پایان اسامه و پایان یک بهانه
رستم پیمان
اسامه بن لادن مؤسس و رهبر سازمان القاعده کشته شد. اسامه جمع سازمان و هم سازمانیی هایش زاده سالها حتی قرن ها استعمار خارجی و استبداد داخلی کشور های اسلامی بود.
اسامه در یکی از ثروت مندترین فامیل های عربستان سعودی متولد شد. لادن پدر اسامه؛ یکی از نزدیکان دربار شاهی عربستان و دوست بسیار نزدیک ملک فیصل شاه سابق و مرحوم عربستان بود. اسامه دارای بیشتر از پنجاه خواهر و برادر است که سلسله او در این فامیل بی سر و بی پا، در رتبه هفده ام قرار دارد. اسامه یک مهندس بود، و نبوغ و صلابتش در فهم دروس و احساسات اعتقادی اش از آوان کودکی محسوس بوده اند.
لادن پدر اسامه مالک یکی از بزرگترین شرکت های ساختمانی عربستان بود که در زمان حیات، بزرگترین پروژه های ساختمانی دولت عربستان را به اجرا در می آورد. و از رهگذر این گونه فعالیت ها، سرمایه بزرگ بی اندوخت. و بنا به ثروت افزون خانواده لادن بود که ملک فیصل بعد از فوت لادن پدر اسامه، شخصاً قیمومیت سرمایه این خانواده را بدوش گرفت.
اسامه بند لادن در جنگ های افغانستان علیه شوروی سهم فعال داشت و از جمع آوری کمک اعانه برای جنگ جویان افغان از هیچ سعی و کوشش دریغ ننمود. با پایان حضور نیرورهای شوروی و حکومت داکتر نجیب در افغانستان، اسامه بن لادن تیر دشمنی به سوی غرب و در رأس آمریکا نشانه رفت، و از اینجا است که جنگ تمدن ها آغاز می یابد.
با فروپاشی شوروی و اضمحلال جهان کمونیزیم، تعدای کثیری از آگاهان امور قلم رنجه نمودند و نظریات گوناگون برای جهان بعد از عصر کمونیزیم ارایه دادند. فوکویاما نظریه پرداز آمریکایی جاپانی الاصل با نبشتن کتاب پایان تاریخ، آخرین میخ تاریخ را بر تابوت کمونیزیم کوبید و و عصر جهان دو قطبی را پایان یافته اعلان نمود و در وصف عصر بعد از جنگ سرد، لیبرالیزم را آخرین مدل نظامهای ساخته دست بشر پنداشت و برای جهانی شدن نظام لیبرالیستی، دلایل و منطق لیست کرد.
در اوج مباحث پیرامون نظریه پایان تاریخ فوکویاما، مقاله بنام "برخورد تمدن ها" از نوک قلم سامول هانتیگتون پروفیسور پوهنتون هاروارد و یکی از قلم بدستان صاحب نام آمریکا زیور چاپ یافت. نظریه برخورد تمدن های هانتیگتون کاملاً در نقطه مقابل نظریه پایان تاریخ فوکویاما ایستاد. و تعدادی کثیری تمدن ها و یا نظام های دیگر را بحیث یک چالش در راه جهانی شدن نظام لیبرالیستی آنهم به سبک غربی آن نام برد و یکی از این تمدن هاعبارت از تمدن اسلامی بود که در کنار تمدن زرد های شرق و جنوب شرق آسیا می توانست سدی شود در راه غربی شدن کل جهان.
نظریات پایان تاریخ و برخورد تمدن ها فقط در سطح یک نظریه بودند. و صحت و ثقم آن ها و یا یکی از آن ها ، بیشتر تابع اوضاع و احوال که قرار بود بعد از جنگ سرد در روابط بین المللی سایه افگنند، بودند.
