پسمنظر تاريخي گازرگاه
نويسنده: ليزا كلمبك
ترجمه : محقق نيك سير
گازرگاه قبل از قرن پانزده
شروع كار اعمار گازرگاه بطور يقين نامعلوم مينمايد و نميتوان متيقين بود كه قبل از دفن خواجه عبدالله انصاري (رح) درين جا نقطه عطف توجهي وجود داشته است يا نه؟ زيرا تاريخ درين مورد روشني نمياندازد، ولي براي پر شدن اين خاليگاه تاريخي بايد از روايات مورخين وجغرافيه دانهاي قرون ميانه استمداد جست، كه نكاتي را ارايه نموده و تفاسيري را ارايه كرده اند(1 )همچنان مآخذ مربوط به اسامي محل ها كه در منابع از آن تذكررفته نيز معلوماتي را در مورد موقف گازرگاه پيش از دوره خواجه عبدالله انصاري(رح) بدست ميدهد،مبتني بر اينكه اين منطقه سرزمين متروك و جنگ زدهء بوده است، ولي به اين نكته نميتوان اتكاي درست كرد.(2)
البته خطاي تاريخي است كه چنين عوامل را درين زمينه ياد آور شد، بهترين راه رسيدن به هدف عبارت از ملاحظه ساحه و مشخصهء جغرافيايي آن منطقه است كه عواملي قاطع در انكشاف اين سرزمين ميباشد، زيرا گازرگاه در مسير پر بار سياحت وتجارت آسياي ميانه و باختر انكشاف قابل ملاحظه نموده و يكي از منزلگاه هاي سياحين بوده است و اين هم ممكن است كه تجار و زايرين همزمان باآنها جويندگان دانش و عرفان را نيز بخود جلب مينموده باشد.
بنا به روايات مورخين در قرون وسطي قديمترين بخش در گازرگاه كه در نزديكي مزار وجود داشته، عبارت از هفت چاه است كه در سراشيبي كوه زنجيرگاه و بطرف شمال مجموعهء ساختمانهاي تيموري موقعيت داشته(3) و امروز نيز آثاري ازان ديده ميشود.البته قابل يادآوري است كه واقعيت امر در مورد گنگ بوده وروشني كامل ندارد.
باوجود آنهم تا زماني كه ماهيت مزارگازرگاه درخلال قرن ده ميلادي روشن مينمايد، جزئيات تاريخي اين موضوع روشن نيست. اما بايد گفت موقعيت گرفتن گازرگاه درحدود زنجيرگاه به نسبت احترامي بوده كه باين محل مقدس داده شده است واين موضوع خارج از محدوده هاي ديگر درحكايات و زندگينامه هاي موجود در"طبقات الصوفيه"(4) نيز ذكر شده كه اين كتاب توسط شيخ عمو (441 مطا بق 1049) به شاگردش خواجه عبدالله انصاري وقف واهدا شده است.
وجه تاريخي گازرگاه با نام شيخ عمو شروع ميشود(5) زيرا او از لابلاي زندگي نامه هاي اهل تصوف وعرفان كه خودش نوشته بما شناخته آمده است. ليكن با وجود آن جزئيات زندگيش به استثناي وقايعي كه اودرمورد نقطهء آغاز گازرگاه بيان نموده، مبهم مينمايد، اما خانقاه شيخ بطور عموم بروشني شناخته شده است.
همچنان، ممكن است كه شخصيت شيخ عمو را مبني برروايات انصاري نسبت باو داراي كشش وجذبهء بزرگتري دانست، زيرا تعداد اشخاصي كه بدوراو جمع بودند ، چشم ديد بوده ودرعين حال اين تجمع بدورش نمايانگر شعور و آگاهي درست اوميتواند باشد. بطور عموم چنين برميايد كه شيخ عمو داراي شخصيتي متبارز بوده كه راوي گفتاري انديشمندانه ومعلمي دانشمند براي صوفيان واهل عرفان گرديده وهمين علت نيز براي جذب انصاري بسويش موثر واقع شده است. ولي خواجهء انصار هيچگاه با شيخ عمو درمورد الهيات هم نظر نبوده براي اينكه او ديگر معلميني همچون " يحيي بن عمار" " تاكي سجستاني" و" بشيري سگزي" داشته است. با آنهم شيخ عمو، انصاري را با ذخاير فكري عظيم وانديشهء روشن دربين نسل موجود آن زمان بارآورده است وچنين معلوم ميشود كه وجود وي درمورد تازگي بيان و برجستگي عقيده وايمان انصاري خيلي ها موثر بوده است.
