مقدمه
هرچند چالش سیاسی تاجیکان افغانستان بعد خراسان یک بحث بسیار پیچده است میتوان بادید گاههای متفاوت مورد بررسی قرارداد زمانی این موضوع روشن میشود که پیشینه های هویت وحضور تاجیک ها را در منطقه مورد مطالعه قرار داد
در کل تاجیکان با تایخ طویل وکهن خویش ملت مهمی از مدنیت سازان وحکومت گران یک جغرافیه بزرگ ویک حوزه تمدنی منطقه بودند از لحاظ تاریخی به حیث یک قوم ویک ملت حکومتگرا ودولت ساز ریشه های طولانی در تاریخ دارند .
تاجیکان از نژاد آریایی هستند و جغرافیه وسیع را شامل است عبارت از ایران ایران ، خراسان یا افغانستان امروز که در جنوب آسیایی میانه با دیگر اقوام آریایی زندگی می نمودند در حدود ۲۵۰۰سال قبل از میلاد مسیح آریایی ها از حوزه میانه رود سیحون ، جیحون وارد بلخ شدند
اولین دولت شان پیشدادیان بوده اولین حاکم شان کیومرث نام داشت که بعد خانوده کیانیان آریایی تشکل حکومت داد که حاکم حکومت لهر اسپ نام داشت در زمان سلطنت پسر لهر اسپ گشتاسب بود که از کیومرث ، هوشنگ ، جمشید فریدون ، ایرج ، کیقباد ، کیکاس ،لهراسپ ، بهمن ، داراب وغیره نامبرده شده
پس از این دولت های دیگر آریایی مانند مادها ، هخامنشی ها اشکانیان ، کوشانیان یفتلیان وساسانیان در بلخ غرب آریانا یا ایران امروزی تشکیل دولت دادند کوروش شاه هخامنشی است که این خانواده تا ۲۲۹سال حکومت کرد با تسلط اسکندر مقدونی سرنگون شدند
متن
اریانا بعد از ظهور دین مبین اسلام به خراسان تبدیل گردید
خلافت عمری اموی وعباسی تا ۲۰۰سال در خراسان ادامه یافت اما بعد ها قیام های جدایی خواهان واستقلال طالبانه از خلافت حکومت های مستقل ساختن چون تاجیکان مردمان اهل دانش وحکومتگرا بودند نقش اصلی در خراسان داشتند ابو مسلم خراسانی تاجیک بود
طاهریان تاجیک در سال ۲۰۵هجری قمری حکومت مستقل راشکل دادند که ۵۴سال دوام کرد شاعران زیاد فارسی زبان ظهور کرد بعد طاهریان یعقوب لیث صفاری تاجیک تبار متولد زرنج مرکز ولایت نیمروز افغانستان حکومت مستقل صفاریان را بنا کرد
بعدا ساسانیان تاجیک تبار سلطنت کردند سامانیان از خانواده متنفذ ومقتدر تاجیک بلخ بودند
تاجیک ها دارای شخصیت های معروف در عرصه فرهنگ وعلوم داشتند
عبارت از
ابو علی سینا ، زکریا رازی ، جلال الدین محمد بلخی ، فردوسی طوسی امام غزالی ، امام ابو حنیفه ، البیرونی ، ابو نصر فارابی ، امام بخاری ، جابربن حیان طوسی ، ابو سعید ابوالخیر ، رودکی سمرقندی ،ناصر خسرو ، خیام نیشاپوری ، حافظ شیرازی سعدی ، کمال خجندی ، عبدالرحمن جامی برادران جوینی ، ابوزید بلخی ، فرخی سیستانی ، منهاج السراج جوزجانی ، ابو علی احمدی بلخی ، امام مخری رازی وغیره شخصیت های علمی تاجیک های فارسی زبان
بعد سامانیان وغوریان دولت داری تاجیکان فارسی زبان با تجزیه خراسان ضعیف گردید
پس از تجزیه خراسان وبااقتدار احمد شاه ابدالی یادرانی از فرمانده هان نادر افشار تاجیکان از اقتدار سیاسی ناپدید شدند هرچندی که در دوره خراسان اسلامی شامل بنده قدرت سیاسی بودند واز لحاظ فرهنگی واداری نقش بسیار برجسته درقدرت ایفا می نمودند
در دولت ابدالی یادرانی برعلاوه که در قدرت نبودند وهیچ گاه نتواستن اقتدار سیاسی خود را در دست بگیرند
در مقابل جابجایی تباری ، تصرف مناطق تاجیک نشین وتغیر اماکن ومناطق هیچ توجه صورت نگرفت مقاومت های شان در جابجایی های تباری جدی نبوده
مگر همیشه در جنگ ها شمشیر ، مهارت وشجاعت نشان داده اند
به طور مثال
در جنگ دوم با انگلیس ها که توسط مردم خم زرگر گوهستان ، گلبهار ، چاریکار ، جبل السراج ، بگرام ، کوهدامن در کل توسط مردم شمالی به فرماندهی عبدالقادر اوپیانی از فرماندهان شمالی انگلیس را شکست میدهند اقدام به گرفتن اقتدار سیاسی نه می نمایند
حتی شعری سروده شده
میکنم دیوانگی تا بر سرم غوغا شود
سکه بر زر می زنم تا صاحبش پیدا شودوقتیکه عبدالرحمن خان میاید امیر میشود در حالیکه شکست سنگین انگلیس توسط تاجیکان شمالی صورت گرفته چرا رهبران تاجیکان دست به اقدار سیاسی خویش نه میزنند
با وجود اینکه تاجیک ها دولت ساز ومدنیت ساز این همه مردم بادانش مگر ضعف در گرفتن اقتدار سیاسی خود نمودند
چشم پوشی از مشکلات خارجی در سرکوب تاجیک ها نه میشود کرد مگر غفلت هم صورت گرفته
مثلا برینانیا ، روس ها دو قدرت استعماری بریتانیا وبعد روسیه بلشویک و کمونیست نقش اصلی در تضعیف شان داشته
روس ها در سال ۱۹۲۲قانون اساسی اتحاد شوروی تصویب کردند مناطق آسیای مرکزی را بنام ترکستان روسی نام گرفته بود در مارچ سال ۱۹۲۴طرح ادغام جهموری خلق بخاررا وخلق خوارزم به اتحاد شوروی عملی گردید که همه تاجیکان شامل سرکوب شان بوده
شهرهای بخارا ، سمرقند ،ترمذ ، اندیجان ، وادی سرخان دریا، فرغانه وغیره شهرهای تاجیک نشین را خصوصا شهر بخار که پایتخت حکومت بخارا بود که مرکز فرهنگی وسیاسی تاجیکان بود خارج از کنترول تاجیکان ساخت
انگلیس ها در قرن ۱۹که از سوی مشرق وجنوب بسوی افغانستان پیش آمدند نیز مانند روسیه بلشویکی روسیه تزار همرای تاجیکان خصوصا تاجیکان خراسان یا افغانستان امروز را انجام دادند که نام خراسان را به افغانستان تغیر دادند
