افغان موج   

با من مه ستیزید. در فکر غنی و طالب باشید. غنی و‌ کرزی را نا حق نگاه نه کرده اند.

من یکی از هزاران شاهد خاموش و تاریخِ زنده‌ی دهه‌ی شصت تا ۹۰ استم.‌ البته در ساحه‌ی مسئولیت و مصروفیتم. با من مه ستیزید. شاید پرونده‌ ای از شما هم در بایگانی حافظه‌ی دورِ فعال من باشد. که رسوای تان کند.‌

ما در فصل دَرَو‌گری دَرَو‌گران افغان و پشتون قرار داریم، ولی بدانیم که یک امیدِ تازه ‌و یک جهشِ با انتظارِ شیرین و یک روزنه‌یی با نور های رنگینِ عاطفه می‌توانند ما را دگرگون سازند. حالا می‌بینیم که با بی تفاوتی ۹۹ در صد نخبه های پشتون در قبال اوضاع افغانستان شمالی و جبر دروگران افغان و پشتون برضد غیر افغان و غیر پشتون، می‌دانی که خار های خلنده‌یی در کفش‌ها شان دارند. آنان سر از گریبان های متعفن غنی و کرزی می‌کَشند. آقایان این‌جا خراسان و آریاناست، شما مهمان های ناخوانده، این‌جا نه بودید که خراسان بود و خواهد بود بی شما و با شما. حالا من را به تیر تعصب ببندید. عجیب نیست در کشوری که همه دنیا حضور داشتند، گروه گم‌نامی یک شبه همه جا را ویران کردند و آتش زدند و کسی هم از شما خیال خود را نیاورد. از جاسوسان حاکمِ قبیله بر ما که شکوه‌یی نیست. چون این برنامه ها سال ها قبل ریخته شده بودند و همه آگاهان نظامی سیاسی هزاران بار هشدار داده بودند. ولی کلان نماهای خود رهبر خوانده های غیر پشتون و غیر افغان به خود می‌اندیشیدند و یک جا با جاسوس آمریکا، به جاسوسان خودی بر ضد مردمان شان تبدیل شده هی آمریکا می‌گفتند. حالا فراری و شرم‌سارانند. غنی درست گفته بود که بچه‌ی خر است. ولی او، بچه‌ی خری بود که بار بادار پدرش را به منزل مقصود رسانید. بچه‌ی خَر، پسا انتقال بار به هدایت بادارش، باز مثلِ کُره ‌خر صدای خَری بلند نه کرد. مثل سگ غوغا برپا نه کرد و حالا در کنجی لمیده تا بار دگری بر دوشش گذاشته شود. بچه‌ی خر بودن غنی، اقراری که خودش بار ها تکرار کرده است. ولی من غنی را قهرمان ملی برای غیر افغانان و پشتون می‌دانم. چون به خودی های خودش خدمت بسیار ماندگار کرد. صلاحیتی اگر از من باشد، برای غنی که به عنوان کُره‌خر، از هر سویی رقیبان قبیله اش را راند و وطن را به تروری‌ست های هم‌تبارش سپرد، جایزه‌ی نوبل نفاق و شقاق و جاسوسی می‌دهم. شاید حالا برخی ها باز هم برضد من شورشی کنند. آنانی که این دیدگاه منی حقیر و ده ها دیدگاه دگر من را از عینک های سیاه و خاکستری می‌بینند، به همه نوشته گونه هایم سری بزنند. ۹۹٪ انتقادات من مرتبط به همه گویا نخبه های مقتدر، بدون تفکیک هویت و زبان هاستند که خوب و خراب می‌کنند. و ما را غرق ساختند و کشور را در اشغال سپردند. دراین میان اما سکوت گویا نخبه های خاص، در موارد خاص، درد آور است. از دشمن ملت برای ملت گدایی کردن، چی‌ حماقتی بود. غنی، دوستم و امرالله و بسم‌الله و خلیلی و محقق و عطا و این طا و آن طا را به هر نیرنگی در محور ارگ مصروف نگه‌داشت تا شمال یکی پی دگر سقوط کند و همان گونه شد. حالا می‌گوییم،‌ مدافعان هندوکشان و اندراب ها و شمالی و شمال و پنجشیران، یارمحمد و هم‌رزمان اش و همه مدافعان وطن در هر چهار سوی جبهات میهنی را خدا نگه‌دارد. که به مقاومت برخواسته اند. چرا دوستم نه توانست با آن همه درایت و تدبیر و امکانات جنگی، از شمال برای یک ساعت هم دفاع کند؟ هرگاه گفتیم و به هر کدام شان گفتیم که به کرزی و غنی دل مه بندید…پنج سال پیش گفتیم در شروع کار غنی گفتیم …او مکار حیله‌گر است، او داعیه‌‌دار همه نی، از یکی یعنی افغان بلی است. کسی نه پذیرفت. در مورد کرزی بار ها به مارشال فهیم شخصاً گفتم و در مورد طرح اداره هم گفتم. گپ و گفت کوتاه شده‌ی من و مارشال فهیم مرحوم:

