من دیگران درحزب دموکراتیک خلق تحریک کنی ومن روزی به کمک نورمحمدخان تره کی درپهلوی توخواهم نشست.
ماهر دو دوستان این پیام را به ببرک کارمل رساندیم ببرک خنده کرد گفت... امین دروغ می گوید من امین را از روی غفارکاکروغلام علی آئین کوهستانی که استاد دارالمعمین بودند می شناسم وآنها امین را از زمان دارالمعلمین که با عزیزرحمن شمال و دیگران حفیظ الله امین همصنف بود می شناختند اولین حرف دروغ امین درهمین جااست وهم گل احمدفرید ونورمحمد دلیلی که دوست شخصی من هستند رورابط تنگاتنگ باحفیظ الله امین دارند ازحرفهای زیاد خودداری باهمین چند جمله اکتفا می کنم.
من که به اروپا باراول سفرکردم درخانه یکی ازاقارب نزدیک صمد ازهرکه جز فامیل من بودند وبه حساب سنگ نجراب روابط خانوادگی داشتیم رفتم . همین دوست من درنزدیگی آن دوست قبلی من وببرک کارمل زندگی می کرد درلابلای صحبت ها نام آزآن دوست من بردند و من گفتم این آقادوست نزدیگ من است سالها شده که ازیکدیگرخبرنداریم.
صاحب خانه به پسرخود دستورداد که آن دوست مرا باخود ازخانه اش که وسیله آمدن ندارد بیاورد. اورا آوردند اوتا سالهایکه ببرک کارمل به کرسی های قدرت بود درافغانستان زندگی کرده بود وببرک کارمل که دررفاقت ودوستی اش خیلی محکم بوداین دوست مشترک ما را حمایه مادی ومعنوی می نمود. بدون کدام دغدغه تا زمان قدرت ببرک کارمل درافغانستان زندگی میکرد. با رفتن ببرک کارمل روزنه های امید اش بسته شد به هند رفت وازهند به المان آمد دخترشاعر،نویسنده ومنتقد نویس. اوپای برسرحرمت داکتر اناهیتا وببرک کارمل گذاشت شعرهای زنده یاد سرمد را به دکلمه گرفت وباسامایی های پرچم بوی روابط محکم کرد واقعاً پرچم ها درتربیه خانم دخترک دوست من نقش خوبی را اداء کرده بودند ولی نمی دانستند روزی شاگرد استاد خود را گردن می زند.
همان طوریکه استاد باختری واستاد روئین در دامن حزب دموکراتیک خلق افتادند این خانم در دامن سامایی های مهاجرنشیین بعد ازمهاجرت به المان افتاد. برنام ونمک پرچم شاش سیاسی پاشید و ساقی قلم بدستان ساما گردید. هرانسان حق دارد راه خود را خود اش انتخاب کند ما به این کاری نداریم که درکدام موقعیت خانم قراردارد وبرای کی دایره سیاست میزند وضرورت افشاء ونام بردن هم نیست... امورمملکت خویش خسروان دانند.
نه من وتو
خلاصه این دوست ما که از زمان قبل رفیق ودوست ببرک کارمل بود درهمان روز درلابلای صحبت های خود گفت: روزی من با ببرک کارمل دردفترکاراش درارگ نشسته بودم تا بپرسم مرا چرا از مقام ولایت برکنارکرده اند. نزدیک نان چاشت بود مرا نگذاشت که بروم گفت یکجا نان میخوریم.
ببرک کارمل درسرمیزنان گفت : قبل ازاینکه من به کابل بیایم با روسها مطرح کرده بودم شما بگوئید یا نگوئید دوستان ودشمنان شما رامتحان وشما را به صفت یک حکومت دست نشانده می شناسند وپاکستان که دست نشانده ای امریکا وانگلیس است وسالها مخالفین خاین دولت افغانستان را درپاکستان تربیه کرده اند چنانچه شما دیدید که در زمان سردارمحمد داوود خان به چند ولایات افغانستان آن افغانانی را که دربرابرخاک وملیت های افغانستان خاین بودند ودرپاکستان تحت نظرآی اس آی تربیه نظامی وجاسوسی شده بودند وبه افغانستان حمله کردند ازطرف دولت سردارمحمد داوود سرکوب وجواب دندان شکن به آنها داده شد.
بازهم دولت پاکستان وجاسوسان آنها را که درافغانستان جای پا بدست آورده اند ازسرکل ما دست بردار نیسنتد قبل ازاینکه مزدوران پاکستان درلباس افغان ما را غافل گیرکنند وجنگ ها وناآرامی ها را در داخل خاک افغانستان دامن بزنند ماباید آنها را غافل گیرکنیم.