اولین بار در مکاتبات ومعاهدات رسمی با دولت های خارجی واژه افغانستان را (لارد اکلند ) زمامدار هند برتانیایی در برنامه خود به عنوانی شاه شجاع در آکست ۱۸۳۸میلادی ( جمادی الاول ۱۲۰۴هجری قمری بکار برد
خراسان به طور رسمی در زمان عبدالرحمن (۱۸۸۰)(۱۹۰۱) در بدل دادن اراضی به انگلیس تعین گردیده است
انگلیس ها در تمام دوران استعماری
در شبه هاره هند در جهت تضعیف تاجیکان عمل کردند
در مورد تضعیف داخلی تاجیکان گفته میتوانیم بعد از احمد شاه ابدالی مقاومت مردم با از بین بردن سران تاجیک توسط توطیه احمد شاه ابدالی دیگران توجه در مورد سرکوبی شان نکردن، مامور دولت ها، حتی در جنگ های قبیلوی ودرون خانواده گی اشتراک کردند شجاعت ودلیر خود را فدای حکومت های ظالم نمودند با جود همه شجاعت وتاریخ دولت سازی از تعریف مشخص هویتی خود دور شدند توافق به تعریف خود نکردند
ساختار غیر قبیلوی به خود اختیار کردند
با توجه براینکه با هویت خودشناخته شوند خودرا به نام محل خود معرفی می نمایند توجه بیشتر به شهرنشینی نمودند از قوم قبیله خود دوری کردند ،پراگنده گی جمعیت نبود تشکیلات منظم سیاسی نبود رهبری عدم حمایه خارجی عدم حمایه همسایه گان
وغیره مشکلات توجه نکردند
سرانجام با همه چالش ها از طرف روس ها انگلیس ها وغفلت خودشان باعث از قدرت کنار رفتن مگر تاجیکان در دهه اخیر سده بیستم وارد کارزار کسب رهبری اقتدار سیاسی شدند هرچند که دسترسی حبیب الله خان کلکانی به اقتدار سیاسی انگیزه قومی نبوده قبل از امیر حبیب الله خان کلکانی ابتدا شورش در اوایل ۱۹۲۴میلادی در جنوب از سوی قبایل منگل سپس قبایل سلیمانخیل ، احمدزی ، جاجی که دامنه شورش تا غزنی ولوگر رسیده بود بعد از شکست شان توسط قوای امانی عدی کشته عدی دستگیر واعدام گردید شورش دوم بعد از سفر ارپایی امان الله خان در سال ۱۹۲۸پس از تدویر لویه جرگه پغمان توسط ملا ها وحضرت ها انجامید باز هم شکست خوردن عدی شان عدام گردید
سومین شورش در مشرقی از میان قبیله شینواری برخواست به سردسته گی محمد علم خان ومحمد افضل خان که به شهر جلال آباد حمله کردند
چهارمین شورش به ادامه شورش مشرقی علیه شاه توسط آخنذاده تگاب انجام شد که البته قبل از شورش امان الله خان لقب فخرالمشایخ را گرفته بود
البته شورش ها از طرف تبار امان الله خان صورت گرفته بود مگر امان الله خان خراج ومالیات بیشتر از مردم تاجیک خصوصا تاجیکان شمالی چاریکار ، جبل السراج . تتمدره ، گلبهار ، اوپیان ، بگرام کوهدامن ، کوهستان ، خم زرگر ، کوهبند های وغیره دهکده های شمالی به فشار وظلم جمع آوری می نمود چنین جنایات تباری وجابجای تباری مردم تاجیکان شمالی را وادار ساخت تا از حق خود دست به دفاع واز شر جنایت امان الله در امان باشند
که پنجمین علیه شاه توسط مردم چاریکار ( پروان ) کوهستان ،کوبندها کوهدامن به سر دست امیر حبیب الله خادم دین رسول الله انجام دادندکه البته قیام حبیب الله خان بعد از شورش های هم تباران امان الله خان بوده یعنی ربطی به هویت واقتدار سیاسی تاجیکان نداشت
سلطنت امیر حبیب الله خان کلکانی
لودیک آدمک درباره ای امیر حبیب الله خان کلکانی چنین نوشته
حبیب الله از قوم تاجیک در دهکده کلکان کوهدامن در سال ۱۸۹۰میلادی متولد گردیده است در جوانی به کار های عادی مصروف بوده یک دهقان بچه کوهدامنی میباشد
در سال ۱۹۱۹به قطعه ای عسکر جمال پاشای ترک در کابل پیوسته سه سال خدمت کرد چون در شورش مردم منگل در ۱۹۲۴م با مردم منگل همدردی نشان دادوظیفه را ترک کرد
به اساس روایت غلام حبیب نوابی مولف کتاب امیر حبیب الله کلکانی
روایت خود امیر را تحریر نموده
روز های رخصتی بود ، به طرف کلکان میرفتم باگروه دزدان رو به رو گردیدم چند نفر شان را کشتم ، دیگران فرار کردند از بیم آنکه مرا امان الله نکشد دیگر به عسکر نرفتم
بعد ها جلب من امد محصل علاقه داری روزی میخواست من را در کلکان دستگیر کند بعد کوبیدن محصل فرار نمودم
رویت دیگر هم وجود دارد که دزدان از طرف مامورین دولتی کابل حمایه میگردید بعد کشتن دزدان امیر حبیب الله خان کلکانی سلاح شان را به ولایت کابل تسلیم میکند
چون دزدان مورد حمایه مامورین بلند رتبه کابل بوده قصد جان اش را می نمایند امیر حبیب الله خان که ان ،مان عسکر قطعه نمونه بوده فرار می نماید
از شهامت ، فدا کاری جوانمردی امیر حبیب الله خان کلکانی بیشتر تعریف شده
جوانمرد کوهدامنی شهرت خاص پیدا می نماید حکومت امانی هم قصد جانش را می نماید همیشه در حال فرار میباشد جوانمرد کوهدامن بین مردم اهالی شمالی دارای محبت خاص بوده همیشه مورد حمایه مردم شان قرار میگرفت به اساس روایت بزرگان محل امیر حبیب الله مورد حمایت منصور خان خم زرگر یکی از خوانین کوهستان قرار گرفت که با خریداری چندین میل سلاح وکارتوس نیرو هایش بیشتر گردید که از حمایه خان کوهستان حاکم شمالی آگاهی حاصل نمود مدتی منصور خان را زندانی نمود با پرداخت جریمه زیاد از زندان رها شده که بعد ها در سلطنت امیر صیب کلکانی به حیث گارد شاهی ایفای وظیفه می نمود
بعد شهادت امیر جوانمرد چندین جریب زمین منصور خان توسط نادر غدار مصادره گردید وبعد مدتی توسط ظاهر شاه هم زمین های باقی مانده اش مصادره گردید البته به جرم عدالت خواهی
جوانمرد شجاع همیشه در حال مخفی مورد حمایه مردم قرار داشت تا که دسته بزرگ مردم