دیدم هر سو، هر کسی به قوماندان، هر کاری خواست می‌کند. رفتم خدمت مارشال فهیم فقید. دفتر کلان و کم‌تر مفشن. بیش‌تر منظم. چوکی های مراجعین و خود شان مشخص بودند و هر دو چوکی تکیه به سوی شمال و رخ به سوی جنوب داشتند. چوکی مراجعین جانب دست چپ مارشال و چوکی مارشال جانب دست راست مراجعین بودند. عادتاً بسیار بسیار کم می‌رفتم.‌ محبت زیاد کردند، عرض کردم، برای ارایه‌ی پیش‌نهاد خاص و مهمی خدمت تان آمده ام. فرمودند بگویم. گفتم، این خودسری های بیش‌ترین فرماندهان و این حال به نفع هیچ کسی نیست. کسی که جهاد یا مقاومت کرد، به هر کس که لازم است قابل احترام باشد . هر چه می‌خواهند برای شان بدهید. اینان عمر های شان هم گذشته و واجب الاحترام اند و بس و دگر به بخور نیستند و حالا فصل سیاست و خرد اندیشی است.‌ گروهی از تحصیل کرده ها و‌ دانش‌مندان را زیر حمایت تان بگیرید. آنان مردمان محترم و کم مصرف اند و تنها با یک تشکر و برخورد نکوی معنوی هم راضی اند و به پول و مقام چشمی نه دارند. در مقابل هر کدام شان، عالَمی از مشوره ها و دیدگاه های سازنده برای تان ارایه می‌دهند که برای بخشی از هر سیاست کشور مفیدات بی‌شماری دارند. پسا پیش‌نهادم در مورد اجتناب از باور زیاد به کرزی، آن پیش‌نهاد دومی ام بود. پاسخ مارشال صاحب این بود: « جنرال کم خور بالانشین هستی. راست میگی او مردما هم کم خور بالا نشین استن. یک کاری می‌کنیم. چون هردوی ما تنها بودیم بسیار با محبت گفتند: تُره خو‌ میگن بی‌سواد هستی و صنف دوازده ره هم نخاندی.. چه خوب نظریات داری… ». گفتم راست گفتند: مه بی‌سواد هستم، به همو خاطر میگم چند تا باسواد را در دور تان جم « جمع » کنین که از شرِ ما بی‌سوادا خلاص شوین. هر دو خندیدیم. من اجازه‌ی ترک حضور گرفتم. و پیش‌نهادات من تنها در همان اتاق محصور ماندند و گویی هیچ کسی هیچ چیز نه گفته بود. سرانجام دیدیم که تمام فرماندهان شان،‌ مارشال را هم به آمریکایی ها فروختند تا از پا در آودرندش. حتا فرزندشان دادخواهی خون پدر را نه کرد و یا چرایی مرگ پدر را نه پرسید. دنباله‌ ‌های ماجرا را در روایات زنده‌گی من بخوانید که چندین سال پیش نشر شده اند. حالا و پسا اشغال افغانستان توسط پاکستان، مهرِ وطن، ‌ما را به اجرای هر امر انسانی وا می‌دارد ‌و‌ میلیون‌ها بار هم راه‌کارهای پیش‌نهادی را تائید می‌کنیم. ولی به جای اولویت‌ها، به موهومات دست اندازی داریم. مثلاً می‌خواهیم که پاکستان را تحریم کنید، نه کسی‌ پاکستان را تحریم می‌کند و نی تحریم کرد و نه دردی را از ما کم می‌کند. چرا، پیش از این که وطن فروپاشانده شود، تمرکز روی محاکمه و کنار زدن غنی نه‌ کردیم که منبع بدبختی ها بود و است؟ دلیل آن‌ است که تا ثروت شیوخ سنگ‌دل و عیاش و تروریست پرور عرب، سياست های دشمنی جهان با افغانستان است‌ و غنی کرزی مجریان اهداف جاسوسی هنوزم نگه‌داشته شده اند، همه وطن ویران و همه‌ی ما بدون استثنا قربانی استیم. از دوسال پیش ملت ما در هر سوی کشور و جهان نیات وطن‌دوستی و مردم دوستی خود را به نمایش گذاشتند. ولی کسی به خواسته‌های شان ترتیب اثر نه داد و نه می‌دهد. اما ما باید به تجربه‌ی یک حقیقت تلخ دیگر آماده شویم که آمریکا و انگلیس و اروپا در مجموع جهان اهداف شوم شان را در عملی کردن برنامه های طالبانیزه سازی تا سقوط کلی شیرازه‌ی غیر افغانی و غیر افغان ها هم‌چنان ادامه می‌دهند و پشتون معامله‌گر را در قدرت حفظ می‌کنند. مگر این که مقاومت های مردمی، ولی باحمایت های گسترده ادامه یابد بسته‌گی دارد به نگاه های خردورزانه‌ی غیر افغان ها و اتحاد همه‌ی شان.‌ در غیر آن این اختلافاتی که حالا میان غیر افغان ها دامن زده می‌شود، حفر کانال اختلاف قوش‌تیپه‌ی قومی های غیر افغان و پشتون است به نفع پشتون ‌و افغان. دیدیم که هیچ کسی از مقاومت های ملی ما حمایت نه‌کرد. برخی ها در آشوب های عیان و روان هنوزم سفسطه می‌سرایند. عقل هم چیز خوبی بوده. اگر گفتیم غنی خاین است می‌گویند هذیان نه گو ...‌چی غنی پرستانی... ما دیدیم که تاریخ شخصیت پرستی های پشتون و افغان در کشور ما سه صد سال پیشینه دارد و دانش‌مندتر پشتون مثل استاد اکرم عثمان، پرچمی منکر، از راه خود و خادمی در دربار داود خان. ایشان،‌ داود بوده، او را رهبر و خود را نماینده‌ی او می‌گفتند. مصاحبه‌ی شان با دکتر صبور‌الله سیاسنگ. برگه‌های ۲۰۷-۲۰۹ کتاب پرونده‌‌ی ناپدید. عجیب است یک سو که مصروف شدیم هر سوی دیگر را فراموش می‌کنیم. آخوند های ایران و نظام آن بدترین دشمنان ما اند و تلاش دارند وضع را با طالبان خود برای سبوتاژ های سیاسی و اقتصادی حتا ارضی در حوزه‌ی غرب مدیریت کنند و ما یک دشمن را محکوم می‌کنیم نه غنی، کرزی عبدالله را. کجاستی آقای کرزی شیر برفی ...؟ می‌گفتی شیر هستی. می‌گفتیم، هوش‌دار که جوری ته به شکار ایلا کدی وحشی شده همه را می گزه و می بلعه. چنان شد و حتا وطن را بر ضد تو که پشتون کندهار بودی بلعید. حالا در کدام غار پنهان شدی آقای کرزی طراح ویران‌گری.. جوریت غنی گک خوب در قطر خوب فعال خاموش اس...خدا جزای تانه بته کت عیال تان تباه و برباد شوین... ،که غرور و عزت ملت و وطنه فدای امیال شوم تان کدین. من دگر انی نیستم که دنبال خوب گفتاری ها باشم. من پاسخ سنگینی به یک نادان شرف نه داشته و هم‌راهان او که هنوز نه دانسته اند، دنیا در کجاست؟ او ما را محکوم به چرا حق طلبی داری می‌کنند. و ما را چنین خطاب می‌کنند. « برای من بسیار خنده دار است،شخصیت هایی،که خود را عضو حزب دیروز می‌دانند و امروز دم از تاجک والی و پشتون والی میزنند،خاک بر سر چنین جاهلان و شرف باخته ها،فرق اشرار با این اشخاص خود فروخته چیست؟ننگ بر تمام شان،لکه های ننگ تاریخ و بشریت. » من برایش نوشتم: آنان یعنی ما، درک مشخص از اوضاع مشخص دارند و داریم. چیز‌هایی که شما ها از کوچه های آن ها نگذشته اید. پس هزاران بار ننگ و شرم به شما و همه آنانی که شرم‌نامه‌ی شما را تایید کرده اند. چنانِ شما ها جاهلانی در آن حزبِ خزیده بودند که حالا بقا نه دارد. ننگ بر هزار پشت هرکدام تان که بر ما ننگ فرستادید و‌ تایید کردید. ما می‌دانی که ملت غیر افغان در هر سوی کشور و جهان نیات وطن‌دوستی و مردم دوستی خود را به نمایش گذاشتند. اما زمانی که گفتیم به تجربه‌ی یک حقیقت تلخ باید آماده شویم که آمریکا و انگلیس و در مجموع جهان اهداف شوم شان را در عملی کردن برنامه های طالبانیزه سازی تا سقوط کلی هم‌چنان ادامه می‌دهند. مگر این که مقاومت های مردمی اما با حمایت های گسترده ادامه یابد.‌ کسی حرف ما را نه شنید و دیدیم که هیچ کسی از مقاومت های ملی ما حمایت نه‌کرد. این‌جاست که باردگر می‌گویم،‌ گروهِ خاص! من یکی از هزاران شاهد و تاریخِ زنده‌ی دهه‌ی شصت تا ۹۰ استم.‌ البته در ساحه‌ی مسئولیت و مصروفیتم. با من مه ستیزید. شاید پرونده‌یی از شما هم در بای‌گانی حافظه‌ی دورِ فعال من باشد که رسوای تان کند. شما ها خرد و اراداه‌یی از خود نه دارید چنانی که هنگام مرگ هوشنگ نوشتم، برخی ها، چه چرخه‌گیران و مقلِدین نادان و کاذب اند. گویی همه با هوشنگِ ابتهاج هم‌زاد بودند و همه‌ی شان در افغانستان سراسر سایه شناس شد و امراللهِ صالح برادرِ نا تنی او. چرا چنینیم؟ حالا هم می‌گویم بسیار مستنداتی از من و تاریخ در بای‌گانی های رادیوتلویزیون ملی و کتاب‌خانه‌ی ملی وجود دارند که رسواترتان می‌سازند. تشکر از محترم ذبیح الله امانیار دوست عزیز من و هنرمند نام آشنای وطن. امانیار صاحب به حفظ داشته های معنوی بای‌گانی شده‌ی رادیو تلویزیون ملی افغانستان جانبازانه تلاش کردند و روایت می‌کنند که در اوج‌اقتدار اول طالبانی، محترم مولوی اسحاق رئیس عمومی راديو تلویزیون حمایت بسیاری کردند که آرشیو ها در امان بمانند. ولی دیدیم که در عصر تمدن غربی ها غنی بد بخت همه را در اختیار دختر خود قرار داد و بهانه تراشیده آنان را به ارگ انتقال داد. هدف چیز دیگری‌ست از بین بردن همه نشانه های تاريخی و کهنی و مستندات راديو تلویزیون و سینمای افغانستان.

