منطق و عقل:
عقل کلمه عربی که مترادف آن در فلسفه منطق می باشد. و سیر عقلانیت عریان می کند: که هرکس بقدر توانایی خود٬ از این نیرو تفکر یا گوهر شناسایی همانا معرفت٬ چقدر برخوردارست.
بیت:
آوارگی دل و گنج معنی ایم حاصل
کاین گوهر یکتایی: من جز و او کُل
اوج و عظمت توانایی عقل در شناخت وجود هستی یا عشق می باشد. عشق نیروی بی نهایت معظم و لامنتهی در معناست که خداوند بهترین خودرا٬ ذات یا ضمیرش را حبیب یا دوست کرد.
در دنیا سیاست یا ماتریالیستی ما٬ این نیرو عشق می باشد٬ که وحدت را٬ یا همه انسانهارا٬ یک وجود می بیند – اما در مردم فلورانس ایتالیای زمان ماکیاولی این گوهر یا عشق پدیدار نشده بود. که ماکیاولی به شهریار می گوید: مردم باید از تو بترسند تا ترا دوست داشته باشند. یعنی دوستی و محبت را نتوان اراده کرده٬ نیرو و گوهر می باشد که از درون٬ از ذات و یا ضمیر انسان ها٬ پدیدار و در تصمیمات و رفتار ما پرتو می کند. پس یکی از فضیلت های جمهوریت محبت منطقی بین مردم است. و ماکیاولی فاقد آن فضیلت به شهریار گوش زد می کند: که دموکراسی را٬ به مردمش ندهد٬ زیرا در عدم و فقدان فضیلت جمهوریت مردم یکدیگر شانرا نیست و نابود می کند...
عقل و عرفان:
عقل نیرو شناخت و هسته معرفت می باشد. اما فقط در حالت وصل یا علم حال که جز و کُل به یکانگی بی عدد می رسند٬ منطق و استدلال نیست. این حالت همیشگی نیز نیست. اما پسا جذبه وصل بهترین و تاثیرگذار ترین منطق و استدلال را٬ کسی بیرون می کند٬ که از علم حال بهره دارد.
محمدآصف فقیری