پروان ، ریزه کوهستان .کوبند ها ، خم زرگر اعلان حمایه مسلح نمودند بعد از فتوای کفار علیه امان الله خان توسط علما حمایه بیشتر مردمی از امیر حبیب الله خان گردید نارضایتی از امان الله خان در سرتاسر کشور بیشتر گردیده بود جنگ علیه حکومت امانی شعله ورگردید در سال ۱۳۰۷خورشیدی
توسط نیرو های وفادار شمالی جبهه هات تا به داندان مسلح امانی را شکست داد قدرت را به دست گرفت توسط روحانیون ،مردم پادشاه انتخاب گردید لقب امیر حبیب الله خادم دین رسول الله را برایش عطا گردید
شخصیت امر حبیب الله خادم دین رسول الله
صادق با ناموس وعیاری از خراسان بود نظر به لیاقت وشجاعت واستعداد خویش برجسته ترین افراد قطعه نمونه امانی بوده در وطن دوستی از دلاروی برخوردار بوده است
تشکیلات دولت امیر حبیب الله خان کلکانی
روایت کتاب امیر حبیب الله کلکانی مولف حبیب نوابی
اگرچه در کوه آقسرای وکوتل خیر خانه که در آن زمان کوتل کابل گفته میشده یک تشکیل موقتی وعاریتی ساخته بودند چندین نایب سالار وسپه سالار وجرنیل ، کرنیل مقررگردیده بود اما وقتیکه بر تخت سلطنت نشست ، تشکیل دولتی او به این ترتیب گردید
۱امیر حبیب الله خادم دین رسول الله به حیث پادشاه
۲حمید الله برادرش معین سلطنه ملقب به سردار اعلی
۳سید حسین چاریکاری نایب السلطنه ووزیر جنگ و محفوظ جان پسر برگد احمد جان که برگد احمد جان مربی امان الله خان وکفیل وزارت حربیه اش بود
۴ملک محسن والی کابل
۵مرحوم حافظ شیر جان صاحب زاده وزیر دربار
۶حافظ عطاء الحق صاحب زاده وزیر خارجه
۷عبدالغفور خان تگابی نواسه محمد عثمان غازی که بعد کشته شدن او خواجه بابوی سرای خواجه وزیر داخله
۸سید احمد خان نواسه میر بچه خان کوهدامنی سراسرآوس
۹میرزا غلام مجتبی خان معین مالیه
۱۰سید عباس هوپیانی سرپرست وزارت عدلیه
۱۱قاضی القضات مولوی محمد
۱۲عبدالقدیر خان ترکی به حیث وزیر تجارت
مولوی قسیم خان کوهستانی قاضی القضات
بعد از تشکیل کابینه ومقرری منصبداران عسکری بعضی اشخاص دیگر
محمد اعظم خان تتمدره ئی رئیس شورای تنظیمه اسلامیه
محمد یوسف خان برادر مستوفی المالک به حیث سر منشی
محمد حیدر اعتمادی رئیس عین الایمان
قاضی غلام حضرت قرباغی به حیث جنرال خزانه
عبدالغفور خان مجددی به حیث رئیس گمرک کابل
سید احمد خان رئیس ضراب خانه
خواجه تاالدین رئیس بلدیه کابل
سید آغای خواجه چاشتی قوماندان کوتوال کابل
نائب سالار قول اردو غلام صدیق کلکانی
عبدالرب خان سر شار قوماندان قول اردو
در ولایت مزارشریف
مرزامحمد قاسم خان خرمی رئیس تنظیمه ولایت
خواجه عطامحمد خان کوهستانی نایب الحکومه
خواجه شیر احمد خان کوهستانی قوماندان امنیه کوتوال
خلیل الله خلیلی مستوفی
مرزاسید احمد خان کابلی میر عطا محمد خان محتسب کابلی به حیث رئیس گمرک
در ولایت قطغن
میر بابه صاحب خان چاریکار به حیث نایب الحکومه
عبدالغفور خان تیموری مستوفی بدخشان وقطغن
در ولایت هرات
نایب سالار عبدالرحیم خان صافی کوهستانی به حیث نایب الحکومه
حاجی محمد عظیم خان هراتی ق کوتوال
در ولایت قندهار
عبدالقدیر خان ترکی لزوما ازوزارت تجارت به حیث نایب الحکومه قندهار رفت به عوض ان برادرش عبدالقدوس خان تره کی مقرر شد
عبدالطیف خان ق کوتوال
در ولایت جنوبی محمد یق خان صاحب زاده فرقه مشر به حیث نایب سالار ونایب الحکومه
در ولایت مشرقی نایب الحکومه ورئیس تنظیمه مرزامحمد یوسف خان
هرچند مدت کوتاهی سلطنت امیر حبیب الله خان طول نکشید در طول نه ما باشورش های داخلی از طرف اجانب پشتبانی میگردید درگیر بود
انگلیس ها از جنوب مخالفین اش را حمایه میکردند از سمت شمال روس ها ورود غلام نبی چرخی خان چرخی با اسلحه وپرسونل عسکری دولت شوروی از طرف قندهار لشکر عظیم تحت فرمان امان الله خان دوباره آروزی گرفتن تخت داشت تا غزنی مواصلت کرد با مقاومت مبارزین کوهدامن ، کوهستان ، پروان به شکست مواجه شد سرا سیمه از راه چمن برای ابد خاک افغانستان را ترک کرد
بغاوت یکتعداداز اقوام وردک که با یک شب خونخاتمه یافت
ورود نادر غدار وبرادرانش در سمت جنوبی
پیوستن شاه محمود رئیس تنظمیه سمت جنوبی به برادر خود نادر
پرداخت ۳هزار پوند استرلنگ به ۹احمد شاه خان خرچ سفریه نادر به اروپا
تبلیغات هویتی علیه امیر حبیب الله
مشکلات عمده مداخله روس ها وانگلیس ها بود
که عملا انگلیس ها نادر غدار را حمایه تسلیحاتی ومالی نمودند اجازه سر بازگیری از قبایل آن طرف خط دیورند را برایش محیا نمودند
نادر پس از تپ وتلاشهای داوامدار نظامی با استفاده از تفنگداران آنسوی خط دیورند واستفاده ی سرشار از مساعدتهای مالی واستخباراتی مقام های هند برتانوی
وسران پشتون داخل کشور با انگیزه قومی که چرا یک فارسی زبان پادشاهی را بگیرید بعد از جنگ خونین در برابر حکومت ۹ماهه ی امیر حبیب الله کلکانی سر انجام بتاریخ ۲۵میزان ۱۳۰۸سوم ماه میزان سال ۱۳۲۹خورشیدی در محوطه ی ارگ کابل اعلان پادشاهی نمود
به اساس روایت پاراگرافی از کتاب افغانستان در قرن بیستم به قلم ظاهر طنین را از گرفتن پول توسط نادر در اینجا درج می نمایم
در نامه ی مورخ ۱۵می سال ۱۹۳۵وایسرا خطاب به وزیر خارجه دولت انگلیس چنین بازتاب یافته است ما همچنان مبالغ قابل توجهی را سالانه برای ماموریت بریتانیا در افغانستان میپردازیم در سال ۱۹۲۹مبلغ ۴۰لک روپیه را پرداختیم تا آغاز مناسبی را برای نادر شاه فراهم کنیم علاوه براین ما حاضر هستیم که به منظور تقویت ارتش افغانستان مقدار مشخصی اسلحه ی هندی را به صورت مجانی در اختیار دولت افغانستان بگذاریم
