بدون آزادی انتخابات بی معناست
تحریم انتخابات/ نتیجه این انتخابات نیز برجسته کردن و تشدید قومگرایی و سنتگرایی بیشتر و تلاش برای ابدی کردن این معضله به مثابه یک پدیده طبیعی در عرصه سیاسی است و مشروعیت دادن به حکومت غیرمردمی که تأمین کننده برنامه ها و پروژه های فرا منطقه یی است، می باشد.
مدت کمی به برگزاری دومین انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان مانده است. صفحات اول نشریات داخلی افغانستان همه روزه به مطالبی در همین مورد اختصاص می یابند و از مردم می خواهند که در این انتخابات شرکت نمایند. تلویزیون های وابسته به جناح های مختلف جهادی وتجاری و دیگر ارگان های خبری ، چون بی بی سی با پخش برنامه های تبلیغاتی پیرامون این انتخابات به فکرو رو ح مردم هجوم آورده اند، تا آنها را به پای صندوق های رای بکشانند و بدین طریق بار دیگر به نظام بی نظام افغانستان مشروعیت دهند.
انتخابات از ویژه گی های حکومت های متکی و باورمند به دمکراسی است. انتخابات دمکراتیک انتخاباتی است که در ان اراده مردم حاکم شود. دمکراسی امروز با اصول مندرج در اعلامیه حقوق بشر عجین شده است و اگر غیر از این باشد، انتخابات را نمی توان تجلی خواست های مردم دانست. کلمه ی انتخابات معنای خاصی دارد و بار مفهومی ویژه یی را به مخاطب القا می کند.
انتخابات يعنی شرکت آزادانه مردم در تعيين سرنوشت خود. ضمانت اجرای انتخابات، قانون برآمده از اراده مردم و حکومت قانون است. يعنی درست آنچه در استبداد دينی و در قانون اساسی جمهوری اسلامی و نظام درست شده توسط خارجی ها و رژیم قانونگریز و ارباب منش کرزی با خودسری، تبعيض و امتیاز بخشی دلبخواه، جانشين شده و به نفی کامل حاکميت مردم منجر گرديده است. ساده ترین معنای انتخابات، انتخاب کردن است و وقتی نشریات دولتی و جناحی از مردم می خواهند که در انتخابات شرکت کنند و ما فهرست کاندیدان ریاست جمهوری را می بینیم ، شرکت کردن مردم خود به معنای مشروعیت بخشیدن به تمام جنگ های چندین ساله افغانستان است که در آن هزاران انسان بیگناه کشته شده ومی شوند. اکثر کاندیدان انتخابات را کسانی تشکیل داده اند که یا به شکل مستقیم در جنگ های چند سال گذشته شرکت داشته اند ویا هم غیر مستقیم آتش بیار معرکه بوده اند. تعدادی از اینها از طرف کمیسیون حقوق بشر به نقض حقوق بشر متهم شده اند و به جای اینکه حالا در زندان باشند، بار دیگرخود را با بی شرمی تمام کاندید کرده اند.
پس درچنین شرایطی روشن است که این انتخابات نیز در فضای ازاد، مانند آنچه درکشورهای دمکراتیک، به هر اندازه ای که فراهم است، پیش نمی رود، بلکه در سایه وضعیتی پیش خواهد رفت که امنیت و آسایش وجود ندارد و تمام آزادی های سیاسی و اجتماعی پایمال شده و ملیشه طالبی و جهادی و نیروهای خارجی کنترول تمامی گوشه و زوایای جامعه را در دست دارند. بنابرین حضور در انتخابات افغانستان با هر بهانه ای که باشد، معنایی جز تحقیر مردمی که سالهاست توسط همین چهره های کاندید شده و احزاب مختلف اسلامی و تبارگرای شان صورت گرفته، نمی تواند داشته باشد. ناکار آمدی دولت اقای کرزی در طی این چندین سال حکومت با پشتوانه نیروهای خارجی و با همدستی چند کاندید مطرح و سرشناس مانند عبدالله عبدالله ، اشرف غنی احمد زی و....، مسأله یی بی نیاز از حل و توضیح. بنابرین مردم افغانستان باید بدانند که هیچ امیدی در آوردن وضعیت بهتر، با سپری شدن انتخابات و برنده شدن هر یکی از این کاندیدان وجود ندارد بلکه تنها راه بیرون رفت از این گرداب، مبارزه به خاطر کسب حق تعیین سرنوشت خود با آرمانی مشخص و مردمگرا است.
نتیجه این انتخابات نیز برجسته کردن و تشدید قومگرایی و سنتگرایی بیشتر و تلاش برای ابدی کردن این معضله به مثابه یک پدیده طبیعی در عرصه سیاسی است و مشروعیت دادن به حکومت غیرمردمی که تأمین کننده برنامه ها و پروژه های فرا منطقه یی است، می باشد.