بايد گفت، شيخ عمو بود كه گازرگاه را ازمحلي افتاده دركنار راه به مركزي پرجلال در دنياي صوفيان وعارفان بدل نمود، زيرا با دفن وي درروي تپه ( زنجيرگاه) گازرگاه( 441 – 1049 ) اين منطقه ابعادي گسترده يافت وبر جالبيت وجذابيت آن افزوده شده ودرعين حال احترام وتكريم آن بلندي گرفت.
خاطرهء بزرگ شيخ عمو هنوز هم درسراشيبي هاي زنجيرگاه و وادي غربي آن طنين انداز بوده (7) وسنگواره هاي روي قبرش نمايانگر دفن او درآن منطقه ميباشد، كه روايات محلي نيز اين سخن را تقويت ميبخشد. ولي اگر درروي قبر مذكور سنگ نوشته يي وجود ميداشت، بيشتر براهميت موضوع ميافزود. همچنان به اندازهء ده متر بلند تر ازقبر شيخ مذكور درروي تپه يي سنگ پارچه هاي ساختماني به ملاحظه ميرسد كه معلوم ميدارد شيخ عمو خارج ازخانقاه خود دفن شده است(8) زيرا وجود اين سنگ پارچه ها ممكن بقاياي خانقاه يا كدام بناي ديگري باشد كه بعدا درآن حدود برپا شده است.
درجهت مقابل وادي كه بطرف شمال مجموع ابنيه تيموري گازرگاه افتاده است قبر بي نشان ديگري هم وجود دارد كه شهرت به قبر" خواجه خيرخواه" دارد.(9) اين شخصيت كه معاصر شيخ عمو است. يكي ازاعجازگران بلند آوازهء مجمع خانقاه بحساب ميايد كه بناي همچون خانقاهي را بنياد گذاشته، ولي اكنون ازآن اثري نيست. درعين حال اين بناي وي همچنان گازرگاه را آشنا ترساخته وبرشهرت آن بيش از پيش افزوده است.
درزمان حيات شيخ عمو يك تعداد معلمين وپيشروان عرفان و تصوف قد علم كردند، كه بسياري ازآنها چون خواجه غوربنج ، شيخ ابونصر خباز ، شيخ ابوالحسن سوهان آژن(10) دركنار قبر وي دفن شده اند واين ها كساني بودند كه براي گازرگاه نامي را كمايي نموده وازنزد ايشان خواجه عبدالله انصاري هم بهرهء وافي برده است. او همچنان ازميانشان بيشتر به شيخ عمو احترام گذاشته و ازين جهت مردم رانيز بخود جلب كرده (11 ) وبراختيار ونفوذ خود افزوده است، تا كم كم عارفي مسلط وشخصيتي برجسته درحدود شمال شرق خراسان گرديده است.
ازدوران خواجه عبد الله انصاري (1006 – 1089 )آثاري ازچند بنا باقيمانده، كه ازجمله درحصه غربي سراشيبي زنجيرگاه يك حضيرهء كوچك زيرزميني وجود دارد، كه بيك نقب ميلان دار ميرسد ومردم محل آنرا به انصاري نسبت ميدهند.ولي بطور يقين منظور ازين بنا خانقاهي نيست كه خواجه درگازرگاه بنياد گذاشته وخيلي دورتر ازابنيهء گازرگاه اعمار شده است(12 ) همچنان معلوم ميشود اين بنا عمري دراز دارد وفقط درآن دويا سه نفر جاي ميگرفته اند، كه براي تفكر ورياضت درآن جا مشغول ميشده اند وميتوان آنرا نوعي از(چله خانه) (13 ) گفت كه چون مسجد (خواجگان) بنظر ميخورد.
منابع ادبي درمورد اينگونه نقبي تذكرنداده اند، تنها درنوشته هاي جامي درين زمينه نكاتي آمده است. (14 ) بدين شرح كه خواجه يوسف بن سامان ازچشت(459 مطابق 1066 – 67 ) بعمر پنجاه سالگي تصميم گرفت كه درجوارمزار( خواجه حاجي مكي) چله خانه را حفر وآباد كند، زيرا يك الهام غيبي برايش مرغوب بودن اين جاي را براي چله خانه خبر داده بود، ليكن زمانيكه بيل وكلنگ را آوردند، هيچكس توانا يي آنرا نداشت كه زمين را به سبب سختي آن بكند ، بالاخره خود خواجه بيل را گرفت وبدست خود اين امر را به آخر رساند وبراي دوازده سال درآن جا ساكن شد.
قصه هاي زيادي دربارهء توانايي فوق العاده اش گفته آمده، طوريكه گويند خواجه درين چله خانه خواجه عبدالله انصاري را ملاقات نموده است.