امیر حبیب الله خان کلکانی در ارگل جبل السراج انتقال قدرت نمود اماده گی جمع آوری قوای جدید گردید که با پیشنهاد آتش بس وتعهد نادر در حاشیه قران شریف وبا پادرمیانی علما خصوصا شمس الحق مجددی که نادر قول داده بود به کابل بیایند آسیبی برای شان نه میرسد زمانیکه امیر جوانمرد عهد شکنی وقران شکنی صورت میگیرد
رویت کتاب حبیب الله خان کلکانی مولف حبیب نوابی
مناقشه لفظی بین امیر حبیب الله خان ونادر غدار
وقتیکه امیر حبیب الله خان کلکانی وسید حسین چاریکاری وبعضی رفقای دیگران جوانمرد عیار کوهدامنی پس از سوگند نادر نزد نادر در منزل سردار شیر احمد خان مقابل پل یک پیسگی آوردند ولی خان گورگانی علاقه دار کوه بند کاپیسا گفت من حاضر بودم نادر اورا به حضور خود خواست در حالیکه شاه ولی خان وشاه محمود خان حاضر بودند
نادر : حبیب الله بسیار آدم کشی کردی ، خوب شد که در کابل آمدی تادیگر خون ریزی خاتمه یابد
امیر حبیب الله خان کلکانی : باعث خون ریزی نادر خان شما شدید یامن شاه محمود خان حاضر است یک لگ افغانی از من گرفت که من نادر را می آورم نمیدانم پول ها چه کرد من خیال سلطنت نداشتم وقتیکه کابل رسیدم همه مردم کابل واطراف به یک آواز گفتند تو امیر ماهستی
نادر : خوب هر چه بود گذشت
امیر حبیب الله خان : حالا چه مقصد داری مارا خواستی با ما چه میکنی ؟
در این وقت سید حسین کلمات امیر را قطع کرد وگفت نادر والله بالله تالله مارا میکشی من گناه کارم که لالا حبیب الله را مجبور ساختم کابل بیاید ورنه هیچ قوه مارا آورده نمی توانست نادر از جا برخواست گفت شما بنشینید بیرون رفت
به اساس تصمیم قبلی خود اولین امیر مستقل کشور را همرای یارانش به دست مردم قبایل خود داد بعد از بسیار شکنجه بی رحمانه به شهادت رسانیدن جسد های شان را به دار آویختن
که غداری نادر وقرآن شکنی این غلام حلقه به گوش انگلیس درج تاریخ است
شخصیت امیر حبیب الله خان کلکانی
امیر حبیب الله خان کلکانی مرد با وقار با ناموس عیار جوانمرد بود چند مورد از جوانمردی وعیاری قابل تحریر میدانم
زمانیکه جوانمرد کوهدامنی قدرت سیاسی را گرفت امان الله خان خزانه دولت را با خود گرفت به قندهار فرارنموده بود خواهران جوان امان الله در ارگ موجود بود با بسیار باعزتی همدست اقاربشان به قندهار انتقال داد وسیله سیاسی نساخت گروگان نگرفت
نادر در حالیکه که همرای عیار خراسان در جنگ بود فامیل اش بشمول خانم شاه محمود نامش صفورا لقبش قمرالبنات در ارگ بود مگر وسیله نساخت
چون استفاده از ناموس دست درازی به انهارا جوانمرد کوهدامنی طبق هرفرهنگ قومی خود بی ناموسی میدانست وهزاران جوانمردی داشت
وضعیت سیاسی ، نظامی ،فرهنگی ، اقتصادی در دوران سلطنت جوان مرد کوهدامنی
به طور خلاصه تحریر می نمایم
به اساس روایات تاریخی
از لحاظ سیاسی مستقل بود از لحاظ نظامی هنوز در جنگ خصوصا با فشار های روس وانگلیس
از لحاظ اقتصادی مردم از مالیات ظالمانه معاف گردید مالیات را خلاف شریعت میدانست
از لحاظ فرهنگی تابع فرهنگ اسلامی بودند
بعضی بی خبران متعصیبن بحت مکتب ودانشگاه را بیان می نمایند
در حکومت امیر حبیب الله خان دانشگاه در افغانستان ایجاد نشده بود
اولین بار مکتب در حکومت امان الله خان ایجاد گردیده بودبنام مستورات که شاگردانش از اعضای خانواده شاهی بود با فرار امان الله خان بیشتر شان فرار کرد اولاد های مردم عادی شامل مکتب نبود که مکتب بروند
با داخل شدن نیروهای کلکانی شهر در امن وامان قرار داشت
مگر برعکس وقتیکه نادر داخل کابل گردید شهر چپاول گردید
سرنوشت قوت های سلطنت امیر حبیب الله خان کلکانی
هرچند لزومآ امیر به ارگ جبل السراج نقل مکان نمود روی تفاهم که مهر نمودن قران شریف از طرف نادر که پاپند به عهد خود نه ماند آن جوانمرد کوهدامنی را با یارانش به شهادت رسانیدن مگر عدی از قوای امیر عیار در سمت شمال وشمالی پابند مانده بود نادر غدار میر محمد حسین خان را نائب الحکومه ومحمد عمر خان محمد زایی را به رتبه نائب سالار به قوماندانی ارتش ولایت مزارشریف مقرر واعزام نمود ولی قوماندان ارتش دهدادی جرنیل میر محمد عظیم خان فرزند خواجه میر نجم الدین خان خواجه سیارانی ودیگر منصبداران کوهستان وکوهدامن آنهارا نپذیرفته به دهداد راه ندادند
نایب نادر به رمل اقامت افگن قادر به جنگ علیه قوای باقی مانده امیر خراسان نداشت چون میدانستن با تعهد به قران به امیر را گرفتار نموده بودند توان مقابله نداشتن قوای مزکور چند ماهی باقی مانده ۱۳۰۸را سپری نمودند کدام رهبر سیاسی تاجیکان به سراغ شان نرفت فرمانده غند دهدادی کرنیل فضل احمد خان دکوئی با دو کندک جوانان شمالی از خود شهامت نشان داده تسلیم نادر قران شکن نگردید تاسال های ۱۳۱۵در قطغن حملات ناگهانی تاخت وتاز میکرد با وسف اینکه شاه محمود سپه سالار با قوت های عظیم عسکری واقوام جنوبی با پشتبانی طیارات به ولایت قطغن شتافتند مگر به شکست مواجه شدن از حوزه خان آباد نتوانستن قدم فراتر بگزارند مقاومت شان ادامه داشت بالاخر در حین عبور به خاک ترکستان چینی اجتماع مسلمان بوده میخواستن به انطرف مرز بروند باحملات ناگهانی قوای زمینی وروسی تمام قوت های غند با رهبران ، منصبداران وهمه به شهادت رسیدن واعضای فامیل های مبارزین چاریکار ، تمدره ، کوهستان ، جبل السراج ، کوهدامن بزرگ زیر شکنجه افراد نادر به شهادت رسیدن
