افغان موج   

از هنگامی که کتاب بسیار با ارزش "چرا غرب غلبه کرده است"، نوشته آیان موریس در باره تحول جغرافیای تاریخ انسان را خواندم(خلاصه این کتاب در همین سایت آمده است) توجه من به مسئله تحول بلند مدت چند ده هزار ساله در تاریخ تمدن و زیست بشر جلب شده است. در این نوشته می خواهم برخی اطلاعاتی که پس از آن بدست آورده ام و برای من جدید بوده است را برای خوانندگان عزیز به اشتراک بگذارم.


لیکن ضروری است ابتدا به آنچه شروع مطلب کتاب مزبور بود بپردازیم. آیان موریس در واقع بر اساس اطلاعات باستانشناسی و بعضاً زیست شناسی وهمراه با اطلاعات تکمیلی آماری نتایج کتاب خود را جمع بندی نموده و سازمان داده است. کتاب مزبور در واقع مروری است بر تاریخ زندگی و تحول انسان ها در حدود دوازده تا چهارده هزار سال اخیر. یعنی آنچه از زمان انقلاب کشاورزی در منطقه موسوم به هلال حاصل خیز رخ داد. منطقه ای شامل غرب و جنوب غربی ایران تا جنوب ترکیه، منطقه "میان رودان" تا سوریه. در این منطقه بود که اولین فرد، به احتمال قوی یک زن، بذر غلات را بر زمین افشاند و محصول برداشت کرد و روند تمدن بشری را تغییر داد. به این زن در متون تاریخی مادر کشاورز (farmer mother) می گویند. از این پس بود که برخی از انسان هائی که سرگردان و به دنبال شکار و جمع آوری میوه و ریشه خوراکی بودند، در مکان هائی آرام گرفتند و پیرو آن روستا و شهر ایجاد شد و اهلی کردن حیوانات آموخته شد، پروردن محصولات، بافتن پارچه، معماری، ساختن ظروف سفالی، استخراج فلزات ابداع خط... انجام پذیرفت. و همه این نتایج با دست آن مادر کشاورز آغاز شد که اولین دانه ها را افشاند و آبیاری کرد و تصور آن را هم نمی کرد که مسیر انسانیت را با چه تغییر شگرفی روبرو کرده و بشر را در مسیری نو قرار داده است. این در واقع شروع بحث کتاب آیان موریس است و آن کتاب سر رشته تاریخ انسان را از آن نقطه بررسی می کند.

نقالی ژن ها پیرامون تاریخ انسان

لیکن قبل از این تاریخ نیز بشر داستانی صد هزار ساله، بسیار گفتنی و شگرف دارد که این روایت نه با مطالعه باستان شناسی بلکه مطالعه ژنتیکی گفته می شود. این رشته گرچه جدید، اما دست آورد های عظیمی در حیطه پزشکی و زیست شناسی و از جمله شناخت سابقه تحول بشری را به همراه داشته و این زمینه ها در ابتدای راه هستند و در آینده نتایج بسیار جالبی را از آن می توان انتظار داشت از جمله در رشته اقتصاد.

آنچه می توان گفت این است که از بررسی دی. ان. اِ انسان ها می توان تاریخ زیست شناسی آن ها را در دوره طولانی مدت باز گو کرد. این امر نیز بر اساس تشخیص دو ویژگی در دی. ان. اِ انسان میسر است. یکی اینکه دی. ان. ا میتوکوندری(Mitochondrial DNA) از مادر به فرزندان منتقل می شود و فقط از دختران به فرزندانشان انتقال می یابد. بنا بر این فقط در خط مادری وراثت ژنتیکی افراد قابل پیگیری است. برای ده ها هزار سال خط های مختلف زاد و ولد دچار دگرگونی و جهش ژنتیکی خاص شده اند که به صورت نشانگر هائی بر روی دی. ان. ا. آن ها ثبت شده است. به این ترتیب مقایسه دی. ان. ا میتوکوندری مردم امروز می تواند و جوه اشتراک و افتراق آن ها را نشان دهد. خط دوم مربوط به صفات وراثتی است که منحصراً از طریق پدر منتقل می شود. این نیز بخش مربوط به کرو موزوم Y است که فقط در خط وراثتی پدر به پسر منتقل شده و قابل پیگیری است. این نیز در برگیرنده نشانگر های تحول ژنتیکی در مقاطع مختلف تاریخ بشر است و می تواند وجوه اشتراک و افتراق بین مردان را، از نظر تاریخ ژنتیک، و محل جغرافیائی که آن تحول رخ داده و زمان آن را معلوم کند. به این ترتیب با مطالعه انسان ها و مقایسه این نشان گر های ژنتیکی مسیر حرکت اجداد آن ها و چگونگی اختلاط و امتزاج آن ها، طی ده ها هزار سال قابل نقالی است.