مشخصهء اين چله خانه بودن جايگه رياضت آنست ونقب مذكور نيز نمايانگر شواهد ثابت درمورد تمايلات خواجه عبدالله انصاري (رح) به رياضت ميباشد، درحاليكه شيخ هاي چشتي با تمام جهات درآن زمان شناخته شده بوده اند و پرواضح است كه شيخ گازرگاه نيز تمايلاتي ازينگونه به رياضت پيدا كرده بوده(15 ) ودرواقعيت امر اين مساله درقصه ها وحكايات مذكور تذكر رفته است. به هر حال موجوديت چله خانه درچشت، ممكن نمودار اين موضوع نيز باشد، كه اطاق يا حجرهء زيرزميني گازرگاه همزمان با چله خانهء مذكور بوده وتاريخي مربوط به قرون (11 تا 12 ) ميلادي داشته باشد.
خواجه عبد الله انصاري در(22 ذي الحجه 481 مطابق 8 مارچ 1089 ) وفات كرده، كه محل دفن آن گازرگاه در منابع ومتون ادبي تذكر داده نشده است. ليكن اين دليل شده نميتواند كه محل دفن وي اصليت نداشته باشد، زيرا اين نكته گفته آمده كه جاي فعلي مدفن خواجه، جنگلي بوده كه شيخ در فصل بهار درآن بسر ميبرده ودرهمين فصل بوده كه او وفات يافته وجنگل مذكور براي دفن وي انتخاب گرديده است. همچنان بايد گفت كه درزمان دفنش هيچگونه نشاني ازقبور ديگر يا ساختماني درنزديك مدفن وي وجود نداشته است.
درخلال قرن يازده گازرگاه بگونهء يك شهر مقدس نمايان شده كه ازجملهء يكي از مزارات منحصر بفرد نيز بوده است (17 ) بايد افزود كه درعنفوان جواني ونيمهء عمر انصاري است كه عين انكشاف درچشت وولايت جام به نظر ميخورد، زيرا پناه گزينان ومردمي كه درين جا ايالتي غير معنوي ودينوي بخود بارآورده بودند وثروت وملك شان ازطرف سلسله ء شاهي بيمه بود، مايملك شان ازجملهء ميراث اوقاف شيخ بوده وچنين حالتي دراحفاد شيخ احمد جام نيز به نظر ميخورد، كه تمام دارايي مزار را زير نظر كلي خود داشتند.
مانند شهر هاي دنيوي ومدني، اين شهر هاي مقدس هم نسبت به يكديگر رقابت هاي داشتند ورقابت بين شيوخ چشت وجام هميشه برسر زبان ها بوده است (18 ) كه اين مساله شباهت به قرن يازده پيدا مينمايد. ( 19 ) ودراين ميان معلوم ميشود كه احفاد خواجهء انصار فقط نقش ميانجي و بيطرف را دربين طرفين بدست گرفته بودند. (20 )
همچنان اواخر قرن 12 ياد آور مزارات ومقبره هاي معاصرين انصاري درچشت وتربت جام ميباشد (21 ) كه درين هنگام وزير غوري ها "عزالدين عمر مرغني " مدرسه يي را درگازرگاه بنياد گذاشت (22 ) كه اثري ازين مدرسه اكنون نيست وشايد بواسطهء عوامل طبيعي خراب شده يا به سبب اعمار ابنيهء تيموري درآن جا، اين مدرسه ويران گرديده باشد.
برعلاوه ممكن است طاقچه تعبيه شده درروي ديوار شما لي (اطاق - د) متعلق به بخشي ازآن مدرسهء غوري باشد. درسال (607 مطابق 1212 ) آخرين شاه غوري، سلطان محمد كشته شد وبرايش مدفني چون شهدا درگازرگاه آباد گرديد ( 23 ) كه مقبرهء او نيز اكنون معلوم نيست. ازآن زمان تا قرن (15 ) نام گازرگاه با ارتباط به زيارتگاه ها و مقبره هاي مردم عالي مقام وبلند مرتبه درمتون ادبي ذكر شده است. ولي چون جوامع چشت وجام بدون كدام وجهه سياسي درقرن – 15 – با زمين داران وخوانين شمال شرقي خراسان اتحادي را بوجود آورده بودند واتحادي سود جويانه با ملوك كرت نيز داشتند، بدين وسيله بود كه حكمروايان كرت بر شاهان غوري درهرات غلبه حاصل نموده بودند. (25 ) همچنان گفته ميشود كه درگازرگاه هيچكدام انكشاف قابل ملا حظه يي از زمان ساختن مدرسه غوري دراوايل قرن 13 تا زمان ظهور شاهرخ به نظر نميخورد.
عصرتيموري (سلطنت شاهرخ 1405 – 1447)
درسال 1405 تيمور امپراطوري وسيع خود را كه ازتبريز تا كابل وسعت داشت وپايتخت آن سمرقند بود، بفرزندان خود واگذاشت و زمانيكه نام بزرگترين فاتح ازميان رفت، فرزندان ووابستگان وي درايالات گوناگون وبگونهء مستقل حكمروايي ميكردند وبعد ازچندين سال كشمكش بين شان زمانيكه برتري شاهرخ فرزند تيمور تحسين همه را برانگيخت، قدرت رابد ست گرفت(26 ) ومركز سلطنت رابه هرات انتقال داد.