تصرف خاک های افغانستان توسط پاکستان که سبب حاتم بخشی های انگلیس شده بهترین بهانۀ حمله برای پاکستان شده، می تواندعوض جنگ دفاعی جنگ تعرضی داشته باشیم. جنگ های دفاعی ما را خسته می کند وازپا می اندازد یک تعداد روسها با من موافق بوند ویک تعداد روسها به مفکوره های دستگیرخان پنجشیری موافق بودند که اول حفظ الله امین ازسرراه برداشته شود وبعد از جا بجا شدن ، تصمیم گرفته شود که موقف تعرضی را درپیش بگیریم ویا دفاعی را.
هدف دست رسی راه بحری بود که چهارصد کیلومترازخاک افغانستان بندرگوادردورترواقع شده وزمانی ایالت بلوچستان مانند دیرۀ اسماعیل خان ،کویته ،ژوب ،چمن ،تیرا،باجور، مهمند، وزیرستان شمالی ،وزیرستان جنوبی،چترال، ورک زی،پشاور،کشمیروغیره جزافغانستان بودند که دراثرخیانت شاهان افغانستان درتبانی با استعمارآنها را ازما گرفتند ودرتقسیم هند وپاکستان به پاکستان وهندانگلیس ها داده اند.
کوتاه ترین منطقه بخاطرگرفتن بلوچستان تابندرگوادربه خاطرکوتاهی می توانیم دریک جنگ تعرضی درظرف یکروزدریک حمله غافل گیرانه چارصدکیلومترپیش برویم وپاکستان را مصروف این حمله خود بسازیم تا به یک قراداد مجبورشوند وبرخاک افغانستان حمله نکنند. روس ها ترس ازاین داشتند که اگر با من درآزاد کردن خاک ما کمک می کردند باید پنچ ده راهم به ما مسترد می نمودند وهم سبب آزادخواهی ترکمنستان ، تاجکستان ،ازبکستان ،قرغزستان قزاقستان ، وکوه های قفقاز که با ما دین کلچروفرهنگ مشترک دارند به روس درد سرمی شوند وهم مانند امپریالیست ها روسها هم طرفداریک حکومت قوی درافغانستان به خاطرمستعمرات خود نبودند ونه استعمارگران غرب به خاطرپاکستان حاضرنیستند که یک حکومت قوی درافغانستان باشد. روسها با ماهمکاری صادقانه نکردند که امروزسبب نا امنی وجرئت دال خورها شده و با راکت های کورمردم ما را میکشند وشهرها ودهات ما را ویران می سازند وانتقام کشتن انگلسها درجنگهای افغان وانگلیس ازما می گیرند.این دوست مشرک ما گفت: من گفتم با وجودیکه ما درتاریخ خوانده بودیم که دوشاه افغانستان بخاطرکمک به آسیای میانه رفته بودند به تحریک روسها زندانی شدند ما چرا ازتاریخ پند نمیگیریم... ببرک دربرابراین سوال من هیچ چیزی نگفت تنها سرخود را شورداد وقاشق خود را نا تمام در بشقاب خود گذاشت وآه عمیقیی کشید که درذات خود یک جواب به سوال من بود.
این روزهایی بود که ببرک کارمل میدانست؛ آب ودانه آن ازافغانستان کنده شده. باوجودیکه حکایت دوست مشترک ما به من دلچسپ بود ولی نمی توانستم قبول کنم چون سرحرفها وشخصیت دوست خود اعتبار داشتم حکایت ودیدن اورا باببرک کارمل جزخاطرات خودساختم که روزی با مردم خودشریک میسازم. حالا که خودسری ونقض حاکمیت افغانستان توسط امریکایی ها شنیده ام تسلیمی لطف الله محسود مرا به یادآنروزهای انداخت که حاکمیت وحقوق مردم افغانستان توسط روسها نقض می شد ودولت ببرک مانند دولت کرزی واشرف غنی دربرابر روسها سکوت اختیارمی کردند. امروزمی بینیم توسط ناتووامریکا حاکمیت افغانستان نغض می شودحکومت اشرف غنی سکوت اختیارمیکند نقض حاکمیت افغانستان پیش اشرف غنی وعبدالله عبدالله به اندازه یک توت پوچک اهمیت ندارد.