چون تاریخ به نفع حاکم نوشته میشود از آن جنایات حکومت های بعدی چشم پوشی نمودند
وعدی از سران حکومت سمت شمال که به نادر روی وعده ها وضمانت دست از جنگ کشیدن توسط نادر دستگیر زندانی واعدام گردید
جنایات نادر در حق تاجیکان شمالی
نادر وقتیکه خادم دین آن جوانمرد کوهدامنی را با رفقای برجسته اش با زیر پا نمودن وقران شکنی خود اعدام نمودم به افراد تحت امر خود امر نمود مال واموال شان را چپور چپال نمودند عدی زیادی را به شهادت رسانیدن خوانین کوهستان ، کوهدامن ، پروان را عدام وزندانی کرد اعضای فامیل امیر شهید را زندانی نموده تحت شکنجه قرار میگرفتن نزدیکان شان را اعدام نمودند
در پاراگرافی از افغانستان در مسیر تاریخ :جریده ی اصلاح در شماره دهم جدی سال ۱۳۰۸شمسی خود نوشت که تاحال ۱۹۲نفر از مردم شمالی محبوس شش هزار تفنگ جمع آوری گردیده است تفتیش منازل ادامه دارد
همچنان جریده اصلاح در شماره ۱۱جدی ۱۳۰۸خود خبر داده که سه صد نفر اسیر عده ی به قتل رسیدن وعده ی فرار کردند
طبق شماره ۵۸روزنامه دولتی ۱۳۰۹شمسی محمد گل مومند از مردم پروان کوهستان ۲۳۷۸تفنگ ۱۷۰تفنگچه و ۳۹۳۸۴دانه طلاو ۱۴۹۲۰۶سکه ی نقره گرفته به کابل انتقال داده شده ۱۵نفر به حکم محمد گلخان مومند به حکم شخصی خویش اعدام نمود ۶۱۷نفر را زنجیر پیچ به کابل فرستاد ۳۶۰۰نفر را محکوم به اعمال شاقه نمود
مثلا جریده ی همت بارضائیت خاطر از آتش زده شدن چهار دهکده کلکان تذکرمیدادند بریدن سرهای شهید شده را بنام یاغی به کابل می فرستادن محمد گلخان مومند دستور داده بود هرفردی از فراری های مردم شمالی را بیارد فی نفر یکهزار جایزه داده میشود
ظلم نادر بالای مردم بی دفاع کوهدامن ادامه پیدا کرد در سال ۱۳۰۹مردم کوهدامن دوباره در مقابل جنایت نادر قیام نمودند عدی از عساکر اجیر شده نادر را با چند نائب سالار به هلاکت رسانیدن چون انگلیس ضربات مستحکم جانی ومالی در شمالی خورده بود قوای نادر را از لحاظ مالی وتسلیحاتی مجهز کرد قتل عام وغارتگری را دوباره در کوهدامن انجام دادند ملکیت انانیکه قتل عام شده بود به وارثین خود تسلیم کرد انعده مردم که از جنایت فرار نموده بودند دوباره به منازل خالی شده که توسط نیرو های نادر غارت گردیده بود برگشتن اجازه آموزش نداشتن عدی شان تعبید گردید اتحادیه کوهدامن وکوهستان را از بین برد کوهدامن را از پروان جدا ساخت تحت اداره خود انجام داد
نادر چهار سال حکمروایی کرد توسط عبدالخالق هلاک گردید بعدا برادر نادر تمام فامیل عبدالخالق را قتل عام کرد
جنایت نادر در حق مردم تاجیکان بیشتر از تحریر های فوق است
بعد از قتل نادر پسر ۱۶ساله اش در یک مجلس فامیلی به حیث پادشاه اعلان گردید دستگاه دولتی به دست عمواش سپرده شد در جریان سطنت ظاهرشاه زبان تاجیکان را از فارسی به دری تبدیل کرد ازسال۱۳۱۲تا ۱۳۵۲حکومت کرد
در سال ۱۳۵۲داود خان پسر عمو اش کوتاه نمود فامیل ظاهر شاه را گروگان گرفت تا شاه استعفا دهد
بعد کودتای وقتل داود خان نور محمد ترکی ، همان قسم حفیظ الله آمین که طاهر بدخشی یکی از چهره های سیاسی تاجیکان توسط امین به شهادت رسانید بعد امین ببرک کارمل هرچند تاجیک بود مگر حکومت تاجیک گفته نه میتوانیم هرچند سیاست نرم در قبال ملت داشت در اصل بعد کودتاداکتر نجیب حکومت را گرفت تاجیکان را تحت فشار خویش قرار داد عدی جنرالان را تاجیک را ترور نمود عدی از سیاست قومی اش جان به سلامت برد
پروفیسور استاد برهان الدین ربانی رئیس دولت دوره مجاهدین
بعد استعفای وفرار ناموفق داکتر نجیب الله آخرین رئیس جمهور کمونیستی حکومت به مجاهدین واگزار گردید بعد از سپری شدند دوماه ریاست موقت دولت توسط پروفیسور ضبغت الله مجددی به اساس فیصله شورای حل وعقد بتاریخ ۹جدی ۱۳۷۱شهید استاد ربانی به عنوان رئیس جمهوررسمی دورانی تعین گردید
هرچند گلبدالدین حکمتیار مخالف دولت تاجیکان بوده یکی از انگیزه های جنگ حکمتیار وراکت پرانی بالای شهر کابل که هزاران مردم مظلوم شهید گردید
مگر دولت استاد ربانی به هیج وجه دولت تاجیکان گفته نه میتوانیم چون از همه اقوام حضور داشتن
استاد برهان الدین ربانی واحمد شاه مسعود از تبار تاجیک بودند مگر دولت شان از همه اقوام بوده
احمد شاه مسعود وزیر دفاع تقاضای جنرال عبدالرشید دوستم واستاد عبدالعلی مزاری را در ۲۷حمل ۱۳۷۱مبنی بر ایجاد دولتی که احمد شاه مسعود رئیس دولت استاد مزاری نخست وزیر جنرال دوستم وزیر دفاع وهمچنان احمد شاه مسعود وگلبدالدین حکمتیار بر سر تشکیل دولت مشترک دوجانبه در مذاکرات منطقه شینه در کابل در ۴جوازای ۱۳۷۱به توفق نرسید
چون حکمتیار خواهان دولت بین خودش واحمد شاه مسعود بوده دیگر احزاب را در نظر نگرفته بود که از طرف وزیر دفاع استاد ربانی رد گردیده چنین معلوم میگردد که دولت استاد ربانی علاقه مند دولت قومی نبوده باوجوداینکه دولت داکتر نجیب توسط احمد شاه مسعود با همکاری افراد داخل نظام به سقوط مواجه گردید.