مطالعه دی. ان. ا. میتوکوندریاي افراد نشان می دهد که همه از یک مادر مشترک هستند که تخمیناً صد و هشتاد هزار سال پیش جائی در شرق آفریقا می زیسته است. این مادر مشترک همه انسان ها را در اصطلاح "هوا میتو کوندری"(Mitochondrial Eve) می نامند. مطالعه کروموزوم Y مردان هم نشان می دهد که همه انسان ها از یک پدر ریشه گرفته اند که حدود صد و چهل هزار سال پیش در آفریقا زندگی می کرده است. یعنی یک اختلاف چهل هزار ساله بین آن مادر بزرگ بشریت و آن پدر بزرگ و جود داشته است. البته درک دلیل این امر نیز ساده است. آن مادر اولیه تنها زنی نبوده است که در زمان خود می زیسته، بلکه باز ماندگان سایر زنان منقرض شده اند و از آن ها طی ده ها هزار سال بازمانده ای نمانده است. به همین ترتیب نیز مردان بسیاری می زیسته اند که طی ده ها هزار سال زاد و ولد کرده اند لیکن از آن ها نیز بازمانده ای باقی نمانده است. تنها انسان های باقی مانده که اکنون بیش از هفت میلیارد نفر هستند از نسل باقی مانده از آن مادر و سپس آن پدر هستند. بایستی توجه داشت که نسل انسان های مختلفی که در قاره آفریقا ظاهر شده اند و از آنجا مهاجرت کرده اند به دلیل بلایای طبیعی مانند عصر یخبندان و دوران های خشک سالی و رواج بیماری های واگیر به شدت در خطر بوده اند. چنانکه در مقاطعی از تاریخ تحول، انسان های زنده در سطح کره زمین به چند هزار نفر کاهش می یافته است. به همین دلیل موجب شگفتی نیست که خط نژاد انسانی وقتی به عقب بر می گردیم بسیار نازک بوده و در واقع همه از یک مادر و یک پدر مشترک هستیم، با همان تفصیل که گفته شد. این انسان های اولیه در قاره آفریقا به شکار و گرد آوری میوه مشغول بودند تا این که زمان های خشک سالی طولانی سبب شده که حیوانات قابل شکار به طرف مناطق سر سبز تر مهاجرت کنند، و این انسان های اولیه نیز به دنبال آن ها مسیر مهاجرت را در پیش گیرند. اولین دو نژادی که از آفريقا به بيرون مهاجرت كرده و آثار آن ها در سایر مناطق جهان به جز آفریقا یافت می شود و انسان های دچار جهش ژنتیکی محسوب می شوند انسان نئاندرتال(Neanderthal) و انسان دنیسوان(Denisovan) هستند. که آخرین بقایای اولی حدود سی هزار سال پیش در اروپا زندگی می کرده اند و منقرض شده اند و دومی نیز از جمله در مناطق شرق آسیا می زیسته و منقرض شده و یافتن آثار این گونه از انسان اولیه، در واقع بسیار جدید است و در باره آن اطلاع چندانی در دست نیست به جز آثار يافت شده در معدود كاوش ها و ژن هاي باقیمانده در انسان های موجود.

پس از این دو گونه، اجداد انسان امروزی(يعني انسان هومو ساپينس) نسل بزرگ مهاجر از آفریقا را تشکیل می دهد که طی چند هزار سال مناطق مختلف جهان از جمله آسیا، اروپا و آمریکا و استرالیا را پر کردند. این انسان ها حدود شصت هزار سال پیش مهاجرت خود را از آفریقا شروع کردند. نقشه زیر حرکت این انسان ها را که بر مبنای مطالعات و مقایسه ژنتیکی رسم شده نشان می دهد. در این نقشه محل ظهور اولین انسان ها در شرق آفریقا(مانند کنیا) مشخص شده و مسیر مهاجرت های عمده نیز تعیین گردیده است. به جز مهاجرت های درون آفریقا بقیه این انسان های مهاجر از منطقه خاور میانه عبور کرده اند. دلیل این امر نیز این بوده که این منطقه از لحاظ تنوع میوه ها و دانه های خوراکی و حیوانات قابل شکار و اهلی کردن در زمان پایان عصر یخبندان بی نظیر بوده است. منطقه ای پر آب و سر سبز و پر نعمت و به همین دلیل نیز انسان ها همراه با حیوانات قابل شکار که به دنبال چراگاه و منطقه مساعد زیست بوده اند به این سرزمین مهاجر کرده و از آن جا به تدریج به سایر نقاط جهان سرایت کرده اند. تقریبا اجداد حدود 90 درصد از مردم امروز جهان روزگاری از ایران و مناطق همسایه آن گذشته و در این سر زمین ها بسر برده اند. مسیر عبور بسیاری از ساکنین آسیا و اروپا و آمریکا از ایران، به خوبی در این نقشه مشخص است. شاید روا است که این منطقه برای تمام بشریت منطقه ای مقدس تلقی شود.




