در روزهای پسین دانشنامه هزاره محور نقد و پرسشهای جدی و جدال برانگیز میان جماعت با سواد هزاره ها بود که از چشم من قبل از هرچیزی، پویایی و حساسیت این جامعه را به نسبت به سرنوشت جمعی نشان میدهد. این حساسیت را میتوانه نشانه امیدوار کننده از فرایند بلوغ ذهنی هزاره ها و امکان فهم گذشته و آینده تعبیر کرد که من آن را سکانس نخست از یک تحول ارجمند میدانم.
پیش از وارد شدن به بحث اصلی این جستار، باید گفت که نیت و اقدام کارگزاران دانشنانه هزاره برای تدوین یک روایت جامع از ساختار، بافتار، سرزمین، فرهنگ، اسطوره، دلبستگی، وابستگی، و هر آنچه که عناصر هویت قومی جامعه هزاره را میسازد سخت ارجمند و ستایشبرانگیز است. حالا که نقد محتوایی بر محتوای ویراست شده چاپ دوم جلد اول این دانشنامه بالا گرفته است، نخست این پرسش مطرح میشود که مراد کارگزاران دانشنامه از کاربرد واژه {هزاره} در این دانشنامه چیست؟
در متون تاریخی و آگاهی جمعی واژه {هزاره} نام هویت قومی یک کتله انسانی است که بر اساس مولفهها و عناصر تشکیل دهنده هویت قومی، یک قوم مستقل با سابقه تاریخی تعریف شده است. هویت قومی نیز از مناظر مختلف نگریسته شده است که مجموعه ای از عناصری مانند مانند زبان مشترک، آداب و رسوم، موسیقی، ادبیات فولکلور، سرزمین، تاریخ، احساس تعلق قومی، خودآگاهی قومی، نمادها و اسطورهها، و پیشینه مشترک برسازنده هویت قومی تعریف شده اند. تعریف موجزتر هویت قومی اما در سه طیف خلاصه شده است که طیف اول آن ریشه مشترک تباری واقعی یا غیر واقعی، طیف دوم آن، خودشناسایی که فرد یا گروه خاصی خود را مربوط به یک قوم بدانند، و طیف سوم شناسایی ناظر که دیگران آن فرد یا گروه را مربوط یا عضوی از یک قوم خاص بدانند. برداشت من اما این است که جلد نخست دانشنامه هزاره اگر قرار است دانشنامه هزاره باشد، در بازتاب این تعریف از هویت قومی، قصور ورزیده است.
جامعه قومی هزاره اعم از هزارههای سنی، اسماعیلی، و اثناعشری، هنوز بار سنگین نکبت تاریخی هزاره بودن را بر شانههای خود حمل میکند، که باتوجه به همین نکبت تاریخی، هیچ فردی یا گروهی از تبار دیگر، خود را به عنوان هزاره های فرهنگی با این نکبت سنگین شریک نمیسازد. بله، هزارهها اگر بتوانند از حمل این بار نکبت تاریخی رهایی یابند، آنگاه هزاره های فرهنگی نیز تولد خواهند شد چنانچه که پشتون و تاجیک فرهنگی تولد شده است. از جهت دیگر آمار جمعیت هزارههای سنی اگر برابر با آمار هزارههای دوازده امامی نباشد، کمتر نخواهد بود.
قطع نظر از هزارههای که مانند بخشی از طایفه دامرده که بلوچ شده اند و یا بخشی از طایفه بهسود که پشتون شده اند، بلخ، بغلان، پنجشیر، کندز، تخار، بدخشان و بادغیس ولایتهای اند که درصد قابل توجهی از باشندگان آن هزاره اند که پس از قتل عام و به بردگی رفتن هزارهها، تحث تاثیر ستم مستمر به هویت جعلی پناه برده اند. در سالهای پسین تعدادی از این قوما به هویت اصلی برگشتند که باخشم و نگرانی خیلی از سیاستمداران تاجیک مواجه شدند. دیده میشود که دانشنامهنگاران عزیز از پرداختن مناسب و مفصل به این هزارهها طفره رفته اند یا نتوانسته اند به آن بپردازند.
مبحث دوم و سخت جدالبرانگیز، جغرافیای زیست تاریخی هزاره ها است که که از آغاز دو صده پسین بیشتر از نصف آن از اختیار هزاره ها بیرون شده است. برخورد دانشنامهنگاران به عنوان کسانی که اطلاعات دقیق از جغرافیایی زیست تاریخی هزاره ها را به عنوان یک سند جامع و تحقیقی به نسلهای بعدی به یادگار میگذارند با نقص و کمبودیهای فراوان همراه است. بطور نمونه نام مناطق و سرزمینهای که به اجبار از اختیار هزاره ها خارج شده اند و هنوز نام و نشانی از هزاره ها در آن خودنمایی میکنند، شامل چشمانداز دانشنامهنگاران نشده است. معرفی کردن هزارهها بریده از مقاطع تاریخی آن معرفی کارساز و مناسب نیست.