نقش احمد شاه مسعود در نبرد با نیروهای شوروی و سقوط دولت داکتر نجیب!
مسعود نسبت به دیگر احزاب یک چهره شناخته شده بوده در جنگ های چریکی عملکرد خاص خوده داشت جبهه هات مسعود از نظم ودسپلین برخوردار بوده
روایات کتاب جنگ اشباح مینویسد
در بین سال های ۱۹۸۰تا ۱۹۸۲شوروی ها شش حمله بردره پنجشیر انجام دادند در خزان ۱۹۸۲شوروی ها ده هزار نیروی خود وچهار هزار نیرو دولتی وصدها تانگ ، هلیکوپتر وجت را به جنگ مسعود فرستادند تلفات بیشتر برای شان وارد نیروهای شوروی ودولت وارد گردید ناگزیر شدند در بهار ۱۹۸۳با احمد شاه مسعود اعلان آتش بس نمایند
راکت پرانی های حکمتیار بالای مردم کابل
باوجوداینکه شورای نظامی دولت داکتر نجیب آماده تسلیم دهی قدرت از طریق صلح به مجاهدین بود مگر حملات خونین را بالای کابل انجام میداد بعد آتش بس موقت بار دیگر حکمتیار به بهانه اینکه استاد ربانی از قدرت کنار برود اردو منحل شود جنرالان کمونیست ها از وظایف سبک دوش گردد نیرو های دوستم از کابل اخراج گردد
استاد ربانی تاکید بر این داشت که بعد از تعین رئیس دولت کناره گیری می نماید چون خلای قدرت به وجود میاید وروایات گوناگون دیگر هم وجود دارد
سیاست اردو صفحه ۶۲۹
پس بار دیگر سلاح های ثقیل وخفیفه شهر کابل را به گوله بست هرچند در بالای کابل حاکم بود میتوانستند اهداف نظامی را هدف قرار دهد مگر قصدآ مردم ملکی وبی دفاع را مورد هدف قرار میداد سر انجام بادر نظر داشت اینکه دانست در مقابل نیرو های دولت مجاهدین به سوق اداره جنرال آصف دلاور لوی درستیز به شکست مواجه است پیشنهاد آتش بس نمود
بار دیگر ۲ماه بعد از آتش بس حکمتیار با احزاب جنبش ، محاذ، وحدت جبهه ملی متحد شد علیه دولت استاد ربانی سازمان دادند منجر به شهادت صد ها هزار مردم بی دفاع مظلوم گردید
حکمتیار هیچ دست از ظلم برنداشت بهانه های ظالمه نه اش ادامه داشت
اظهار داشت نیروهای دوستم از کابل خارج گردد مگر با دوستم متحد شد
اظهار میکرد کمونیست ها نباشد مگر با تنی متحد شد حکومت ایجاد کند با وطنجار متحد شد داخل کابل گردد
روایات وجود دارد حتی با خون آشام حفیظ الله امین هم اقدام به ائتلاف نموده بود
از تعصبات قومی زبانی دست برادر نگردید آنچه که خواست باپاکستان خصصا منحل شدن ارتش بود موفق گردید
سر انجام به نظام جمهوریت که خود دست نشانده آمریکا خطاب میکرد تسلیم گردید سخنرانی احمد شاه مسعود وزیر دفاع دولت مجاهدین
خلاصه سخنرانی، وزیردفاع دولت مجاهدین شهید احمد شاه مسعود در میزان سال ۱۳۷۱خورشیدی به فرماندهان ، علمای دینی ، متنفذین وبرخی مسئولان دولتی ولایات پروان و کاپیسا ارایه نمود
ا= در کابل جنگ صورت گرفت که نیاید صورت می گرفت رژیم تسلیم شده بود ، حکومت مجاهدین را که رهبران در پشاور ساختند ، پذیرفته بود
حکمتیار صاحب نباید حمله میکرد اثرات منفی جنگ چه امروز چه فردا گریبان گیر این ملت است
زمانی که جنگ صورت گرفت وکمر بند امنیتی کابل درهم شکسته شد هزاران تن از مجاهدین با سلاح خود بدون نظم وترتیب داخل کابل شدند دیپو ها به چپاول رفت سه هزار نفر جنایت کارا دزد وسارق که در رژیم سابق محبوس بودند آزاد میشود مسلح میشوند شهر کابل از کنترول خارج گردید پلان حکومت از بین رفت وزارت دفاع جز نام چیز دیگر وجود نداشت فرقه ها ، قوای امنیتی ،قضا وجود نداشت
در وزارت خانه ها دفتر و دیوان وجود نداشت
حالا کنترول افراد مسلح در کابل یک غم بزرگ است در کابل بی امنیتی است ،سرقت ،اختطاف وچه وچه این همه و همه زاده جنگ وبقایای همان جنگ حکمتیار صاحب است
تا آن زمان فرقه گردیز سقوط نکرده بود جلال آباد سقوط نکرده بود ، قند هار سقوط نکرده بود
من اطلاع دارم پیش از بدست آوردن سقوط رژیم در افغانستان دوهزار پنچ صد چین تانگ وجود داشت تنها از نقطه نظامی فکر کنید
دوهزار پنجصد تانک را جمع کنی تانک های پاکستان ایران همین را پوره نه میکند این سرمایه همین ملت بود به به خون همین ملت به دست آمده بود نتیجه چیست؟
پاکستان به منافع خود هرکی انجن یا ماشین تانگ را می آورد من این قدر پول میدهم یکی از آشناهای ما گفت من در پکتیا بودم شب چندین انفجار را شنیدم پرسان کردم که این انفجار ها چیست همین جا حالا که نه جنگ ونه دیگر گپ ، باز جنگ شروع نشده باشد .
