افغان موج   
سرگئی شویگو، وزیر دفاع پیشین روسیه و دبیر برحال شورای امنیت ملی این کشور، در رأس هیاتی به کابل آمد و با مقام‌های طالبان دیدار و گفت‌وگو کرد. ضمیر کابلوف، نماینده ویژه رییس جمهور روسیه برای افغانستان، که در نظر بسیاری «طالب‌دوست» است، شویگو را در این سفر همراهی می‌کرد. این اولین سفر یک هیات عالی‌رتبه روسی به افغانستان زیر اداره طالبان خوانده شده است. در حالی که اگر به قدوقامت روسیه در دنیا توجه شود، سفرهای پیهم کابلوف به کابل هم می‌تواند زیاد حایز اهمیت باشد. حتا حضور دیپلماتیک روسیه در کابل خود اقدام خطیر و مساله‌ساز است، چه رسد به اعزام هیاتی به ریاست شویگو با توجه به مقامی که در کرملین دارد. این‌که تا زمانی که دبیر شورای امنیت ملی روسیه به دیدار طالبان نیاید، هیات روسی عالی‌رتبه تلقی نمی‌شود و سفرش نیز مهم ارزیابی نمی‌گردد، به گرفتاری‌های فراوان مسکو در دیگر نقاط دنیا برمی‌گردد؛ به‌گونه‌ای که موجب ضعفش در افغانستان شده است. به هر حال، سفر شویگو در رسانه‌های افغانستان بازتاب وسیع یافت و حواشی زیادی در پی داشت.
در این خصوص، توجه به چند نکته خالی از فایده نخواهد بود:
۱.‌ دیدار شویگو با مقام‌های طالبان واقعا جالب توجه بود، به این دلیل که او نه با هیاتی از طالبان، بلکه با چهار مقام این گروه دیدار جداگانه داشت: مولوی عبدالکبیر، معاون سیاسی رییس‌الوزرای طالبان، ملا عبدالغنی برادر، معاون اقتصادی رییس‌الوزرا، مولوی محمدیعقوب مجاهد، وزیر دفاع و سراج‌الدین حقانی، وزیر داخله. این در حالی است که چهره‌های فوق از آدمی به نام ملا حسن آخوندزاده، رییس‌الوزرای طالبان، تبعیت می‌کنند؛ کسی که در مقایسه با زیردستانش کم‌تر با هیات‌های خارجی دیدار می‌کند و ظاهرا از حضور بیش‌تر در رسانه‌ها هم اکراه دارد. اصولا شویگو باید با حسن آخوند دیدار می‌کرد تا از ملاقات با چهار مقام دیگر مستغنی می‌شد؛ اما این‌که جداگانه به هر وزارت‌خانه سر زده و با وزیران طالبان دیدار کرده است، جای تعجب دارد. او با کسانی ملاقات کرده است که برپایه اطلاعات رسانه‌ها، حدود اختیارات‌شان روز‌تا‌روز دارد از سوی رهبر طالبان تحدید می‌شود. البته در این میان، غیبت مولوی عبدالسلام حنفی، دیگر معاون حسن آخوند، جالب توجه است. در حالی که روس‌ها با او [از آن حیث که اوزبیک است]، می‌‌توانند راحت‌تر حرف بزنند. پیداست که در این خصوص، مطابق به رأی کابلوف عمل شده است.
از دیدارهای شویگو می‌توان دو گونه برداشت کرد: یک، روسیه نیز چون سایر کشورها به اختلافات درونی طالبان پی برده است و برای آن‌که بتواند پیامش را به‌درستی مخابره کند، رعایت حال هر یک از سران مطرح این گروه را کرده است. طالبان هم اگر واقعا گرفتار شکاف درونی نباشند، دیدار جداگانه یک هیات عالی‌رتبه خارجی با هر یک از مقام‌های خود را به مصلحت نمی‌بینند. این نشان می‌دهد که تفرق و تشعب درونی در رژیم این گروه بیداد می‌کند و به ‌قول ایرانی‌ها عجب «شلم‌شوربایی» حاکم شده است. دوم، مسکو در پی حفظ موازنه میان مقام‌های مطرح طالبان است و ملاقات‌های جداگانه شویگو، این سخن را تایید می‌کند. در حالی که برخی کشورها ممکن است در پی استفاده از یکی علیه دیگر باشند که تا کنون موفق هم نبوده‌اند. باز هم در این‌جا رأی کابلوف به کمک شویگو آمده است.
۲. مولوی عبدالکبیر از زبان شویگو مدعی شده است که مسکو برای اعطای کرسی افغانستان در سازمان همکاری شانگهای (SCO) به طالبان، تلاش می‌کند. گفتنی است که افغانستان عضویت ناظر در این سازمان منطقه‌ای را دارد؛ اما در بیش از سه سال گذشته، طالبان اجازه حضور در اجلاس آن را نیافته‌اند. آقای کابلوف چندی قبل مدعی شد که تاجیکستان مانع سپردن کرسی افغانستان به طالبان است و خواستار رفع این معضل از طریق گفت‌وگو شد. همچنان سراج‌الدین حقانی از قول شویگو ادعا کرده است که روند حذف طالبان از «فهرست گروه‌های ممنوعه» توسط مسکو به مرحله نهایی خود رسیده است؛ اما دیمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین، روز گذشته در کنفرانس خبری‌اش اظهار داشت که مسکو در زمینه فوق، تا کنون تصمیمی اتخاذ نکرده است. برعکس، خبری هم منتشر شد که برخی اعضای پارلمان روسیه (دوما) پیش‌نویس لایحه‌ای را ارایه کرده‌اند که برپایه مفاد آن، طالبان می‌توانند موقتا از فهرست سیاه خارج شوند. همین‌طور، ملا برادر هم خبر از افزایش همکاری‌های مسکو با طالبان در همه عرصه‌ها داده است. بدون شک، سوالی که در ذهن‌ها خطور می‌کند، این است: روسیه با این ارزان‌فروشی در پی چیست؟ از اظهارات دو طرف به‌ویژه طالبان برمی‌آید که مسکو تا این‌جای کار دارد رژیم فعلی افغانستان را نوازش می‌کند، نه برعکس آن. حذف احتمالی طالبان از فهرست سیاه، کار ساده‌ای نیست و کشورهای زیادی راه رفته روسیه را خواهند پیمود.