درحدود دهسال نخست حكمروايي خود شاهرخ قلاع مستحكم هرات رادوباره سنگر بندي نمود وشهر را بين حصار آن محدود نموده وخيابان ها وبازار هايي جديد را اعمار كرد. (27 ) او همچنان مرد م را به كسب هنر وفضيلت تشويق نموده وهنرمندان ماهر را بدربار جذب كرد، كه دران زمان درهرات نيز شاعران مشهور و استادان ماهر نقاشي وخطاطي در پهلوي مهندسين ومعماران لايق دست بكار بودند و در عين حال، نقش اجتماعي شاهرخ اورا بحيث يك حكمرواي مسلمان واقعي نشان ميداد ، براي اينكه زياد علاقمند دين وديانت بود وموسسات ديني را تقويه مينمود. اودرخلال بيست سال حكمروايي خود به همنوايي زنش گوهرشاد، دو مدرسه با شكوه ويك خانقاه را درشهر هرات اعمار نمود (28 ) ودرعين زمان مسجد جامع مشهد رانيز آباد كرد. (29).
درماه محرم (829 مطا بق نوامبر 2425 )شاهرخ هدايت اعمار ساختماني را درهرات صادر كرد، كه مزاري بود درجوار مدفن خواجه عبدالله انصاري درگازرگاه (30 ) كه يك سال بعد ساختمان آن اختتام يافت (31)
دربارهء مزار مذكور مورخ شهير "عبد الرزاق" شرح مفصلي داده كه نوشته يي قابل اعتماد مينمايد، ولي درمحدودهء مزار فعلي، فقط يك بنا را متعلق به شاهرخ ميداند كه درطول قرن ها توسط معماران ديگر تغييراتي به آن رونما گرديده است.
طرح وديزاين اين بنا طوريست كه درپيشگاه جناح شرقي آن يك ايوان بلند (سوفه – ايوان) ديده ميشد، كه برمنزلت مزار افزوده است. (شكل 1 )
همچنان همرديف اين ايوان سوفه هاي ديگري بنظر ميخورد، كه بالاي آن سوفه ها وخانه هايي وجود داشته واتاق هاي بالا وپايين يكجا باهم بلندي ايوان را نمودار ميسازد وايوان مرتفع (سوفه) فقط دروسط آنها قرار ميگرفته است.
دربخش شمالي نيز سوفه ها وخانه هايي با ايوان هاي مرتفع دروسط تعبيه شده و دربخش جنوبي هم اينگونه اتاق ها وايوان ها ديده ميشده است. در بخش غربي نيز كه مدخل "باب سعادت" است، همچنان ايواني رفيع موجود بوده كه برمنزلت و قدر مزار افزوده و آنرا منبع فيض وروشنايي نشان ميدهد.
برعلائه دروسط آن راهروي وجود داشته كه درجهت همين راهرو (كفش كن) درطرف شمال وجنوب آن دوسالون نماز با ظرافت هاي جانب ديده شده ودر بخش بيروني مزار درحصهء غربي يك بالا خانه با ايواني بسيار رفيع موقعيت دارد.(شكل 2)
بايد گفت درهمه ساختمان هاي با شكوه كه ازسنگ وخشت آباد شده اند، تزئينات كاشي برنگ هاي طلايي وآبي ديده ميشود،. كه درروي آنها گل وبرگ واشكال مختلف خطوط چون معقلي ، كوفي وثلث با مهارت تمام جلوه گري ميكنند.(32 )
شاهرخ مزار گازرگاه را بااستفاده ازمحصولات اوقاف آباد نمود، كه اين محصولات معمولا از زمين هاي آباد وپرمنفعت املاك ودارايي مزار مذكور بدست ميامد وهر پنجشنبه خودش بزيارت گازرگاه ميرفت واين سبب شده بود كه ديگر زايرين هم با دلچسپي بدين جا روي آورند.
شرح مذكور دربارهء مزار موصوف كاملا مطابق وضع موجود آن بوده وبا تحليل هاي مربوط به سبك وروش معماري اين مزارموافق مينمايد . ونيزتاريخي كه با اين تحليل مشخص شده بود، با تاريخ ذكر شده متن يكيست ونمايان ميسازد كه بناي اعمار شده شاهرخ درگازرگاه، بسال (1425 ) بكلي مطابق وضع حاضر آنست، كه كمتر تغييري درطول زمان به آن پيش آمده است.
نكتهء ديگري كه ازين تحليل ها درين مورد برميايد ، اينست كه بناي مزار مذكور تقريبا به گروپي ازابنيه يي شامل است كه اعمار آن گروپ بناها به معماران شيراز نسبت داده شده است.