گفتن نه این ها دینموی هست که تانک هارا می پرانند توپ ها را می پرانند ( منفجر پارچه پارچه می کنند آهنش را به پاکستان می فروشند
خسارات جانی مالی آبروریزی به جهاد همه وهمه زاده جنگ حکمتیار اسن بهانه هم این بود که حکومت حضرت صاحب اسلامی نیست بقایای حکومت نجیب است
اعتراضاتی در قسمت حکومت حضرت صاحب وجود دارد
رتبه بخشی اعطای رتبه جنرالی به هرکس که میخواست توزیع پول بخششی شروشد رئیس بانگ می آمد نزد من که پول فزیکی قطعآ وجود ندارد
برخلاف فیصله یی بعد دو ماه حاضر به کناره گیری نیست
حتی بیانیه در دست بچه اش به طرف رادیو تلویزیون افغانستان همرای دو نفر جنرالان دوستم رفتند وخواستند که اعلامیه را بخوانند که این حکومت حضرت صاحب تا زمان لویه جرگه ادامه دارد
مجبور مداخله کردیم وجلو این کار را گرفتیم
بعد حضرت صاحب استاد ربانی امد شورای قیادی شروع شد و فیصله شورای قیادی در کتاب درج است نماینده حکمتیار صاحب هم در هم در این جلسه اشتراک داشت وامضا کرد .شوراقیادی فیصله کرد که قوایی که از شمال آمدند در دو قدم پس بروند با بقایای رژیم با حکمتیار مشوره شود صدرات مربوط به حزب اسلامی حکمتیار است ، قدرت را در کابل به دست بگیرد کابینه خود را بسازد
حکمتیار استاد فرید را منحیث صدارعظم تعین کرد واین طور فکر کرده بود که یکتعداد مردم حتما در این مورد مخالفت می کند ما کاملا برایش اطمینان دادیم
حکمتیار چه کرد دو روز پیش از آمدن کابل را راکت باران کرد صدراعظم خودش به کابل آمد مگر راه جلال آباد راسر حکومت همین صدارعظم خودش قطع میکند اینجا راه شمالی را نیز بالای صدارعظم خودش قطع کرده
راه را پشت سرش می بنده بالای سرش راکت شلیک میکند
البته از سخنان قهرمان را کوتا درج مقاله نمودم
عقب نشینی دولت ورود طالبان به کابل
دولت مجاهدین به رهبری استاد ربانی واحمد شاه مسعود از تبارک تاجیک که انگیزه های جنگ علیه شان در کابل قومی بود پس از سقوط کابل به دست طالبان در میزان ۱۳۷۵مقر دولت به مزار وبعد به تخار وسپس به بدخشان انتقال داد
احمد شاه مسعود فرماندهی عمومی مقاومت علیه طالبان را بدست گرفت ودر صدد آن شد تا در هردو عرصه داخلی و خارجی از تکرار اشتباهات گزشته جلو گیری کند در قسمت صلح تاجکستان توجه کرد حمایت روسیه ، قزاقستان ، هند ، ایران ،ازبکستان با خود کشانید
تهدیدات چیچین ها، او غور های چین ، عرب ها وهزاران گروه القاعده دیگر در مقابل مقاومت وجود داشت
در ۱۹میزان ۱۳۷۵برابر به ۱۱اکتوبر ۱۹۹۶جبهه مشترک همرای جنرال دوستم وکریم خلیلی امضا کرد نیرو های احمد شاه مسعود در جنگ شدید با طالبان به سر میبرد وطالبان تا سال ۱۳۷۷بر ولایات شمال تا تالقان تسلط پیدا کردند اما جبهه هات احمد شاه مسعود در میدان نبر حاضر بودند
زمانیکه طالبان مزار شریف را گرفتن یکی از فرمانده هان شان در روضه مبارک بیان نمود تاجیک ها به تاجکستان بروند ، ازبیک ها به ازبکستان هزاره ها به گورستان دست به نسل کشی زدند
سیاست زمین سوخته شمالی توسط طالبان
حماسههایی از زمین سوخته، روایتی جانکاه از درد و رنج و غمِ مردمانِ سرزمینِ شمالی است که نزدیک به دو دهه پیش، طعمۀ تروریستانِ طالب و القاعده و راهبردِ «زمین سوخته» شدند؛ چنانکه که هر زندهجان و مُردهجانی که در آن دیار بود، یا تیرباران شد، یا به یغما رفت و یا هم به آتش کشیده شد.
ترور تاکستانها و مردم شمالی در ششم اسد سال ۱۳۷۸خورشیدی شروع شد، این فاجعه روزهای سیاهی را در خاطرات جمعی مردمانِ شمال کابل رقم زد. مردمان شمالی درد بزرگی را کشیدند؛ خانه، تاکستانها و جانهای خود را از دست دادند، چه مادرانی که بیفرزند شدند و فرزندانی که پدر و مادر از دست دادند و چه بسا خانوادههایی که شیرازۀشان به آتش کشیده شد. شماری این حادثه را یکی از خوفناکترین و جنایتبارترین وقایع در سدۀ پسین شمردهاند، اما امروزه روایتهای مکتوبِ آنچنانی از درد، رنج و جنایتی که به سرزمین شمالی رفت، به دسترس نیست و فقط حکایتهایی در سینۀ کسانی که از این حادثه جان سالم بهدر بردهاند، باقی مانده است و بس.
کودک بودم که این حادثه اتفاق افتاد. در کابل و زیر حاکمیت طالبان نفس میکشیدیم، تصاویر خیرهیی از صبحها و عصرهای آن روزها را به ذهن دارم که زنانِ زیادی با کودکان و مواشیشان از شمالی سرازیر شده بودند و در جستوجوی بستهگانشان در کابل بودند. در خانههای آن روزِ کابل و بیشتر هم در خیرخانه، خانوادههای جنگزده جا گرفته بودند و حتا برای شماری از این مهاجران در صحنِ حویلی و حتا کوچهها چادر زده بودند تا سرنوشتشان روشن شود و آنان فرصتِ دوباره برای رفتن به زمینهای سوخته را بیابند
طالبان در کوهدامن ، پروان ، کاپیسا دست به جنایت بشری زند در ولایت کاپیسا عدی موسفیدان را در لیسه میر مسجدی خان بخاطر صبت خواستن همه شان دست بسته به طور بسیار فجعی بی رحمانه به زندان پل چرخی فرستادن وهزارن جنایت دیگر تا امروز ازنوشت بسیار مردم شمالی که توسط دستگیر شدند معلوماتی نیست
در ۵سال جنگ طالبان تمام جاده ها را به شمالی بسته بودند اجازه مواد خوراکی ادویه جات در کل اجازه هیچ چیزی به شمالی نبود در مردم در بسیار دشواری به سر میبردند
بمباران طالب علیه مردم ملکی ادامه ادشت
شهادت قهرمان ملی احمد شاه مسعود