دیگراعضای بُیروی سیاسی ،کمیته مرکزی، شورای انقلابی ،کمیته ولایتی وغیره جغله وپغله هیچ وقت نخواستند که ازرازهای پنهان ونیم کاسه های زیرکاسه رابکشند وافشا کنند. امید است که دستگیرخان پنجشیری که دهن قلم اش کمی پارگی دارد دراین قسمت ابرازنظرکند.
زمانیکه زنده یادپهلوان احمدجان جنگهای چریکی را به راه انداخت وپا در راه زنده یادچکوارا گذاشت تا آن روزمفهوم جنگ چریکی را درافغانستان همه کسی نمی دانست ونمی شناختند درحالیکه پیروان زنده یاد مولانا باعث آغازگران جنگ چریکی درافغانستان بودند بازهم کس نمیشناخت پهلوان احمدجان بود که جنگهای چریکی را سرزبانهاا نداخت.
احمدشاه مسعود که درجنگ پنجشیردرزمان سردارمحمد داوود خان مانند بزکوهی ازقله های پنجشیربه کمک کفایت الله وانجینراسحاق بعد ازیک تلفات که این دارودسته به آن مواجه شده بودند وبه پاکستان دوباره نزد بادارن خود پناه برده بودند به لیزنورستان با سیزده نفراحمدشاه مسعود ودیگران آمده بودند. مولوی حقانی بایازده نفرمستقل وارتباطی آی اس آی لعل هزاره ازسرخ پارسا، سید منصورپسرسید مرتضی نواسه سیدسیاه پوش ،آدم خان سرخ روتی ،اعضای حزب اسلامی باشصت دونفر، احمدشاه مسعود ازحزب جمیعت با سیزده نفر وآی اس آی با پانزده نفر که به زبان فارسی ،پشتووانگلیسی صحبت ونوشته میکردند.
اینها درلیزنورستان آمده بودند به خاطری که ازدولت وملیت های باغرورافغانستان شکست خورده بودند جرات رفتن را به زادگاه های خود نداشتند. کفایت الله به ما نامه نوشت که به ما کمک کنید که ازاینجا داخل پنجشیر،سرخ رود،سرخ پار سا،اندراب وپکتیا شویم ما مرتکب خیانت شدیم سید منصور،آدم خان و لعل هزاره که زنده است به اینها کمک کردیم وبه آی اس آی اجازه ندادیم افراد آی اس آی بامولوی حقانی به پکتیا رفتند.
مولوی حقانی که امروزبه نام شبکی حقانی یاد می شود ودرترور و سوسایت ببم درافغانستان دست داردنه این مرد بخاطری دست خون آلود خودست بالا دارد.
درمدرسه حقانی درزمان داود وشاه درپاکستان درس خوانده سر ولایت پکتیا وپکتیکا به دستورآی اس آی درزمان سردار داوود حمله کرده وازطرف دولت سردارمحمد داوود دستگیروبا میانجی گری قوم خود در زمان سردارمحمد داوودخان اززندان پکتیا رها شده ودوباره به پاکستان رفته که داستان طولانی دارد خلاصه لعل هزاره به سرخ پارسا رفت با یکتعداد ،سیدمنصوربه اندراب باچند نفر رفت آدم خان به مشرقی با چند نفر رفت حقانی با افراد خود و آی اس آی به پکتیکا رفت احمدشاه مسعود با سیزده نفرازلیزبه پنجشیرآورده شدند.
دربالا تذکردادیم که خائنین درپاکستان خانه داماد به خاطر روزمبادا شده بودند تا نام شاه شجاع گل نشود بعد از اینکه زندیاد پهلون احمدجان قهرمان ملی افغانستان توسط احمدشاه مسعودبعد ازیک تعهد قرآنی کشته شد.
من زخمی بودم اول به کوه صافی وبعد مرا درپاکستان بردند ودریک خانۀ درلاهور بودم واز آنجا مرا دوستان به شفاخانه بردند. شورای نظار رد پای مرا پیداکردند و با تماس با آی اس آی مرا ازشفاخانه ملکی به شفاخانه نظامی که مربوط آی اس آی بود بردند وبعد ازاینکه کمی صحت یافتم مرا به زندان درلاهورانتقال دادند داستان طولانی است ایجاب تکراروخودخواهی رانمی کند.
استادخلیلی که شوهرخاله من بود ازضیاالحق امرعفومراگرفت ومن درخانه مولوی صاحب غلام نبی خان چرخی که از زمانیکه در لوگرماموریت داشتم مولوی صاحب چرخی ومولوی محمدی دوستان نزدیگ من مانند مولوی صاحب گل محمد ومولوی صاحب جمال بودند. پسرمولوی صاحب جمال موتروان مولوی صاحب چرخ بود حالا درتورنتو زندگی می کند و دوست نزدیگ من میباشند.