بهرحال معلوم ميگردد كه ابنيهء مذكور داراي كيفيت عالي بوده ودرعين حال تكنيك ساختماني وروش هاي تزئيني آنها نمايان ميسازد، كه دردوران بسيار پيشرفته اعمار شده وچون بناي گازرگاه اين همه ابنيه درتحت حمايهء شهزادگان تيموري بنا يافته اند، ولي اگر بنا باشد كه توسط معماران شيرازي آباد شده باشند ، پس داراي خرج و مصارف هنگفت بوده اند، كه درين ميان ازبناي گازرگاه بعنوان مثال ميتوان ياد كرد.
جاي تعجب است كه شاهرخ اين همه توجه را به مزار خواجه عبدالله انصاري ازخود بروز داده، زيرا اومصرف قابل ملاحظه يي را درين مورد با استخدام معماران لايق وممتاز به عهده گرفته است، كه معلوم نيست درپشت اين همه عمل كدام رازي موجود بوده است يا نه؟
زيرا يقينا مزارات معتبر ديگري هم وجود داشته كه او ازميان همه محلي راكه مربوط به شخصيتي برگزيده كه بسيارپيش فوت شده ومعروف به پيرهرات بوده، انتخاب نموده است.
درواقعيت امر موقف ديني و زندگي معنوي خواجهء انصار نبوده كه اين توجه را تقويت بخشيده، زيرا درطول دو قرن گذشته آن، كدام ابنيهء مهمي درگازرگاه اعمار نشده است وميتوان حد س زد كه در درازاي اين دو قرن بخشهاي معنوي سير نزولي خود را طي نموده ودر اصل اين مساله بيك تجديد حيات جدي نيازمند بوده، كه بدينوسيله اعمار ابنيهء نوع نخستين يعني مقبره گازرگاه اين منظور را برآورده نموده ونفوذ معنويت را تقويت بخشيده است. آيا ميتوان كوشش مذكور را براي احيا ي نفوذ معنويت درطول سالهاي كه گازرگاه بسوي ارتقاي دايمي بوده، موجه جلوه داد؟ كه بايد واقعيت اين مساله توسط مورخين ورزيده بررسي شود ،به عقيده من شايد آرزوي شاهرخ اين بوده تا تاثير قدرت معنوي وتقدس را معلوم بدارد. بايد افزود كه شاهرخ درآن زمان با همسايگان خود بحال صلح بسر نميبرده واين كوشش وي شايد بعدا تحقق يافته باشد.(33 )
البته بايد گفت خارج ازمحدودهء سياست وخارج ازساحهء معنويت ساختمان ابنيه موصوف، تاثيري مهم ومتداوم دربارهء مزار گازرگاه داشته است.
خيلي بيش ازاعمار صحن گازرگاه كه درآن مقبره هاي پارسايان وجود داشته، درخلال حيات شاهرخ بعضي ابنيهء كوچكتر متصل به اين ابنيه بوجود آمده، كه ازآن جمله بنا به روا يات محلي، اعمار خانهء زرنگار به شاهرخ نسبت داده شده است (34 ) (شكل 3 ) ولي تحليل سبك و روش موضوع ، اين مساله را تائيد نميكند، همچنان مخزن آب انبار واقع درجهت مقابل خانهء زرنگار كه تاريخي مربوط به همين زمان را دارد ودرقرن (17 ) ترميم شده، نيزبه شاهرخ نسبت داده ميشود وكمي بيش ازآن بسال (845 مطابق 1441 -42 ) خواجه علي بن خواجه فخرالد ين همچنان خانقاهي به نزديك مزار آباد نموده (35 ) كه درهمان سال خودش درآن دفن شده است، ولي هيچ اثري ازآن آبادي وجود نداشته، ولي درعين زمان ممكن نبوده كه محل آن تعيين موقعيت شود.
بوسيله دومقبرهء كه دربخش شمال شرق مزار واقع شده ميتوان محل اين خانقاه را تعيين نموده ودرعين حال مشخص ساخت، كه اين مقبره ها متعلق به اشخاصي بوده كه ظاهرا از وابستگان خواجه علي بوده اند.(36 )
اگر واقعا آنها ازنزديكان موصوف بوده باشند ميتوان حدس زد كه نزديك خانقاه منسوب با و دفن شده اند، بدينگونه محل مقبره هايشان كليدي در دست خواهد داد تا بتوان محل خانقاه را بازشناخت چون مقبره هاي موصوف نزديك (اطاق – د) موقعيت دارند، كه درازترين اطاقيست كه به ايوان شما لي متصل ميگردد.