نسل انسانهای امروزی که نسل انسان ( Homo sapiens) است پس از خروج از آفریقا با نژاد های قبلی مواجه شده و شاید در انقراض آن ها نیز نقش داشته است. از جمله انسان هوموساپینس با انسان های نئاندرتال که در مورد آن ها اطلاعات بیشتری موجود است نیز برخورد داشته است. از نژاد نئاندرتال اطلاعات بیشتری موجود است زیرا اجساد نسبتاً سالمی از آن ها در یخچال های طبیعی کوه های اروپا یافت شده و آثار بسیاری از آن ها در نتیجه کاوش در غار های اسپانیا و فرانسه بدست آمده است. این انسان ها از انسان های موجود بلند قد تر بوده و پوست به رنگ روشن داشته اند. اندازه مغز آن ها نیز بزرگتر بوده، لیکن برخی مطالعات موجود نشان می دهد که ممکن است بخش های مربوط به گویش در مغز آن ها در حد انسان هومو ساپینس رشد نکرده باشد و از این بابت در امر گفتار دچار محدویت بوده اند. لیکن از این انسان ها آثار نقاشی های بسیار زیبا در غار های مناطقی از اروپا، خصوصا اسپانیا و فرانسه باقی مانده است که بسیار بدیع است. گفته می شود پی کاسو، نقاش مشهور، در یک باز دید از این غار ها گفته است در نقاشی "ما چیزی جدید ابداع نکرده ایم".

نمونه ای از نقاشی انسان های نئاندرتال در غار های اسپانیا مربوط به حدود سی و پنج هزار سال پیش




به نظر می رسد اجداد انسان موجود که کوتاه تر، کم مغز تر، پر حرف تر، مهاجم تر و سازمان یافته تر بوده اند، در پایان عصر یخبندان که هنوز محیط اروپا بسیار سرد و برای زیست مشکل بوده است، در رقابت با انسان های نئاندرتال برای غذا و محیط زیست آن انسان ها را مغلوب و معدوم کرده بلکه خورده باشند. به هر حال این دو گونه انسان با یکدیگر امتزاج نیز داشته اند و امروزه همه انسان های خارج از آفریقا حدود دو تا شش درصد ژن انسان نئاندرتال را دارا هستند. به این معنی که در وجود هر یک از ما مردم خارج از آفریقا بخش کوچکی از آن انسان ها زنده اند.

دسته بندی ناشی از مطالعات ژنتیک

این مطالعات ژنتیکی تا کنون کمک کرده است که انسان های موجود بر حسب ترکیب ژنتیکی دسته بندی شده و تحول آن ها طی تاریخ تا حدودی معلوم گردد، گرچه همانگونه که گفته شد این کار در آغاز راه است. بر اساس این دسته بندی ها مردم مناطق مختلف به صورت موارد تیپ تعیین شده اند. به عنوان مثال ترکیب ژنتیکی تیپ ایرانیان شامل 42 درصد ژن مدیترانه ای (مشابه مردم اطراف مدیترانه مانند ساردینی، ایتالیا، یونان ، مصر، تونس، لبنان) حدود 42 درصد ژن آسیای جنوب غربی (مشابه ژن بومیان ایران و تاجکستان و کشور های همسایه) 8 درصد ژن اروپای شمالی (دانمارک، آلمان، روسیه، فنلاند... ) و 5 درصد ژن مردم شمال شرقی آسیا(چین، ژاپن، مغولستان) است و حدود 3 درصد سایر ژنها مانند ژن انسان نئاندرتال. البته این مربوط به ترکیب تیپ یا به نوعی میانگین است و افراد مختلف ساكن ايران ممکن است ترکیب های مختلف و تاریخچه های متفاوتی داشته باشند. امروزه در برخی کشور های غربی روند قابل ملاحظه ای آغاز شده است که افراد به سازمان های پژوهشی مربوط مراجعه می کنند و از طریق ارائه کردن نمونه ای از مخاط داخل دهان نقشه ژنتیکی خود و سابقه ای که این نقشه تعریف می کند را، پس از خوانده شدن دی. ان. ا. آن، بدست می آورند.

 

محمد طبیبیان

منبع: آینده نگر