روسیه در حالی طالبان را نوازش می‌کند که این گروه بی‌خیال خواست‌های آن کشور بوده است. ایجاد دولت فراگیر، مطالبه جدی روسیه است که طالبان نه فقط به آن توجه به خرج نداده‌اند، بلکه رژیم‌شان را انحصاری‌تر و طالبانی‌تر از قبل کرده‌اند. مبارزه با تروریسم هم خواست حساس روسیه است که طالبان نه‌تنها کاری در این زمینه انجام نداده‌اند، بلکه برپایه گزارش‌های نهادهای معتبر جهانی از جمله شورای امنیت سازمان ملل متحد، گروه‌های هراس‌افگن در افغانستان حضور و فعالیت دارند. همین سازمان‌های پیمان امنیت جمعی (CSTO) و شانگهای که روسیه عضو فعال و همیشه‌حاضر هر دو است، بارها از حضور بیش از ۲۰ گروه تروریستی در افغانستان خبر داده‌اند. در تازه‌ترین مورد و در حالی که شویگو راهی کابل شده بود، ایمان‌قلی تاسماگامبتوف، دبیر سازمان پیمان امنیت جمعی، اظهار داشت که گروه‌های تروریستی در افغانستان به حد کافی حضور دارند. پس تا این‌جای کار، ظاهر ماجرا مسکو را برنده نشان نمی‌دهد؛ مگر این‌که دادوستد پنهانی در میان باشد که تا کنون به بیرون درز نکرده است. لذا، بها دادن زیاده از حد مسکو به طالبان نتیجه‌ای در پی ندارد، جز جری‌تر شدن طالبان و این‌که این گروه کوتاه ‌آمدن کشورها در برابر امیال خود را به دیگران پُز دهد.
۳. روسیه در زمره قدرت‌های بزرگ جهانی قرار می‌گیرد؛ هم این‌که عضو دایم شورای امنیت سازمان ملل متحد است و هم این‌که توان نظامی و هسته‌ای بالایی در دنیا دارد. مهم‌تر از آن، نزدیک به سه سال است که یک‌تنه علیه سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و اتحادیه اروپا می‌جنگد؛ البته به‌گونه غیرمستقیم. همچنان نمی‌خواهد رقیبانش در مناطق پیرامونی‌اش جای پا داشته باشند، به‌ویژه در افغانستانی که امریکا تازه از آن خارج شده است. با آن هم، در مناقشه افغانستان نه به‌حیث کنش‌گر فعال، بلکه دارد واکنشی و تبعی عمل می‌کند. می‌طلبد که کرملین با تشکیل ایتلاف منطقه‌ای راهی برای حل معضل جاری افغانستان پیدا کند، نه این‌که عالی‌ترین مقامش را پشت در هر مقام طالبان بفرستد. این به جای آن‌که دلالت بر واقع‌گرایی/عمل‌گرایی حاکمان کرملین کند، حکایت از وارخطایی‌شان می‌کند. واقعیت این است که مسکو با آن‌که بر سر مساله افغانستان، ساز مخالف با غرب را کوک می‌کند، ولی باز هم گوش به زنگ امریکاست تا راهی برای عبور از بن‌بست فعلی بگشاید. امریکا هم درست است که از افغانستان کوچیده است، ولی باز هم قوی‌ترین بازیگر در این کشور است.
۴. برگشت دونالد ترمپ به کاخ سفید، ممکن است مسکو را به تکاپو انداخته باشد. کرملین با توجه به شناختی که از ترمپ دارد، به این اندیشه افتاده است که امریکای زیر اداره او، می‌تواند با طالبان کنار بیاید که نتیجه‌اش تنگ‌تر شدن فضا برای حضور روسیه، چین و ایران در افغانستان است. این واضح است که برگشت ترمپ اتفاق ساده‌ای نیست و با توجه به تیپ شخصیتی ویژه‌ای که دارد، حتا دوستان امریکا را وادار به تجدید نظر در سیاست خارجی‌شان کرده است که مسکو به‌مثابه رقیب واشنگتن نمی‌‌تواند استثنا بر قاعده باشد. این‌که ترمپ در پی پایان‌ دادن به جنگ اوکراین است، برای روسیه خبر خوشی است؛ اما طرز اجرای آن مایه نگرانی‌اش است. آن‌چه عیان است، این‌که ترمپ به بحران اوکراین به‌طرزی پایان خواهد داد که بهترین سود را برای امریکا در پی داشته باشد، نه لزوما مسکو و دیگران.
در خصوص افغانستان هم کرملین برای آن‌که شاهد روزهای دشوارتر پس از حضور ترمپ در کاخ سفید نباشد، خواسته است بار دیگر طالبان را نوازش کند تا از حضور احتمالی امریکا در قلمرو حاکمیت‌شان استقبال نکنند؛ نگرانی‌ای که سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، بارها در صحبت‌هایش مطرح کرده است.
 
نویسنده : شجاع‌الدین امینی