دربارهء شناخت ديوار شمالي (اطاق – د) تذكرداده شد كه يكنوع طاقچه مربوط به مدرسهء غوري درآن واقع است، كه اين طاقچه قديمي بوده وازآن اثري متاسفانه موجود نيست.و موجوديت دو مقبره از خويشائندان بنيانگذار خانقاه، امكان دومي را براي شناخت آن طاقچه غوري بدست ميدهد، يعني كه اين بنا آخرين اثر معماري تيموري بحساب ميآيد.
درزمان شورش واضطراب .كه همزمان با فوت شاهرخ بود(859 مطا بق 1457 ) مساله مزار گازرگاه فراموش نشده بود، زيرا بنا به روايات متون ادبي (38 ) ابوالقاسم بابر (1452 -1457 ) لوحهء ايستاده حكاكي شده زيبايي را به مقبره خواجه عبدالله انصاري ساخته ونصب كرده كه اين اثر برجسته هنوز پا برجا بوده وخطوط آن نيز استنساخ شده ميباشد. (شكل 4 ) نكته برجسته هنوز درين لوحه عبارت از خطوط عربي است كه نام ولقب شيخ الاسلام را معرفي داشته وتاريخ سنگ را نيز مشخص ميدارد:
كتيبهء نمبر(1 ) (متن- مرحوم استاد فكري سلجوقي گازرگاه صفحات 39 -40 ) ترجمه: ... نصب اين لوحه ... درخلال روزهاي نخستين محرم سال 859 مطا بق دسمبر 1454 صورت گرفته است)
دربخش عقبي سنگ بعضي نكاتي از زندگي خواجهء انصار آمده است. ولي نوعيت و شكل مقبره همچنان درمنابع ومتون تاريخي تذ كر داده نشده ودرآن نكاتي درين مورد نيست.
حواشي ومآخذ
1 ــ براي بحث برزمينهء اشتقاق كلمهء گازرگاه اين مطالب ديده شود: اثر مطبوع عبدالحي حبيبي طبقات الصوفيه (كابل- 1962 ) صفحه 651- همچنان گازرگاه(كابل 1962 ر63 صفحه 3- كه درآنجا توسط استاد فكري سلجوقي، كلماتي قديمي تراز معجم ا لبلدان حموي چنين روايت گرديده: كازياركاه، همچنانيكه درطبقات الصوفيه اشكالي چنين ازاين كلمه تذكر داده شده: كازرياركاه، كازاركاه، كارباركاه ومثل آن.
برمبناي كلمهء (كازرياركاه) معين الدين محمد زمچي اسفزاري درروضهء الجنات في اوصاف مدينه الهرات به (تحشيهء سيد محمد كاظم امام، تهران 1959 – 60 جلد 2 صفحات – 49 -50 )نيز اصليت را به كلمهء گازرگاه ارايه ميدارد. او ميگويد كه درسال (206 مطابق 821 -822 )
جدلي بين عبدالرحمن بن عبد الله بن عمار( يا عماد بقول استاد فكري سلجوقي – ص 4 ) و خوارج بسر كرده گي حمزه (بن اذرك سيستاني) درگرفت، كه درين ميان بسياري كشته شدند و درزيرزمين مزار در چاهي بنام "هفت چاه" دفن گرد يدند.
يك وجه تسميه ديگر درمورد كلمهء گازرگاه اينست كه بنام "سرزمين شستشوي" ياد شد ه واين اصطلاح مبني براينست كه "گازر" بنام رختشوي بوده واين مساله ناشي ازوجود چشمه هاي زياد كه درگازرگاه وجود دارد وبوسيلهء آن رختشويي صورت ميگرفته است.
2 ــ ياد داشت نمر(1 ) ديده شود.
3 ــ هفت چاه بعنوان مقبرهء كساني كه درجنگ خوارج (821 – 822 ) كشته شده اند- شهرت داشته است. چنا نچه اسفزاري ميگويد. كه مردم براي زيارت بد ينجا آمد ه اند، تا خير وبركت را دريابند وآنها درآنجا زيرزميني ها حفر نموده وخانه ها ساختند كه هنوز هم زيارتگاه است. تاريخ اين مساله ياد آور قبور جمعي است، كه درتاريخ اسلام وجود دارد و ا بگونه مثاال از زيارت هفت تن درشيراز وپنج تن نيز درهمانجا يا سه تن درآمل ودرديگر جاي ها ميتوان نام برد.
4 ــ اثر عبد الحي حبيبي (مطبوع سال 1962 كابل) درمورد زبان مكالمه يي ديده شود. همچنان "طبقات زبان قد يم هرات" از" و. اوانو" چاپ (1923 ) صفحه (1 – 34 ) ديده شود.