شاید اگر تشویق به شركت در انتخابات فقط از دهان رژیمی بیرون می آمد كه با بی اعتمادی، نارضایتی و یا نفرت اكثریت اهالی روبروست، افشای این سیاست و نتایج ویران كننده اش ساده بود. اما جامعه، فراخوان شركت در انتخابات را به زبان های مختلف می شنود. قشرها و طبقات تحت ستم و تبعیض، كسانی را می بینند كه با انواع استدلال ها و توجیهات، روزنه های امیدبخشی را از دل همین كارزارهای انتخاباتی به آنان نشان می دهند. این توجیه گران، چه كسانی هستند؟
عمده ترین گروه آنان- نیروهای خارج از حكومت اما نزدیك به محافل قدرتمند كه امید و نقشه سهم بردن از قدرت سیاسی را در سر می پرورانند. اینان زمانی كه شرایط سیاسی داخلی و بین المللی را برای تحقق امیدهایشان مساعد ببینند، فعالانه تر در میدان ظاهر می شوند و شجاعانه تر نقشه هایشان را پی می گیرند. و زمانی كه اوضاع را تیره و تار تشخیص دهند، سكوت و صبر و انتظار و نق زدن های كم اثر را پیشه می كنند. این ها، همان قشرهایی هستند كه در نظام موجود علیرغم محدودیت های معین، منافع معینی هم دارند. در واقع، بخشی از همان قومندان ها و قلم بدستانی استند كه دستشان از مواضع انحصاری و ممتاز در اقتصاد و سیاست كوتاه مانده است.
متاسفانه در این نظام بی نظام و و دست نشانده که منافع جناحی و قومی نیز در آن نقش اساسی بازی می کند، استفاده ی ابزاری از هنرمندان، روشنفکران، نیروهای اجتماعی تحت ستم و تبعیض، مدیون کردن آنها به جناح خود، دادن امتیازاتی موقتی در برابر طلب کردن پشتیبانی و تبلیغ برای آن جناح، به یک اصل بدل شده است.
انتقاد تعداد زیادی از این چهره های کاندید شده از دولت کرزی نه اینکه نشانه دلسوزی از طرف این چهره ها باشد بلکه نشان دهنده مسولیت گریزی انها می باشد. مردم شاهدند که اکثر این منتقدینی که رادیو ها و نشریات و تلویزیون ها را در اختیار دارند، همان کسانی استند که هر یک به نوبت در طی این چندین سال به اشکال مختلف و در پست های مهم دولتی کار می کردند و تعجب آور است که حالا به دلسوزان سینه چاک مردم و منتقدین سر سخت نظام بدل شده اند.
رویکرد انتخابات از میان بد و بدتر به بقای نظامی یاری می رساند که بد و بدتر دو بال مکمل همیشه گی آن است. هیچ فرقی بین اقای کرزی و عبدالله عبدالله و اشرف غنی احمد زی و تعداد دیگری از کاندیدان وجود ندارد. وابسته گی اکثر انها به کشورهای خارجی و یا سازمان های استخباراتی آن کشورها جای شک نیست.
اینکه تعداد زیادی از مردم افغانستان به خاطر جنگ های همین جناح ها و اشخاص نتوانسته اند، درس بخوانند حرفی ندارد اما به جای آن، مردم افغانستان تجربه حکومت های مختلفی را در طی این چندین سال داشته اند. من واقعا معتقدم که مردم ما به سطحی استند که نیاز به استدلال کردن برای اثبات لزوم آزادی اندیشه و حقوق بشر و قانون طلبی و مزایای مردم سالاری برای بهتر زیستن نیست. تنها کافی است که برای رسیدن به این هدف ها، به سازمان دادن نیروهای متفرق موجود پرداخته شود. اگر نیروهای واپسگرا و کشورهای خارجی مسئوول عقب ماندگی و بدبختی ما هستند، اگر حکومت مافیایی و تجاران مواد مخدر فعلا اختیار داران امنیت عامه به حساب می روند ، پس مسئوولیت و خلاقیت خود ما کجا است؟ مشکل ما فعلا این است که ما نمی خواهیم خود مان را مسئوول کارها و گفتار ها و نوشتارهای خود بدانیم و با گفتن اینکه سنت ها و کشورهای خارجی و ... این بلا را بر سر ما آورده، چیزی جز بهانه تراشی و مسئوولیت گریزی نمی تواند باشد. اگر نپذیریم که خود مسئوول سرنوشت خود هستیم، هیچگاه مشکل ما حل نخواهد شد. تصور میکنم راز مسئوولیت پذیری در سرنوشتی که داریم، می تواند مبنای مناسبی برای سرنوشت سازی ملت ما گردد.
نويسنده : کاوه غرجی
چهار شنبه 5 اوت 2009