احمد شاه مسعود وزیر دفاع دولت مجاهدین وفرمانده عمومی جبهه مقاومت با اراده راسخ وقوی مبارزه خود را در مقابل مقاومت می نمودم پس اندکی بخش های مرکزی وچند ولسوالی های پروان وکاپیسا را به تصرف خود در آورد تشکیلات دولتی را دوباره احیا کرد جنگ شدید را علیه طالب راه انداخت با وجود اینکه ملیشه های پاکستان ، عرب ها ، چچینی ها ، ایغوری ها حتی ترک ها به شمول افراد مسلح انسوی مرز با طالبان یکجا علیه دولت مجاهدین در جنگ بودند مگر مقاومت مستحکم بود
احمدشاه مسعود در همه عرصه ها اقدام نمود ،ارتش ایجاد کرد ،آکادمی پولیس ایجاد کرد ، پوهنتون ایجاد کرد در قسمت تحصیلات عالی ومعارف توجه نمود تشکیلات قضآ ، حارنوالی ، پولیس فعال بود تهدیدات تروریزم به جهان هشدار داد از موجودیت اسامه ودیگر اعراب ها در خاک افغانستان در سفر اروپایی اش در مقر پارلمان اروپا هشدار داد در ساحات تحت قلمرو دولت مجاهدین به فرماندهی عمومی احمد شاه مسعود دختر ها به مکاتب میرفتن نظم برقرار بود
سر انجام در سال ۱۳۸۰در شهرستان خواجه بهاوالدین آستان تخار از اثر حمله تروریستی دونفر اعرب به شهادت رسید
کارنامه سیاسی ، نظامی ، فرهنگی خوبی بر جا گزاشت
سقوط طالبان ، ورد امریکا به افغانستان شکست تدریجی سیاسی تاجیکان
بعد از شهادت قهرمان ملی افغانستان شهید احمد شاه مسعود وحملات تروریستی ۱۱سبتامبر ۲۰۰۱القاعده به ایالات متحده امریکا طالبان با حملات هوایی امریکا توسط نیرو های جبهه مقاومت ملی بر ضد طالبان تحت فرماندهی مارشال محمد فهیم قسیم که رتبه مارشالی را در حکومت موقت کرزی گرفت که جانشین احمد شاه مسعود منصوب شده بود توسط نیرو های خود در عقرب ۱۳۸۰کابل را تصرف کرد در آغاز شکست طالبان در تمام نهاد های امنیتی ونظامی تسلط کامل داشتن
رهبران تاجیک دچار اشتباهات جبران ناپزیر دیگر پس از نشست بن منبی بر پزیرش حامد کرزی از زاویه هویت تباری به عنوان پشتون وتردید ریاست عبدالستار سیرت بر منای هویت تباری را به عنوان اوزبیک اشتبا سر اشتباه را انجام دادن استاد ربانی در اول جدی ۱۳۸۰ ۲۰۰۱حکومت را به کرزی تسلیم نمود حکومت کرزی در حلقه وانحصار رهبران جبهه مقاومت که عمتدآ تاجیک بودند قرار گرفت
رهبران جبهه مقاومت باوجود مبارزه زیاد در جنگ علیه شوروی چه با دولت نجیب چه در مقابل مداخلات مستقیم حکمیار ۵سال مبارزه شدید در مقابل گروه های القاعده ، ملیشه های پاکستان را نموده بودند
مگر رهبران تاجیک زمینه راندن تدریجی خویش از قدرت سیاسی با تصویب لویه جرگه اضطراری قانون اساسی با نقش بسیار از رهبران تاجیک نظام ریاستی متمرکز به تصویب رسید
اشتباه دیگر خلا سلاح وشامل نمودن افراد آرتش قبلی خصوصا نیروهای جبهه مقاومت که در سرنگونی طالبان نقش به سزای داشتن
عدم پابند به اتحاد که توسط قهرمان ملی در مبارزه با طالبان همرای رهبران دیگر اقوام ایجاد نموده بود
اتحاد خود را کاملا از دست دادند متفرق شدن به نفع دیگر احزاب فعالیت نمودند ارتباطات خارخی خود را حفظ نکردند پیش بین از وضعیت جاری نشدن
در دوره دوم کرزی تقلب گسترده را در نظر نگرفتن در ترور های رهبران تاجیک بی توجه ماندن
در تقلب های حکومت محمد اشرف غنی همدست شدن پارچه پارچه نمودند در کنار زدن عالی رتبه های نظامی تاجیکباران از طرف تیم غنی سکوت نمودند از معاملات غنی با طالبان بی اعتنایی نمودند فساد های ساختاری غنی را چشم پوشی نمودند وهزاران اشتباهات دیگر که دوباره تاریخ سیا نسل کشی سمت شمال سیاست زمین سوخته شمالی تکرار گردید امروزه صدا دختر تاجیک هزاران جوان تاجیک به جرم تاجیک بودند درزندان های طالبان قرار دارد هزاران فلم بی رحمی وغیره طالبان در حق شان از طریق رسانه ها پخش ونشر میگردد
نتیجه گیری وبیرون رفت از چنین حالت
۱_ تاجیک ها باید یک منشور عمومی دارای ابعاد ، سیاسی ، نظامی ، اقتصادی ، تحصیلی فرهنگی ایجاد کنند
۲_ باید تمام سیاسیون ، بزرگان ، جوانان تاجیک در هرحزب یا تنظیمی که هستند متحد شوند زبان وفرهنگ خود را فراموش نه نمایند
۳_ درقسمت تعین رهبر از افراد دانشمند پرهیزگار با نفوذ داخلی وخارجی کوشا باشند
۴_ از اینکه تاجیکان ساختار غیر قبیلوی دارند هویت قومی خود را احیا وگسترش دهند
۵_ باوجوداینکه تاجیک ها دارای پراگنده گی جمعیت هستند با ایجاد اتحادیه ها وسازمان های اجتماعی ارتباطات خویش را برقرار نموده متحد بودند خودرا مستحکم نموده قوی بمانند
۶_ فرد گرایی ،محله گرایی را کنار گزاشته به هویت قومی خود تمرکز نمایند
۷بی برنامه گی سیاسی خودرا کنار گذاشته به احترام خاص یکدیگر را به هویت قومی خود دعوت نمایند
۸مدیریت سیاسی خویش را در چتر کلان متحدانه پیش ببرند
۹ارتباطات خارجی خود را مستحکم نمایند در حفظ نیروی بشری خود به منافع عموم تاجیکان استفاده نمایند
۱۰با اقوام ساکن ( خراسان ) افغانستان برادرانه طبق دستورات دین مبین اسلام عمل نمایند در مقابل تهاجم خارجی ، داخلی وتعصبات قومی مقابله جدی نمایند توجه به گزینش خود در متن قدرت سیاسی دولت معطوف نمایند از تاریخ پند بگیرند مثل گذشته فریب دیگران را نخورند
۱۱_ تاجیک ها آینده روشن در تمام امورات پیش بین باشد اتحاد رمز پیروزی شان میگردد
هر چند این متن تحریر شده در برگیرنده چالش های تاجیک شده نه متواند نیاز به معلومات وتحریر های دانشمندان وقلم به دستان میباشد
برگ سبز تحفه درویش خدمت تاجیکان عزیز به تحریر آوردم امید که اشتباهات بنده را پزیرا باشید
نویسنده:
جمشید کوهستانی
نظامی سابق جمهوریت
فرستنده:
محمدعثمان نجیب