روزی درخانه مولوی غلام نبی خان چرخی ازطرف مولوی صاحب چرخ مهمانی صورت گرفت سران جهادی هرجایکه مهمان می شدند یکتعداد ازاین خاینین زیردرهمان مهمانی حضورمی ِداشتند قره بیگ که نیاکان اش ازبک وترک بود،حمیدگل ، قاضی حسین ، مفتی محمود،جنرال نصیربابر، جنرال اختر،ارباب طاهر،ارباب دوست محمد،جنرال موسی هزاره درآن مهمانی ها می بودند اینها به زبان پشتو،فارسی ،اردو،وانگلسی یکتعداد شان روان صحبت می کردند تنها ازجنرال اخترپدران دیگران شان افغان یا ازافغانستان بودند وهنوزهم خود را افغان قلمداد می کردند ولی می گفتند که افغانستان وپاکستان یک مملکت است خانواده احمدشاه ابدالی زیاترعمرخود را درملتان پاکستان سپری کرده قسمی نشان میدادند که نه ما خاین هستیم ونه رهبران جهادی که درپاکستان مهاجرشده اند.
درعین صحبت بابروموسی خان گفتند که قبل ازما وبعد ازما وقبل از رهبران مجاهد يک تعداد افغان ها روابط نیک با انگلیس داشتند وحکومت انگلیس به خاطراطلاعات دادن ودوستی درخدمت استعمارقرار داشتند ازشاه شجاع ومجاهدین به قدردانی دراین محفل یاد می کردند ومی گفتندهمکاری شاه شجاع به خاطرملیت های افغانستان وازبین بردن خانه جنگی ها شاه شجاع تلاش داشت می خواستند با این چرندیات خودوسران مجاهد دلجویی سازند ونمیگفتند که ما مزدوران پنجابی ها که نوکرانگلیس وامریکا می باشند درخدمت آنها قرارداریم.
بعدازاینکه دولت پاکستان دستوراخراج مرا ازپاکستان داد من ازپاکستان رفتم وحق برگشت نداشتم ودرافغانستان زندگی کردن مانند امروز برمن که سازش نداشتم سخت بود آنروز ازترس دولت کابل امروزاز ترس شورای نظار نمیتوانم درافغانستان بروم درحالیکه افغانستان عشق من است که زندگی کنم سی سال است که درکانادا زندگی میکنم واین سرزمین را مانند سرزمین زادگاه خود دوست دارم.
این حرفها ویاد آوری به خاطربم درمیدان والیبال پکتیکا ومرکزفرهنگی لیسه استقلال وبه خاطرتسلیم دادن لطف الله محسود ودویاروهمسنگراش را به پاکستان توسط امریکایی ها درتبانی با دولت پاکستان وافغانستان بدون درنظرداشت حاکمیت دولت افغانستان تسلیم نظامیان پاکستان نمودند.
این موافقه وتبانی درعقب درهای بسته کابل ودفترنظامی پاکستان که درخم محراب جنایات درلاورپندی به موافقه اشرف غنی به خاطرامتیازدادن به پاکستان وطالب بود اشرف غنی زمانی ازجمله سخن گویان طالب درامریکا بود.
مادرمجالس افغانی با این مغزمتفکرجهان سوم داکتراشرف غنی بارها اشتراک کردیم یا اشرف غنی درآن مجالس حضورمی یافت یا قیوم کوچی کاکای اشرف غنی کارمند سفارت افغانی درزمان داکترنجیب الله درمسکو که درآن مجلس ها دورازوطن که با مایکجا اشتراک می کردند اشرف غنی وقیوم کوچی ازجمله مدافع سرسخت طالبان بودند نه تنها ازطالب ازپاکستان هم دفاع می کردند ودریک مجلس که عبدالله عبدالله ازاحمدشاه مسعود وشورای نظار دفاع می کرد مغز متفکروقیوم کوچی کاکا اش ازطالب وپاکستان دفاع میکردند نه تنها برخوردهای لفظی بلکه برخوردهای فزیکی هم صورت گرفت من درآن مجلس به صراحت گفتم سگ برادرشغال است امروزسگ زرد برادرشغال بخاطرتقسیم قدرت خون هزاران پشتون ،تاجک ،دری زبان ، ترکمن ،ازبک ،هزاره ، ایماق ،پشیۀ ،بیات ،نورستانی وغیره رازیرپامی کنند
وامروزکه اشرف غنی سرقدرت باعبدالله قراردارد با یک تقبح به خاطرفریب مردم جنایت کاران آب درآسیاب دشمن می ریزند وجیب های خانواده های شهدای راه آزادی را با وعده های میان تهی پُر میکنند و مظلومانی که درسوسایت بم ها کشته می شوند جیب های خانواده های آنها رابا نقل چوبی پُرمی کنند.