5 ــ مطا بق گفتهء فصيح احمد الخوافي (مجمل الفصحا- تحشيه محمود فرخ مشهد 1962 – 3 صفحه 169 ) نام اصلي شيخ عمو احمد بن حمزه الصوفي بوده وهمچنان (دركتاب عبد الرحمن جا مي نفحات الانس تحشيهء مهد ي توحيد ي پور – تهران 1957 – 58 صفحه (344 ) اين مسا له ذكر وتا ئيد شد ه است. ليكن او اين لقب رابه روايت شيخ ابوالعبا س نهاوندي ياد نموده ، كه درزبان گفتاري نها وند عمو به معني "سالار" يا رهنماي صوفيان ميباشد. درمورد شيخ عمو وموقف آن درگازرگاه همچنان اسفزاري ميگويد... بعد از جنگي كه منتج به گورستان " هفت چاه" شد، تا آمد ن شيخ اسما عيل، گازرگاه قريهء كوچكي بحساب ميرفت. براي شيخ اسماعيل نيز كنيه عمو ذكر ميشد ه، كه به شيخ عمويه شهرت داشته است.
بعد ازآمد ن، او درآنجا يك مسجد جامع وربا طي را متصل هم بنا نمود. شيخ الاسلا م خواجه عبد الله انصاري بدان محل ميل تمام داشت ووصيت نمود كه او رادرآنجا دفن كنند، تاكه همان شد ومزارش درآنجا بنا گرديد.
6 ــ زند ه گي خواجه عبد الله انصاري هروي اثر(س. لو جيربيوسيل) ترجمهء دكتور روان فرهادي.كابل 1962 – ص 39
7 ــ استاد سلجوقي ص 89 – 91
8 ــ همچنان فصيح المجمل.
9 ــ نيز شرح زند ه گي درطبقات ص – 508 وجا مي ص 352 ديده شود.
10 ــ طبقات صفحات 450 – 451 -510 ومحل منسوب به قبور- استاد سلجوقي صفحه 89.
11 ــ س لوجير- بيور سيل، شرح زند ه گي خواجه، ص 82 .
12 ــ بد ون ذكر ما خذ لوجير بيو رسيل ياد آوري ميكنند كه خانقاه انصاري شامل بعضي حجره ها، مسجد كوچك ، سا لون عموم وممكن يك صحن دا خلي بوده باشد، ص 88، درمورد خانقاه درنفحات الا نس جامي نيز چنين آمد ه است : بعضي ازبخش هاي خا نقاه عبارت ازدالان (راهرو) ميان سراي (اتاق مركزي) وسوفه (ايوان) بوده است. ص 365 كه البته شنا خت اينگو نه ابنيه ها مشكل است، براي اينكه شباهت هايي دركارابنيهء دورهء تيموري وسلجوقي به نظرميخورد واگر واقعا اين گفته ها مبتني بر روايات قد يمي ترباشد، ميتوان اين نمود هاي خانقاه را واقعي شمرد، كه درعين حال داراي بخش هاي متذ كره بوده است.
13 ــ براي شناخت " چله"مقاله چشتي ها و چشتيه (1965 ) د يده شود. كه نكتهء قابل ياد آوري دراين زمينه عبارت از(چله معكوس ) است كه درچله معكوس شخص براي ريا ضت بمد ت 40 روز مصروف ميشود.
14 ــ نفحات الانس صفحات 324 - 25 .
15 ــ س ، لوجير بيورسيل – همچنان صفحه 92
16 ــ ترجمهء دري حيات خواجه عبد الله انصاري صفحه 149
17 ــ با اندك مطالعه معلوم ميگردد، كه مشكلات بارزي درطريق انكشاف مزارات تربت جام وچشت وجود دارد ومنبع اصلي براي اين موضوع عبارت از" تاريخ نامهء هرات" ميباشد كه اثر سيف بن محمد بن يعقوب الهروي ( تحشيه محمد زبير الصد يقي – كلكته – 1943 است) درمورد شيخ احمد مقا لهء احمد جام (1965 ) ديده شود.
18 ــ شيوخ جام وچشت معمولا نقش ميانجي را دركشمكش هاي اوايل قرن 14 بين حكمرانان مختلف براي كنترول خراسان بازي كرده اند ( تاريخنامه هرات صفحات680 -688 -691 701 )
19 ــ روايات تهيه شده جامي (صفحات 326 -329 ) درمورد ديدار شيخ احمد ازگنبد چشت بوده كه خواجه قطب الد ين مودود چشتي او را به شاگردي نپذ يرفته بود.
وقتيكه احمد ازسفر بازگشت انكار كرد مود ود با دستهء نظا مي بد يداراو آمد وبا او روبرو شد شيخ اورا نصيحت نمود : آيا تو نميداني كه شاگردي وتعليم مرز نمي شناسد؟ برو تو هنوز طفل هستي ونميداني چه كار كني...
20 ــ نفحات الانس جامي ، صفحات 362 -363 .