آنچه که بعداً از دیگ جهان برآمد، بیشتر اثبات کننده نظریه برخورد تمدن ها بود تا پایان تاریخ. جنبش های استمعار ستیز و استقلال خواه مانند القاعده و حماس از کشور های اسلامی سر بر آورد و رسماً استعمار شکنی غربی و استبداد کشی داخلی را سرلوحه اهداف شان قرار دادند و برای رسیدن به اهداف شان، مقاومت سفید را که قبلاً در هند توسط گاندی، در آمریکا توسط داکتر لوتر کینگ و در آفریقا توسط نیلسون ماندلا تجربه شده بود و در دماغ غرب خوش آمده بود، کنار گذاشته و تنفک به شانه و شمشیر در کمر بستند و مقاومت سرخ را برای رسیدن اهداف شان انتخاب کردند.
و از طرف دیگر، غول های اقتصادی در شرق آسیا یکی پی دیگر در عرصه جهانی رو نما گردیدند، و رشت اقتصادی چین و مهار موفقانه بحران های اقتصادی توسط این کشور، انگشت زیر دندان قدرتهای غربی برد. و در آن طرف جهان یعنی در آمریکای لاتین که سامول هانتیگتون در نظریه پایان تاریخ از تمدن آنها در کنار سایر تمدن ها بحیث یک چالش در راه غربی شدن جهان یاد نموده بود، دول چپ گرا مانند هوگو چاویز در ونزیویلا و ... قدرت سیاسی را بدست آوردند. و باسیاست های آمریکا در جهان خصوصاً در آمریکای لاتین خُلق خوش نشان ندادند.
همه این جرایانات باعث شد تا بر صحت و ثقم نظریه برخورد تمدن ها نسبت برای نظریه پایان تاریخ بیشتر باور ایجاد شود. و سامول هاتیگتون نسبت به فوکویاما عاقلتر محسوب گردد.
در جهان اسلام و یا به گفته سامول هانتیگتون در تمدن اسلامی، تنها سازمان که هدف جهانی داشت و هیچگاه در محدودۀ مرزهای سیاسی خود را قفس ننمود و به جز مرز عقیده به هیچ مرز دیگر پای بند نماند، سازمان القاعده بود.
سازمان القاعده رسماً جهاد با یهود و نصارا را اعلان نمود و خواهان عدم مداخله آنها در امور کشور های اسلامی گردید. و برای اثبات و معرفی خویش در عرصه جهانی، در چندین بناهای آمریکایی مانند سفارت آمریکا در دارالسلام و ... حمله نظامی کرد. اما کاری بزرگ زمانی محک خورد که در 11 سپتمبر سال 2001 برج های مرکز سازمان تجارت جهانی WTO در نیویارک فروپاشید و مسؤلیت آن بردوش سازمان القاعده گذاشتند. البته تعدای از کشور ها، سازمان ها و اشخاص معتبر و آگاه جهان اسلام، انجام این عملیات را خارج از توان سازمان القاعده دانست و این عملیات را توطۀ آمریکا و اسرائیل برای کشیدن حضور غربی ها در کشور های اسلامی پنداشتند که از خود دلیل و دلائیل هم داشتند.
فروپاشی برج های سازمان تجارت جهانی دلیل شد برای حمله غرب و در رأس آمریکا به افغانستان به هدف سرنگونی رژیم طالبان که افتخار میزبانی اسامه بن لادن رهبر القاعده را داشت، و بهانۀ شد برای حضور نظامی آمریکایی در اسیر نقاط جهان خصوصاً کشور های اسلامی.
جنگ آمریکا در افغانستان برعلاوۀ که هیچگاه تا فی الحال خاتمه نیافت، تشدید هم گردید. و با گذشت هر روز به ساحه مناطق ناآرام افزوده می شود و تعدادی کشته های غیر نظامی و نظامی با گذشت هر سال افزایش می یابد و دلیل و یا دلائیل جدید برای ماندن و یا رفتن نیروهای خارجی در افغانستان لیست می گردند.