سازش کاری درقاموس عبدالله عبدالله واشرف غنی سابقه پیشینه داشته به اینها اسلام ،کمونست ،سوسیال امپریالیست فرق ندارد منافع خودشان واطرافیان شان برهردومهم است نه منافع ملیت های افغانستان ووطن.
به خاطراثبات این انتقاد بالا باید اسنادی ارایه کرد، درآمدن احمدشاه مسعود به کابل سازش های احمدشاه مسعود با گروپ پنجشیرهای پنجشیرکه درظاهرازکاسه لیسان وعضوحزب دموکراتیک خلق بودندوبه موافقه مجلس جبل السراج انجامید وپای احمدشاه مسعود درآمدن بکابل بدون مقاومت دولت نجیب الله بازشد وسرافسران وجنرالهای حزب دموکراتیک خلق با احمدشاه مسعود ودرکشتن مردم کابل وجنایت افشاریکجا صادقانه دوش به دوش جنگیدن باجنایت هایت فراوان خودنام افشاروقتل عام مردم هزاره را مانند امیرعبدالرحمن خان ثبت تاریخ کردند.
اشرف غنی به خاطرتقویه جناح پشتون ها که درحزب دموکراتیک خلق تلاش بیشترکرد که رابطه دوستم را با گلب الدین بهترسازد. دوستی اشرف غنی ودوستم ازهمان زمانیکه دوستم با گلب الدین درایام جنگ های کابل رفت ازهمان جا دوستی دوستم واشرف غنی آغاز یافته که دوستم باگلب الدین وافسران پشتون یکجا می شوند وکابل به خاک وخون ازچهارآسیاب کابل درضدیت با احمدشاه مسعودکشانده می شود که تاریخ جنایت حزب دموکراتیک خلق ،گلب الدین ،احمدشاه مسعود،سیاف ،علی مزاری را درجنگ های کابل فراموش نمی کند.
قبل ازاینکه دولت نجیب الله سقوط کنداشرف غنی درکابل بود که عکس زیرنشان ازقومیت پرستی اشرف غنی وروابط اش راباحزب دموکراتیک خلق نشان می دهد در عکس زیر اشرف غنی درعقب داکترنجیب الله بی شرمانه ایستاده است دودی زماخوری توتوپه سلاخان کوی غنی درزمان دولت داکترنجیب الله تخم درامریکا می داد صدای قد قد یا قرقد دردولت داکترنجیب الله زیرریش روس بلندمی نمود.
غنی وعبدالله هردودین ومسلک ندارند منافع خودشان ،قوم شان واطرافیان شان پیش شان مقدم است نه وطن نه مردم وهردوهم مانند سنگ وشیشه هستندغیرت موش زخمی راهم ندارند که با گربه دست وپنجه نرم میکند این دوموش سالم هردودرتسلیمی لطف الله محسود ثابت کردند که از گربه ها می ترسند ونقض حاکمیت ملی افغانستان برای شان اهمیت نداردپهلوان زنده خوش است
مگردرخون من خون افغان وانتقام گیری نیست
ویاتوجسوربیشرمی
که ازجرگه ،انتقام، مهمان نوازی وافغانیت چیزی نمیدانی
سرودمزدوری بردشمن چون شاه شجاع میخوانی
این قانون طبعیت است
چیزیکه عوض داردگلایه ندارد
من زیرسکنجه خواهدبازندگی پدرودگفت
توازعذاب وجدانی میمیری
مرگ من کوه هندوکش است
مرگ توسبکترازپرقو
ازآن روزی که باد شمن خاین نمودی خو
زدنند حلقۀ ازخون شهیدان برچهرۀ بدرو
غذای روز شب تو باشد همیش از خون
تومردارو گندیده ،سروپا یت دهی بدبو
شاعربی وزن وبیترازو
درتصویرحلقه سرخ بررخ مسخ شدۀدلقک امپریالیسم(اشرف غنی)کشیده شده که باسوسیال امریالیست هایکجاعکس تاریخی گرفته گاه با امریکا گاه با روس بی شرمی کاراین دیوث... نه کل ماند نه کدو نه غنی ماند نه عبدالله خاک برسرهر دو زنده باد مردم غیورافغانستان عزیزاگردرخانه کس است همین قدرحرف بس است