21 ــ مزارات چشت بد رستي مطالعه نشده بلكه عكس هاي مربوط آنها توسط و. وان نيدر ماير وي د ينر درافغانستان همچنا ن (ليزيك 1924 ) و.گرابر ود.هل (معماري اسلامي و تزئينات آن . لندن 1964 ) نشرشد ه است. اين ابنيه معمو لا به اواخر قرن 12 نسبت داشته وميتواند با روش اتاقهاي مزارات (اوزگند) مقايسه شود.همچنان گنبد واتاق مركزي مجموعه تربت شيخ جام (1- و. بوپ – معماري پارس نيويارك 1965 – شكل 264 ) قد يميترين بقا ياي مزاربوده، كه تاريخ آن متكي به متون ادبي بوده وتحليل روش آن ها اين مزارات رابه اواخر قرن 12 نشان ميدهد ، كه بازهم تاريخ آن ها بايستي بيشتر مورد بحث وسخن قرارداده شود. رنگ آميزي هاي غوري درروي گنبد بعدا صورت گرفته كه كتيبهء آن مورد نشر قرارنگرفته است وداراي (1362 ) ميباشد.
22 ــ تاريخنا مهء هرات صفحهء 141 – استاد فكري سلجوقي،گازرگاه صفحات 10 -11 كه ميگويد اين امير پدركلان نخستين حكمرواي كرت ميباشد.
23 ــ خواند مير – حبيب السير(تهران 1954 -55)
24 ــ نمبر 19 بالا ديده شود.
25 ــ درمورد ابنيهء متعد دي كه درتربت جام درخلال قرن 14 – اعمار گرديده درنسخه ء خطي بنام " مقامات اولاد شيخ جام" كه من آنرا دريك كتابخانهء شخصي ديد م سخن زده شده است، كه بسياري ازآن ابنيه با بقاياي امروزي ملحق بوده، كه درآن ميان 4 تاي آنها بالاخره به قرن 14 مربوط ميگردد( پلان نشر شده د.ولبر درمعماري اسلامي ايران ديده شود) پرنستون 1955 .
26 ــ بهترين كارومطالعه تاريخي درمورد حكمروايي شاهرخ هنوز هم كتاب الغ بيك (بارتولد) و( ترجمه و.ت مينورسكي در چاربخش بعنوان مطالعه دربارهء تارخ آسياي ميانه – ليدن 1955 ) ميباشد.
27 ــ، ام بلنسكي نقشه تاريخي هرات قرن 15 عليشير نوايي – بورو كو- موسسه ووستوكو يد نيا- اكادنوك(1945 – صفحات 178 – 181)
28 ــ مدرسه وخانقاهي كه درنزديك قلعه درسال (1410 – 1411)
اعمارشده . حال ازآن ها اثري نيست. دربارهء اين جاي ها حافظ ابروبه (روايت بلنسكي همچنان صفحه 186 ) تذكر داده است، مدرسهء دومي كه درعين حال مسجد جامع بوده، درهمين ساحه توسط گوهر شاد اعمار گرديده وبنام مصلي بوده است، كه ازآن فقط يك مينارومقبره باقي مانده وتاريخ آن عبارت از(1417 -1438 ) ميباشد (استاد فكري سلجوقي خيابان – كابل 1964 – 65 صفحه 18 )
29 ــ ا. يو. بوپ. (سروي هنر پارس) لندن 1938 – صفحات 1124 -1204 شكل 24 –
30 ــ فصيح الخوافي – عبدالرزاق سمرقندي و(مطلع اسعد ين) محمد شفيع (لاهور1946 صفحات 304 -305)
31 ــ فصيح الخوافي صفحه 262
32 ــ عبد الرزاق سمرقندي (مطلع السعد ين)
33 ــ شيخ صوفي شاعر قاسم انوار كه درتبعيد بسر ميبرد، موقف ثا بت وتندي در مقابل حكومت وقت داشت وازآن جا جوانان هرات را رهبري ميكرد ( دولتشاه بن علا الد وله، بختي شاه القاضي السمرقند ي – تذكره السوره محمد عباسي. تهران صفحا ت 387 -88 ) كشمكش وبرخورد او با حكومت به اندازهء بود، كه درسال 1426 – 27 سو قصد ي براي كشتن شاهرخ بكمك يكي از دستيارانش به نام احمد لورقاسم طرح شد.
34 ــ استاد سلجوقي ، گازرگاه صفحات 19 -21 .
35 ــ فصيح الخوافي صفحه 291.
36 ــ استاد سلجوقي صفحه 87 .
37 ــ صفحه 43 آن ديده شود.
38 ــ عبد الرزاق صفحه 1085 – بلنسكي صفحه 202 سنگ مشابهي درروي قبر احمد جام وجود دارد، كه تاريخ آن نا معلوم مي نمايد.