زیرا در جهان ام‌روزی تا ثروت شیوخ سنگ‌دل و عیاش و تروریست پرور عرب، سياست های دشمنی جهان با افغانستان است‌ و تا مارمولک هایی مانند غنی کرزی زنده اند. مجریان اهداف جاسوسی اعراب و غرب اند و حامی طالب تروری‌ست به قدرت آورده شده‌‌. همه وطن ویران و همه‌ی ما بدون استثنا قربانی استیم. ما بی‌‌خود تیشه به دستان ریشه برکنان خودیم.

مثلاً دی روز دوستی با گذاشتن پیام شنیداری از گویا عملیات عمومی طالبانی در گروه پیام‌گیر ما خبر داده بودند و بی مهابا همه را به پناه بردن در خانه ها توصیه کردند. لطفآ مردم را با پیام های میان تهی اغفال نه کنید و هم سوی ارگ نه شوید. بدون این کار ها می‌دانیم که مردم ما و کشور ما تحت ستم خشن ترین و جانی‌ترین قبیله از قبایل جانی افغان و پشتون قرار دارد.

پرسش عمومی‌ محترم آریا صاحب در گروه ما و دیدگاه شخصی من:

من در مورد عملیات سر تا سری طالبان بر ضد نظامیان تردیی نه دارم که برای کشتن شان یا دریافتاشان هر کاری را می‌کنند. ولی چنان اطلاعیه ها تناسب خطر را بیش‌تر می‌سازند، همان طور که دیروز یک دوست ما یک پیام خصوصی گذاشتن چه شد عملیات کجا رسید یا او هم جز کمپان ارگ نشینان طالبانی بود. هیچ عملیات اعلام شده از سوی ارگ طالبانی برای بهبود وجود نه دارد.‌ نه تنها در دستور کار قرار ندارد بلکه مهم مخفی بودن عملیات های طالبان است. برای کشتن مردم. جانبازی هایی مدافعان مقاومت ملی دوم وطن را که ما و شما می بینیم همه از ابتکار عمل فرماندهان مقاومت مسلح و فرماندهان متعهد به دفاع کبیر میهنی‌ست که با نشر اعلامیه های کاذب و دروغین شما، زمینه‌های فشار آوردن به مردم توسط ظالمان افغان زیاد می‌شوند.

مشکل دیگر در تحلیل کردن هاست.‌ همین که می‌گوییم عملیات سراسری در افغانستان است. بی خبری عمدی یا خوش باوری ناچاری ماست.‌ جنگ در تمام افغانستان نیست. پکتیا، پکتیکا،‌ خوست،‌ ننگرهار،‌ کنرها، نورستان،‌ لغمان. میدان وردک همین گونه محلات دیگر شکر خدا آرام اند. متباقی را خود تان قضاوت کنید. حتا یک بخشی از هشتگ تحریم پاکستان برنامه‌ی ارگ طالبانی و خود پاکستان است برای تغییر مسیر اذهان و افکار عامه… سیاست و آن هم سیاست های جمع شده‌ی همه سازمان های جاسوسی جهان بسیار جدی است و غنی و کرزی و عبدالله و اتمر و مسلمیار مجریان آن و امرالله و بی دانش و وزرای کابینه همه افتاده در کمین بی رهایی دام های شیطانی بودند که دیدیم حالا ۳۳ میلیون اسیر دستان ۵۰ نفر جانی قبیله. تکرارِ خطابِ کوتاه اما حیاتی‌ من به غیرِ پشتون ها! اگر به خود نیائید و از خود نه شوید، به پایانِ خط رسیده‌ ایم.‌ واه برانسانیتِ طالب خیبری و جنوبی و پشاوری که بنده‌های آزادِ خدا راغلامان و اسیرانِ خود ساختند. در ظلمت کده‌یی به نام افغانستان است که محشرِ کُبرا برپا شده و منادیان دروغین اسلام و انسان اینک پسا رقم زدنِ علنی دشمنی با مردمانِ غیرِپشتون در یک مانورِ دروغینی مدنظر دارند تا افغانستان را به زندانِ سرباز و بی‌دروازه برای مردمِ غیرپشتون تبدیل کنند. ام‌روز وقتی صدای سخن‌گوی متحجرِ سخن‌گوی طالب‌نما ها را شنیدم، در فکرم آمد که اینان به نام خدا و اسلام به جنگ با خدا و اسلام کمربسته اند. هدف شان هم تمام پارسی گویان و ازبیکان و ترکمنان است. او‌ گفت به هیچ کسی اجازه‌ی سفر رفتن از کشور را نه‌ می‌دهد. او گفت که پشتون حق اولیت ‌و حاکمیت دارد و اکثریت است.‌ او هر سخن دیگر‌گفت. از طالب برای گویا همه‌گانی بودنِ چنین تصمیم در جلوگیری از سفرِ شهروندانِ افغانستان قابلِ باور نیست و بخشی از دسیسه است که هرگز بالای پشتون‌تباران و غلامان دربار شان تطبیق نه می‌شود ‌درست مثل آوازه‌ی تلاشی خانه‌ی ملالیونۍ دی‌روز مشهور شده به ملاتره‌خیل امروز فقط برای گم‌راه ساختنِ مردم از آگاهی در موردِ استبدادِ قبیله‌سالاران جانی و‌ خطرناک زیرِ نام طالب است. اینان فقط بازمانده‌های عبدالرحمان و امان‌الله و نجیب و کرزی و غنی و ملاعمر و‌ نوکرانِ آمپریالیسمِ امریکا ‌و‌ دشمنان و قانلانِ غیرپشتون‌ها. مرگ به شما یاایهالظالمین. حالا که خط شان را روشن کردند ‌و در زادگاه پارسی، پارسی را مردود می‌شمارند چه نوع ثبوت دگری کار دارید،‌ تا هوشیار شوید؟

 

نوشته‌ی محمدعثمان نجیب

 

Sent from my iPad