شورای علمی دانشنامه هزاره، شاید هم تحت تاثیر بیخبری از متن و محتوای رخدادهای تاریخی بر سرنوشت هزارهها، نسبت به مبارزه عدالتخواهی هزارهها به رهبری شهید مزاری در سه سال مقاومت غرب کابل، دیدگاه تقلیل گرایانه را برگزیده است. این دیدگاه علاوه بر جریحهدار کردن احساسات هزاران انسان، مقاومت غرب کابل و فداکاریهای میلیونها هزاره را برای تحقق عدالت اجتماعی زیر سوال برده است. فریادهای شهید مزاری از زیر رگبار مرمی دولت اسلامی استاد ربانی برای تحقق خواست یک حزب نبود. خواست او تحقق عدالت اجتماعی برای تمام مردم افغانستان بود نه فقط هزاره ها. با توجه به شواهدی که فعلا در دسترس است او برای تحقق حقوق ازبیکها به عنوان یک قوم محکوم و مظلوم، اگر بیشتر از یک سیاستمدار ازبیک دفاع نکرده باشد، کمتر نکرده است. دانشنامهنگاران این برهه حساسی از تاریخ مبارزات عدالت خواهی هزارهها را زیر سوال برده است که مدخل افشار را میتوان نمونه این تقلیلگرایی یاد کرد.
داستان افشار با دو روایت خوانده میشود یکی روایت دولتی دولت استاد ربانی که آن جنگ را برای پیشگیری از تبدیل شدن غرب کابل به جنوب لبنان به خورد رسانههای آن روز داد و روایت دوم، روایت مبارزان عدالتخواهی که مورد هجوم واقع شدند و اتفاقات ناشی از آن جنگ را جنایت علیه بشریت میدانند. هرچند که از میان روایتگران آن دولت کسانی مانند آقای ریگستانی و چکری بر وقوع جنایات بشری در آن جنگ اعتراف کرده اند.
دولت استاد ربانی در روایت دانشنامه حاصل توافقات تمام احزاب جهادی تعریف شده است در حالیکه حاصل توافق هفت حزب پیشاورنشین بود و نه احزاب مقیم ایران. شورای حل و عقدی که در هرات برگزار شد و کسانی که به نام نمایندگان مردم افغانستان، دوام ریاست جمهوری استاد ربانی را مشروعیت بخشیدند، نیز بیشترینه یک مشت آدمهای بودند که توسط دولت گلچین شده بودند. آنها نه نماینده احزاب بودند و نه نماینده مردم بلکه بیشترینه با پرداخت پول خریداری شده بودند. بازخوانی روایت افشار در دانشنامه در واقع انعکاس همان روایت دولتی است که مرحوم استاد ربانی ریس جمهور برگزیده افغانستان بوده است و حق داشته است که هر فریاد مخالف را سرکوب نماید.
از همین رو نگاه دانشنامهنگاران به رخدادهای تاریخی و همچنان رخدادهای معاصر در پیوند با سرنوشت جمعی هزاره ها را میتوان بازتاب نگاه دولتی خواند که نگاه قربانی را به حاشیه کشانیده است. به منظور ارایه تعریف جامع از یک رخداد به همان پیمانه که ثبت نگاه خالقان آن مهم است ثبت نگاه قربانیان آن نیز مهم و ضروی پنداشته میشود که در مدخل افشار این معیار در نظر گرفته نشده است.
بحث سادات و هزاره یکی از موضوعات دیگری است که بر محتوای دانشنامه هزاره سایه افگنده است. البته نگاه و پندار من نسبت به قومیت نگاه و پندار ارزشمدار نیست اما نمیتوان در بعضی موارد پهلوهای حقوقی آن را دست کم گرفت. یادمان هست که در سالهای پسین یک جماعتی از بزرگان سادات به رهبری آقای سید علی جاوید، سادات را به عنوان یک قوم مستقل ثبت کردند. این استقلال رسمی شده قومی از برخی جنبههای حقوقی نیز برخوردار میگردد که دانشنامهنگاران از آن غافل مانده است. مثلا فردا برفرض اگر یک سیدی عزیز قامت برافرازد و یک شکایت حقوقی علیه دانشنامهنگاران درج کند که فعالیت و دستآورد او چرا به نام هویت قومی هزاره ثبت شده است، تهی از پشتوانه استدال حقوقی و کیفرحقوقی نخواهد بود.
با همه اینها، کار دانشنامهنگاری هزاره، نیت و زحمت بسیار ارجمند است اما جستارهای مانند تعریف هویت قومی هزارهها، تامل نسبت به جغرافیای تاریخی زیست هزارهها، نگاه انسانی به مبارزات عدالتخوهی هزارهها و مهمتر از همه، فهم و تحلیل پروسه طولانی انسانیتزدایی هزارهها که شان انسانی آنها را به انسانهای درجه چندم تقلیل بخشیده است، نیز شامل اصول علمی و اخلاقی دانشنامهنگاری میشود که بدون توجه به آن، این آرزوی ارجمند که عبارت از نوشتن دانشنامه هزاره باشد، به بالندگی نخواهد رسید.
نویسنده: هادی میران